از پشت خنجرزدن مرام منافقانه شماست!

روایت لحظه شهادت شهید “حمزه علی نژاد”/ جدایی پسر از آغوش پدر به ضرب گلوله!

در دل تاریکی شب، کوردلی ها بیرون می زند و صدای گلوله قلب کوچک پسر را از آغوش پدر جدا می کند. پدری که با هجوم منافقانه و داعشی وار مهاجمان با سلاح نیمه اتوماتیک به ضرب گلوله های متعدد جانش را از دست داد. پدری که جرمش وطن دوستی بود و به پای ایران و ایرانی و انقلاب اسلامی تا پای جان ایستاد. جانش را داد اما مردانگی و آزادگی اش را نه!

روایت لحظه شهادت شهید “حمزه علی نژاد”/ جدایی پسر از آغوش پدر به ضرب گلوله!

به گزارش ۸دی، شب جمعه بود که “محمدحسین” سه ساله به دور از هیاهوی این روزها به همراه پدر و مادرش میهمان خانه پدربزرگ شد.

خانه ای در روستای “حاجی بکنده خشکبیجار” که در تعطیلی آخر هفته بساط دورهمی اش به راه شده بود، غافل از اینکه عده ای خارج نشین در آن سوی آب ها حتی تاب دیدن این خوشی های کوچک را هم نداشته و منافقانه نقشه ی شوم شان را به خیابان های ایران کشانده اند.

همان ها که “آرتین” را یتیم کردند و “اهورا” و “محمدعلی” را بی برادر این بار در همین حوالی گیلان ما گرد یتیمی را بر دل کودکی سه ساله نشاندند.

کودکی که حالا علاوه بر درد پای تیرخورده اش، دردی بزرگ تر در سینه دارد. درد بی پدری. درد یتیمی. چه کسی می داند یتیمی چه طعمی دارد مگر آنکه آن را چشیده باشد.

ساعت به بامداد جمعه رسیده که “بابا حمزه” دست پسر کوچکش را می گیرد و به همراه همسرش از خانه ی پدری برای همیشه خداحافظی می کند و دوان دوان در سکوت شب به سمت منزلش که در همان نزدیکی است حرکت می کند.

چشمان “محمد حسین” در آغوش پدر کم کم گرم خواب می شود. بی آنکه بداند برای آخرین بار سر بر شانه های پدر گذاشته! دیگر به خانه رسیده اند. مادر کلید می اندازد و در را باز می کند که سکوت شب شکسته می شود.

در دل تاریکی شب، کوردلی ها بیرون می زند و صدای گلوله قلب کوچک پسر را از آغوش پدر جدا می کند. پدری که با هجوم منافقانه و داعشی وار مهاجمان با سلاح نیمه اتوماتیک به ضرب گلوله های متعدد جانش را از دست داد. پدری که جرمش وطن دوستی بود و به پای ایران و ایرانی و انقلاب اسلامی تا پای جان ایستاد. جانش را داد اما مردانگی و آزادگی اش را نه!

و حالا نوبت ماست که برای ایران عزیز به میدان جهاد تبیین بیاییم. برای آرتین ها و آرشام ها، برای علی اصغرها و محمدرضاها و آرمان ها، برای همه آن ها که غریبانه بهای آشوب را دادند.

به گزارش ۸دی، شهید “حمزه علینژاد” شغل آزاد داشت اما به عنوان یکی از نیروهای فعال بسیجی همراه با دیگر نیروهای مدافع امنیت در ۴۰ روز گذشته نقش ویژه ای در ایجاد آرامش و تامین امنیت مردم ایفا کرد تلاش بی دریغ این گیلانی وطن دوست به حدی بود که بارها تهدید شده بود و حتی در یکی از این شب ها کافه ساحلی اش را به آتش کشیدند و در نهایت توسط داعشی های داخلی با سلاح گرم به شهادت رسید.

مرضیه محمودی

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
با افتخار فاطمه
روحش شاد ،ان شاءالله قاتلینش به تیر غیب گرفتار بشن به حق علی ،به حق خون پاک شهید ،الهی درد بی درمون بگیرن ،این بی همه چیزا به هیچی اعتقاد ندارن ولی خدایی هست که چنان حالی از نامردا بگیره که اون سرش ناپیدا، برادر غریب من ،روحت شاد که به خاطر امنیت من وامثال من رفتی ،به کدری چشم کور دلان داعشی پست فطرت چادرمو محکم تر می گیریم.برادر غریب جوانم ،لا آنکه نمی شناختمت اما دلم خیلی برات گرفت واقعا پست فطرتانه شهید شدی ،اجرت با اباعبدالله، خدا به خانواده ی عزیزت و به همه ما صبر دهد و به زودی زود قاتلینت را بالای دار ببینیم تا تسلایی بر دل داغدارمان باشد.......
در حاشیه