دعوتیم به یک مهمانی بزرگ؛

صدای پای رمضان می‌آید

گوش کن صدایِ پای رمضان می‌آید، ماهی که از آن خداست و حالا از اینجایی که هستیم تا آسمان راهی نیست؛ فقط کافی است که بخواهی تا دستانت را از آنچه که آرزو داری پُر کنند.

صدای پای رمضان می‌آید

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی «هشت‌دی»، در صفحه‌های تهِ تقویم، لا به لایِ آخرین ماه سال، درست در همین دقایقی که به تحویل سال نزدیک و نزدیک‌تر می‌شویم در شهر هیاهویی برپاست، همگی در تب و تاب ورود به سال نو هستند، خرید عید، خانه‌تکانی و در عین حال دل‌تکانی.

زن و مرد، پیر و جوان در تدارک تحویلِ سال هستند تا تمام تیرگی‌ها را در همین چند روز باقی مانده سال از خود بِتکانند تا در سال جدید اتفاقات خوبی برایشان رقم بخورد؛ اما قبل از سال نو دعوتیم به یک مهمانی به یک ضیافت بزرگ، اما قبل از رفتن به این مهمانی قرار است که آماده شویم؛ مهمانی که رنگ‌ و بوی متفاوتی دارد.

نوای ربّنا می‌آید

ربنا! این صدایِ آشنا مرا به روزهای نه چندان دوری می‌برد که مادرم برای اولین بار به من گفت که می‌توانم روزه بگیرم. من که چیز زیادی نمی‌دانستم اما از این شوق که حالا دیگر بزرگ شده‌ام و می‌توانستم مثل بزرگترها روزه بگیرم خوشحال بودم و سر از پا نمی‌شناختم.

روزهای طلایی

۳۰ روز شاید فرصت کمی باشد و به قدر یک چشم بر هم زدنی بگذرد اما می‌توان گفت این روزها گلدن تایم زندگی ما است روزهای طلایی که هیچ‌گاه برنمی‌گرد.

حال یک شهر در انتظار سالِ نو و ماه‌ِ نو هستند و همه چیز عطرِ تازگی به خود گرفته است، به ما فرصت دوباره داده‌اند، فرصت دوباره نفس کشیدن در این اتمسفر را…

گوش کن صدایِ پای رمضان می‌آید، ماهی که از آن خداست؛ همان ماهی که خودش وعده داد که برای من و بند‌ه‌های من است، حتماً باید فرقی با ماه‌های دیگر سال داشته باشد. از اینجایی که هستیم تا آسمان راهی نیست فقط کافی است که بخواهی تا دستانت را از آنچه که آرزو داری پـُر کنند.

ماهِ خداست و همه چیز برای تو مهیا شده است تا تو چقدر خودت را برای آن مهیا کرده باشی؟

سفره آسمان

عطرِ چای، بویِ نان تازه، کاسه شله زرد و ردِ دارچین روی آن…پای این سفره باید نشست، از تمام ‌لذت‌های دنیا که چشم بپوشی دوباره وقت آن است که از این نعمت‌های بی‌پایان سرشار شوی.

اما نه در تمام این ساعاتی که گذشت، غیر از طعم گرسنگی و عطش شاید معنایِ برخی واژه‌ها را با بند بند وجودت بتوانی لمس کنی، پدری که با “دست‌های خالی” به خانه می‌رود، مادری که برای سیر کردن شکم فرزندانش راهی جز “کارگری” ندارد یا کودکی که بار “مسئولیت” یک خانواده را بر دوش می‌کشد.

رمضان؛ فرصتِ پیدا شدن

شاید هم در پسِ روزهای پر تکرار گاهی از خودمان غافل هستیم و این تکرار ما را از خود دور کرده است و فرصت شاید همین چند روز باشد تا پیدا شویم.

خودمان را که میان این هزار تویِ دنیا پیدا کنیم، به او می‌رسیم، یک راهِ میانبر برای رسیدن به مقصد، گاهی هم برای رسیدن باید از خودت بگذری شاید حکمتش همین باشد.

رمضان شاید یعنی همین چند لحظه و فرصتی که ‌تکرار و تکراری نخواهد شد و چه خوشبخت هستند تمام آن‌هایی که این فرصت را حتی به اندازه یک‌ پلک بر هم زدن هم از دست نمی‌دهند.

کوثر اشرافی

انتهای خبر/

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه