برای کفر به طاغوت باید ابتدا طاغوت را شناخت، شناخت طاغوت است که راه را هموار میکند، خلأ و نبود نور و ظلمانیت است که لزوم وجود لطافت نور را معنا کرده و نور را تبدیل به آرزو میکند، حالا یک بار علما و عرفا از شناخت و انس با حق به طاغوت و باطل کفر میورزند و یک بار فردی به صورت تجربی و انس با آن یک سبک زندگی باطل را زیست میکند و طاغوت را با زوایا و اضلاع و گوشت و پوست و خون و استخوان درک میکند.
شهید آوینی گفت: خیال نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشن فکری، ناآشنا هستم. خیر. من از یک «راه طی شده» با شما حرف می زنم. من هم سال های سال در یکی از دانشکده های هنری تحصیل کرده ام. به شب های شعر و گالری های نقاشی رفته ام. موسیقی کلاسیک گوش داده ام. من هم سال ها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته ام، ریش پروفسوری و سبیل نیچه ای گذاشته ام. ولی بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشاند تا عمیقا بپذیرم که «تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمی شود و حتی از این فراتر دانایی نیز با تحصیل فلسفه حاصل نمی آید. باید در جستجوی حقیقت بود.