«گیوا»؛ رؤیای هنرمندانه بانوی اصیل رشتی

«گیوا»؛ روایتِ تک تک کسانی است که در اولین گام‌های شروع یک مسیر و در فکر قدم گذاشتن به رؤیاهایشان هستند، رؤیایی که شاید دور و بعید به نظر برسد اما با یک اراده قوی، قابل دستیابی است.

«گیوا»؛ رؤیای هنرمندانه بانوی اصیل رشتی

به گزارش هشت‌دی، از خیابان رد می‌شدم که ویترین مغازه‌ کوچکش نظرم را جلب کرد، نزدیک‌تر که شدم تا چشم کار می‌کرد گیوه‌های رنگی رنگی بود که یک به یک کنار هم چیده شده بود.

وارد مغازه شدم تا قیمت بپرسم، خانوم پشت دخل با لبخند شیرینی گفت: «قابلی نداره، همه اینا با دست بافته شده».

به دور از هیاهوی فضای مجازی با همسر و دخترش کار می‌کند، بدون حتی صفحه‌ای در شبکه‌های اجتماعی. یک مغازه کوچک که تنها دو سال از عُمر آن می‌گذرد؛ «گیوا» را می‌گویم، شاید این اسم به گوشتان آشنا باشد.

چند لحظه‌ای با صاحب «گیوا» هم‌کلام می‌شوم. یک بانویِ اصیل رَشتی حدوداً پنجاه و چند ساله که برایم از خودش و «گیوا»، گفت: در رشت به دنیا آمدم، قَد کشیدم و بزرگ شدم. مادرم خیاط بود و من پا به پای او خیاطی را یاد ‌گرفتم و شاید علاقه‌ام به هنر از همین‌جا شروع شد. در دوران راهنمایی در رشته فرهنگ و ادب درس می‌خواندم دبیر حرفه و فن ما خانم مهربان و البته سخت‌گیری بود که قلاب‌بافی را به من آموزش داد و با هر بار شاید صدبار بافتن و شکافتن بالاخره موفق شدم و البته نمایشگاه هنرهای دستی مدرسه که راهی برای شوق قدم‌گذاشتن در این مسیر شد.

این صفحه آیدی ندارد

از کارش گفت. از اینکه علاقه‌ای به فضای مجازی ندارد و هنرش را با مردمِ شهرش در یک مغازه نُقلی به اشتراک می‌گذارد. دنیایِ کوچکی که سراسر خلاقیت و رنگ و زیبایی است که نمی‌توان از آن ساده گذشت.

خیاطی، قالی‌بافی، رشتی‌دوزی و… به قول معروف از هر انگشتانِ این دست هزار هنر می‌بارد.

همسرش کفاش است و ایده تلفیق زیره‌ کفش با رویه قلاب‌بافی سرآغازِ یک مسیر جدید را برای ایده «گیوا» رقم می‌زند، ابتدا فقط برای خودش در خانه کار می‌کند و به دنبال درآمدی از آن نیست اما وقتی سفارشات یکی پس از دیگری زنگِ درِ خانه‌‌ات را می‌زنند‌ دیگر فقط به خودت تعلق نداری.

نخ‌های مکرومه رنگارنگی که با دستان پرتلاش و سخت‌کوش بانویِ رشتی در کنار هم قرار می‌گیرند و تبدیل به گیوه‌های رنگارنگی می‌شوند که به ظرافتی دخترانه یا به سلیقه یک تازه‌عروس و شاید برای گام‌هایِ با‌صلابت یک پدر بافته شده باشند.

سفید، قرمز، نارنجی، سبز، قهوه‌ای و … تا چشم کار می‌کند رنگ و اندازه و مدل‌های مختلفی است که تمامی ندارد تا جایی که گاهی از تنوع زیاد، انتخاب سخت می‌شود.

صحبت‌مان که گُل انداخت، از دغدغه‌هایش و نگرانی از آینده جوانان گفت اینکه مسیر زندگی، پر از فراز و نشیب است و فردایی که از آن بی‌خبر هستیم؛ حرفه، شغل، درآمد، شرایط اقتصادی، ازدواج و … که نیاز به تلاش دارد از اینکه هر چه بخواهی محال است روزی به آن نرسی البته به شرط اینکه خسته نشوی و به راهت ادامه دهی.

با شنیدن تک تک جملاتش، روحِ خسته‌ام جان گرفت، برای ادامهِ راه. همان راهی که شاید بارها زمین بخوری اما با یک یا عَلی دستت را بر زانوات بگذاری و دوباره بلند شوی، وقتی برای شروع فقط خودت را داری.

از تمام این حرف‌ها که بگذریم؛ باید از آینده «گیوا» برایت بگویم، از وجود یک فضایِ مناسب و جوانانی که اگر به این کار علاقه‌مند باشند می‌توانند گوشه‌ای از این دریایِ عمیق را دریافت کنند.

و در آخر از حضور و فعالیت زنانی گفت که در عرصه‌های مختلف حرفی برای گفتن دارند و اینکه به‌عنوان یک زن نباید خودمان را دستِ‌کم بگیریم در حالی‌ که می‌توانیم پا به پای مردان در جامعه حضور فعال و مؤثر داشته باشیم.

«گیوا»؛ روایتِ تک تک کسانی است که در اولین گام‌های شروع یک مسیر و در فکر قدم گذاشتن به رؤیاهایشان هستند، رؤیایی که شاید دور و بعید به نظر برسد اما با یک اراده قوی، قابل دستیابی است.

کوثر اشرافی

انتهای خبر/

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه