هشت دی گزارش می دهد:

مرصاد؛ فرازی در تاریخ حماسی ایران/ کمینگاهی که جان دشمن را بر لب آورد

ریگ های داغ صحرا شاهد وحشی گری هایشان بود که نسیم به گوش صیاد رساند که کرکس ها عزم دیار شیران را کرده اند، قرآن باز شد آمد “إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ”.

مرصاد؛ فرازی در تاریخ حماسی ایران/ کمینگاهی که جان دشمن را بر لب آورد

به گزارش هشت دی، فروغ جاوید نامیده بودند و قرار بود ۴۸ساعته به تهران برسند اما نمی دانستند مرصاد در انتظار آنان هاست.

مرداد سال ۶۷، درست زمانی که جام زهر را به امام (ره) نوشانده بودند! آسفالت داغ خیابان های کرمانشاه میزبان ناخوانده ای داشت حتی جیر جیر زنجیر تانک ها و نفر بر ها هم باعث نمیشد که فارس حرف زدنشان به گوش نرسد.

اگر اینان هموطن هستند پس چرا هر جا می رسند غارت می کنند؟ چرا بیماران را روی تخت بیمارستان، زن و کودک را در خانه و پیرمردها و پیرزن‌ها را در کوچه و خیابان به رگبار می بندند؟ به راستی انتقام چه چیز را از مردم جنگ زده و پشت امام و ولایت مانده می گیرند؟

ریگ های داغ صحرا شاهد وحشی گری هایشان بود که نسیم به گوش “صیاد” رساند که کرکس ها عزم دیار شیران را کرده اند، قرآن باز شد آمد “إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ”.

تنگه “چهار زبر” انتخاب شد؛ راه را با رمز یا علی (ع) بستند تا “چهار زبر” محل دفن هزاران منافق کرکس صفتی باشد که تا دنیا دنیاست هیچ کس هوس دست درازی به ناموس وطن اسلامی مان را نکند.

** کمینگاهی که جان دشمن را بر لب آورد

واژه عربی «مرصاد» به معنای کمین است این نام به دلیل کمین برنامه‌ریزی شده‌ای که ارتش جمهوری اسلامی ایران انجام داده بودند برای این عملیات در نظر گرفته شد و به نوعی این عملیات پاتک نیروهای نظامی ایران در پاسخ به عملیات فروغ جاویدان است.

این عملیات میان جمهوری اسلامی ایران و سازمان مجاهدین خلق در اواخر جنگ ایران و عراق، در سال ۱۳۶۷ درگرفت و فرماندهی نیروهای ایرانی در این عملیات عظیم بر عهده صیاد شیرازی و فرماندهی مجاهدین خلق در این ماجرا مسعود رجوی بود.

مسعود رجوی در شب آغاز عملیات گفت: «بر اساس تقسیمات انجام شده، ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید… کاری که ما می‌خواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت است؛ چون فقط یک ابرقدرت می‌تواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند… از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور می‌دهم هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد… علاوه بر آن، ضدهوایی و موشک سام ۷ هم که داریم… هوانیروز عراق تا سرپل ذهاب به‌همراه ستون‌ها خواهد بود. از نظر هوایی ناراحت نباشید چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما هستند و تمام ماشین‌ها به صورت ستون حرکت می‌کنند.»

همچنین در تیر ماه ۶۷ صدام حسین طی یک سخنرانی تلویزیونی اعلام کرد: «… بعد از مدتی خواهید دید که چگونه مجاهدین خلق به اعماق خاک خودشان نفوذ خواهند کرد و همین‌طور پیوستن مردم ایران به صفوف آن‌ها را خواهید دید اما نتیجه این جنگ پیروزی ایران، شکست مجاهدین خلق و انهدام ارتش آن‌ها و اعدام هزاران زندانی در زندان‌های ایران بود.

پس از فشار سازمان ملل متحد، برای پایان یافتن جنگ و ایجاد آتش‌بس به هر دو سمت، صدام حسین برای اینکه از فرصت پیش آمده در پایان جنگ استفاده کند، تصمیم می‌گیرد حمله مجددی را به خاک ایران طرح‌ریزی و اجرا کند.

بنابراین شش روز پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت توسط ایران، نیروهای عراقی توافقات این قطعنامه را زیر پا گذاشته، دوباره در جنوب و حوالی خرمشهر حمله کردند تا راه نفوذ برای ارتش مجاهدین خلق باز شود، آن ها بعد از اسلام آباد غرب در منطقه ای در ۳۵ کیلومتری کرمانشاه که بدلیل جغرافیای خاص یک رشته کوه، یک تنگه داشت با نیروهای معدود از سپاه و بسیج برخورد کردند. نیروهای ایرانی تا طلوع خورشید مقاومت سختی انجام دادند که ستون مجاهدین متوقف شده و زمینگیر شد و پس از پایان عملیات، تنگه چهارزبر، تنگه مرصاد نام گرفت.

 هاشمی رفسنجانی در مورد عملیات مرصاد می گفت: «جنگ و صحنه به گونه‌ای درست شده بود که اینها توی کیسه آمدند و ما در کیسه را بستیم. تدارک منافقین خیلی وسیع بوده و ضربه وارده بر آن‌ها خیلی عمیق است. ۱۲۰ تانک زرهی دجله، ۶۰ نفربر و ۶۰۰ خودرو دیگر، حدود ۵۰۰۰ پیکارجو و همین تعداد پشتیبانی و تدارکاتچی و طرح رسیدن به تهران، خیلی احمقانه و ساده‌لوحانه با هفتاد درصد انهدام»

در عملیات مرصاد بیش از ۴ هزار و ۸۰۰ نفر از نیروهای مجاهدین خلق کشته و زخمی شدند که در میان کشته‌شدگان و اسرا تعداد زیادی از کادرهای ارشد سازمان و فرمانده‌های تیپ‌ها نیز وجود داشت.

آری عملیات مرصاد یکی از فراز‌های جنگ تحمیلی بود که در حقیقت یک پاتک فعال، بر ضد نیروی مهاجم محسوب میشد.

عملیات مرصاد در شرایط خاصی اتفاق افتاد چرا که آتش بس پذیرفته شده بود و این تصور غلط برای حکومت بعث عراق و گروهک معاند نفاق پیش آمده بود که در این شرایط می‌توانند به جمهوری اسلامی ایران ضربه بزنند، اما جمهوری اسلامی ایران و مردم کرمانشاه نشان دادند که در هر شرایطی آمادگی دفاع از کشور را دارند.

اکنون مردم ما باید عملیات مرصاد را به عنوان یک حرکت قابل توجه بدانند چرا که در این دفاع زن، مرد، پیر و جوان سر از پا نشناختند و با ایثار جان و هستی خودشان آنچه را که اتفاق افتاد، محقق کردند.

با پذیرفتن قطعنامه ۵۹۸، غم پایان یافتن جهاد و از دست رفتن فرصت ناب شهادت، بر دل رزمندگان نهفته بود که این خیزش باطل منافقین، بار دیگر فرصتی فراهم کرد تا عده‌ای از برکت جهاد در راه خدا، نظیر شهادت، جانبازی و رزمندگی بهره‌مند شوند.

عملیات مرصاد یک شخصیت ویژه هم داشت. کسی که توانست با حضور به موقع خود ورق را به سود ایران بازگرداند و نیروهای مهاجم منافق را در تنگه چارزبر گرفتار ابابیل مردان ایرانی کند؛ آری او “صیاد شیرازی” بود که به “صیاد دلها” لقب گرفت.

برای اینکه بدانیم صیادشیرازی در عملیات مرصاد با منافقین چه کرد و چگونه توانست نیروی نظامی ایران مرکب از سپاه و ارتش  بسیج را با یکدیگر هماهنگ کند. بهتر است به خاطرات همراهان صیاد مراجعه کنیم. غلامرضا آذربون، مشاور و از همراهان صیادشیرازی در عملیات مرصاد این گونه حضور وی را روایت می‌کند: «شهید صیاد شیرازی وقتی که وارد منطقه شد هوانیروز، نیروهای زمینی، هوایی، سپاه و بسیج را با هم هماهنگ کرد، از طرفی از وجهه خود استفاده می‌کرد و جلسات را کنترل و هدایت می‌کرد، منتها به این کار اکتفا نمی‌کرد، گاهی اوقات که در چهار زبر در چادر فرماندهی قرارگاه سپاه جلسه داشت بنده می‌رفتم روی گردنه جایی که رزمندگان اسلام با منافقین در فاصله کمتر از ۳۰ متری تیراندازی می‌کردند و آخرین و دقیق‌ترین اطلاعات را برای ایشان می‌آوردم.»

 

یکی از تصاویر معروف شهید صیاد وی را نشسته در بالگرد نشان می‌دهد

 

صیاد خود شخصاً در عملیات علیه منافقین شرکت داشت و خلبانان را فرماندهی می‌کرد: با ایشان سوار بر هلی کوپتر ۲۱۴ می‌شدیم و در دشت بین تنگه چهارزبر و حسن آباد به‌طوری‌که عمود به نیروهای منافقین بود، پرواز می‌کرد. دو فروند بالگرد کبری را برای ضربه زدن به ستون نیروهای منافقین هدایت می‌کرد طول ستون منافقین حدود سه کیلومتربود که تعدادی دختر هم با لباس نظامی همراه آنها بود و همه امکانات از قبیل سوخت، مواد خوراکی، سلاح و مهمات، اقلام بهداری در این ستون مشهود بود. شهید صیاد شیرازی از درون بالگرد ۲۱۴ به خلبان کبری دستور داد، تانکر سوخت آنها را بزند فاصله بالگردها با منافقین به اندازه‌ای بود که در تیررس منافقین نباشند ولی بتوانند آنها را مورد هدف قرار دهند. بعد از دستور شهید صیادیکی از خلبانان کبری که سید بود گفت به جدِّه‌ام زهرا می‌زنمش، شلیک کرد و با گلوله تانکر سوخت منافقین را زد و آن تانکر آتش گرفت. شکافی بین ستون نظامی منافقین افتاد.»

آذربون در ادامه به نقش صیاد در هماهنگی نیروهای عمل‌کننده در منطقه می‌پردازد و می‌گوید: «شهید صیاد که با یک حکم هماهنگی عازم منطقه شده بود به دلیل چهره شناخته شده، نه تنها کنترل و هدایت و هماهنگی عملیات را عملاً به عهده گرفته بود، شخصاً به عنوان یک نیروی رزمنده در منطقه عملیات هم حضور پیدا می‌کرد. اصولاً صیاد دارای چنین روحیه‌ای بود که وقتی وارد منطقه‌ای می‌شد به دلیل هوش و استعداد بالا سریع با وضعیت موجود خود را هماهنگ و کنترل جلسات را به دست می‌گرفت.»

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه