پایگاه خبری تحلیلی 8دی نیوز
https://www.8deynews.com
محسن پورپیر
شهید آوینی چراغ راه گمشدگان در هژمونی طاغوتی غرب
برای کفر به طاغوت باید ابتدا طاغوت را شناخت، شناخت طاغوت است که راه را هموار میکند، خلأ و نبود نور و ظلمانیت است که لزوم وجود لطافت نور را معنا کرده و نور را تبدیل به آرزو میکند، حالا یک بار علما و عرفا از شناخت و انس با حق به طاغوت و باطل کفر میورزند و یک بار فردی به صورت تجربی و انس با آن یک سبک زندگی باطل را زیست میکند و طاغوت را با زوایا و اضلاع و گوشت و پوست و خون و استخوان درک میکند.
به گزارش ۸دی، “محسن پورپیر” از فعالان رسانه ای گیلان در یادداشتی به مناسبت هفته هنر انقلاب اسلامی و در بزرگداشت سید شهدای اهل قیلم شهید سید مرتضی آوینی نوشت:
چرا دروغ بگویم؟ قطعا دوستانم به مراتب بیشتر از من در مورد شهید آوینی اطلاعات و مطالعه و سیر کردهاند، چه در کتابهای این شهید بزرگوار، چه در مستندهایی که به یادگار گذاشتهاند و چه تقریرها و قلم فرسایی ها و زمانی که پیرامون شخصیت و زندگی ایشان صرف کردهاند، نمونهاش همین مستند کار مجموعه رسانهای اوج با نام «آقا مرتضی» که چند شبی است در شبکه سه سیما پخش میشود.
اما اگر بخواهم به ندای محبوب دلدادگان راه عشق عمل کرده و در زنده نگاه داشتن یاد شهیدان تبرکی نمایم در آرزوی رسیدن به مقصدشان، در چند خط برداشت ناقص خودم را درمورد شهید آوینی مطرح و به خود قول میدهم تا برای شناخت و شناساندن این آیه الهی آنچه میسر است انجام دهم.
توان تفسیر ندارم اما آری درست است آوینی ویژه بود، گذشتهاش، فکرش، سابقهاش، صدایش، حزنش، قلمش، هنرش، مستندش، کتابش، مبداش، راهش، مقصدش، عاقبتش، اثرش اما…
جدای از شخصیت و مصداق خود شهید آوینی اگر بخواهم آوینی را یک پدیده تکرارشدنی ببینم او را با قسمتی از آیه۲۵۶ سوره بقره که میفرماید:
” لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقی لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ” خواهم دید.
اگر طاغوت را به باطل و هرچه غیر حق است تشبیه کنیم، با توجه به آیه شریفه باید گفت مقدمه ایمان و رستگاری و کامیابی و وصال، کفر به طاغوت است.
برای کفر به طاغوت باید ابتدا طاغوت را شناخت، شناخت طاغوت است که راه را هموار میکند، خلأ و نبود نور و ظلمانیت است که لزوم وجود لطافت نور را معنا کرده و نور را تبدیل به آرزو میکند، حالا یک بار علما و عرفا از شناخت و انس با حق به طاغوت و باطل کفر میورزند و یک بار فردی به صورت تجربی و انس با آن یک سبک زندگی باطل را زیست میکند و طاغوت را با زوایا و اضلاع و گوشت و پوست و خون و استخوان درک میکند.
تصور کنید، کامران با آن سبک زندگی و با وَجَنات و نوع زیستش، با آن روشنفکریاش، با آن محبوبیت بین دوستان و استایل خاص و به قول خودش سیبیل نیچهای در برهه ابتدایی زندگیاش، با آن تفاسیری که امثال بهنود از او میگویند، فضایی را تجربه کرده بود که با حق و حقیقت فاصله داشت و فضای نسبتا باطلی را با تمام وجود تجربه کرده بود.
شناخت و تجربه باطل توسط شهید آوینی این گونه است، که به گفته خودش میفرماید:
«تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری ناآشنا هستم. خیر. من از یک «راه طی شده» با شما حرف میزنم. من هم سالهای سال در یکی از دانشکدههای هنری درس خواندهام. من هم سالها با جلوهفروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیستهام، ریش پروفسوری و سبیل نیچهای گذاشتهام اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشاندهاست که ناچار شدهام رو دربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم که «تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمیشود.»
جدای از واقعیات و درستی یا غلطی برداشتم از او، من ایشان را با اعجاز هنرش، با حزن صدایش، با نامهها و نوشتههای دوران کامران بودنش که آتش زد و به دست فراموشی سپرد و تبدیل به سید شهیدان اهل قلم و آیه الهی شد، به مثابه بخشی از آیات سوره اعراف میدانم که حضرت حق در آن در مورد دستگاه فرهنگی و مسخ کنندگی فرعون میفرماید.
آن ساحران یا متاثران آن ساحران اهل هنر فرعون که تحت سیطره گفتمان فرعون و طاغوت زمان گمان میکردند که فرعون حق است و بااعجاز خودشان بقای تخت فرعون را تضمین میکردند وقتی حضرت موسی (ع) هنر و اعجاز نشات گرفته از نفس الهی خودش را به نمایش نهاد این ساحران از آنجایی که خودشان اهل اعجاز بودند و باطل را درک کرده بودند و هنر اعجاز و سبک زندگی طاغوت را شناخته بودند و از زوایای این فرهنگ آگاه بودند متوجه شدندن که این پیام حضرت موسی بیانی دیگر زیست درست تر وحق و نور است آنجا بود که به حق بودنش سوگند خوردند و حتی به مبارزهی با باطل بپا خواستند. تا جایی که فرعون دست و پای آنهارا مقطوع نمود و آنها در پناه حضرت موسی به مقام رضای الهی دست پیدا کردند.
در اینجا هم وقتی شهید آوینی اولین نوار صوت فرمایشات امام (ره) را از فرهاد مهراد دریافت کرد یا توسط او صوت امام را شنید چون از باطل شناخت داشت و بیان حق محور حضرت امام ره را دریافت، کفر طاغوت گفت و به دامنهی تاریخی مبارزان با طاغوت و لشکر ایمان پیوست و در نهایت به مقام رضای الهی دست پید کرد و همچون مومنین به موسی (ع) خود آیت هدایت و چراغ راه خیل انسانهای آزاده شد.
اینجاست که میتوان گفت من و همفکران و هم جبههای هایم باید بدون توجه صرف به ظواهر، کمی دامنه نگاه و اهمیت به انسانهای پیرامونمان را گسترش دهیم چه بسا کامرانهایی که عاقبت بخیر شوند و ما دستمان در پوست گردو بماند.
نظرات