الف.ز
گفتگوی تفصیلی با حاجی مکه نرفته، حاج حامد شکرلب؛

جای آموزش دادن، انگ ضد ولایت می زنند/ برخی انتظار دارند به قاتلین بهشتی بگوییم دست شما درد نکند/ صله را تقسیم می کنم تا برکتش به دوستان برسد/ به رئیسی رای ندادم چون در مناظره حرف نزد

پرسیدم شغل شما مشکلی برایتان پیش نمی آورد در عرصه مداحی؟، شعری زیبا خواند: ” ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم, از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم”.

جای آموزش دادن، انگ ضد ولایت می زنند/ برخی انتظار دارند به قاتلین بهشتی بگوییم دست شما درد نکند/ صله را تقسیم می کنم تا برکتش به دوستان برسد/ به رئیسی رای ندادم چون در مناظره حرف نزد

سرویس مذهبی ۸دی؛ وقتی از او پرسیدیم که شغل شما مشکلی برای شما پیش نمی آورد در عرصه مداحی؟ ابتدا شعری زیبا خواند: ” ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم, از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم” و سپس گفت: یادم می آید یکی از مداحی های مرا برگردانده بودند و شغل مرا مسخره می کردند، ایرادی ندارد اما سوالم این است، مگر مرشد چلویی کبابی نداشت، نمی گویم من مرشد هستم، نه، ولی خلاصه…

امروز گفتگویی خواندنی و متفاوت داشتیم با حامد شکرلب که سالهاست با گرفتاری های زیاد بیرق هیاتی در شهرستان فومن را بلند نگه داشته است، مداح عزیز ما و به قول خودش حاجی مکه نرفته ای که مردم همه مشکلاتشان را از بالا رفتن نرخ ارز تا قیمت گوشت و مرغ طوری با او مطرح می کنند که گویی او مقصر است، بیشتر از دردهایش گفت تا اینکه به سوالات خبرنگار ۸دی پاسخ دهد.

خبرنگار هشت دی: آیا مداحی برای شما یک حرفه است یا یک هنر است مثل خوانندگی یا چیز دیگری است؟ البته حرفه و هنر بودن بذات بد نیست، حرفه هم می تواند برای خدا باشد.

بسم الله الرحمن الرحیم، اولا اینکه من خودم را نه مداح می دانم نه روضه خوان، سوای تعارفات روحیات شخصی خودم هست، و فقط خواسته ام که برای دل خودم بخوانم، بارها شده که اصلا مساله مالی در بین نبوده، نه تنها هزینه ای نگرفته ام بلکه هزینه هم کرده ام، هرگز هم به عنوان یک شغل یا منبع درآمد به این قضیه نگاه نکرده و نمی کنم.

صد التبه که مداحی اول یک موهبت است و سپس یک هنر، همه ی انسان ها هنرمند اند، بعضی استفاده می کنند می شوند موزیسین و هنرمند سینما یا صنعتگر یا خواننده و بعضی هم در وادی هنر صدا می شوند روضه خوان و مدیحه سرای اهل بیت.

هرگز به عنوان شغل به مداحی نگاه نکرده ام و سعی می کنم به عنوان هنر و یک عشق به این کار نگاه بکنم و دست و پا بزنم که به اوجش برسم.

متاسفانه در گیلان توجهی به مجموعه هایی که جلسات هفتگی برگزار می کنند نمی شود و مسئولین امر یا فراموش کرده اند و یا اعتقاد دارند چون هیات یک سازمان و مجموعه مردم نهاد است باید مردم هزینه اش را پرداخت کنند، البته مسئولین امر کمک می کنند اما دندان گیر نیست، دندان گیر به این معنا که یک مشکل عمده را حل کنی نه پول چایی و هزینه خریدن یک پرچم، کمکی که بتوان با آن بار سنگینی را برداری مثلا بخواهی سیستم صوت تهیه کنی، که کرایه نکنی، یا مثلا زمین بدهند برای ساخت حسینیه.

البته ما با مشکلات ادارات آشنا هستیم، مثلا اینکه اگر به این هیات بدهند آن یکی اعتراض می کند، اینها را در جریان هستیم ولی آن کمکی که مسئولین باید بکنند نمی کنند.

 

 

این را هم بگویم که ما یک حسینیه داشتیم، اما اگر اشتباه نکنم حدود ۳ یا چهار سال پیش شب اول ماه رمضان بود، آخرین جلسه هفتگی ما بود در تابستان، در مرداد ماه، و براساس ندانم کاری یک عده آتش گرفت و کاملا سوخت ( تصویر بالا )، البته وسط مراسم نه، حدود نیم ساعت بعد از اتمام جلسه بود، در واقع هنوز از حسینیه زیاد دور نشده بودم که با من تماس گرفتند و برگشتم و به فاصله دو سه کیلومتری حسینیه رسیدیم که حجمه دود بالای آسمان را دیدم، و سازه قدیمی و تعویض مسیر باد و باقی مسائل دست به دست هم داد تا حسینیه مانند یک چوب کبریت بسوزد و خاکستر شود، همه اش سوخت، سقف به یکباره پایین آمد، فرشها سوخت، پشتی ها سوخت، پرچم ها و کتیبه ها و باندها همگی سوخت.

در ابتدا ما را مقصر دانستند، اما خوشبختانه نه کولری داستیم نه پنکه ای داشتیم و فقط یک سیم برق روکار در حسینیه وجود داشت که کارشناسان هم تایید کردند آتش سوزی از منبع سیم برق نیست.

الان هم مراسم ها را در منزل پدر خودم برگزار می کنیم و بصورت هفتگی جلسات برگزار می شود، الته در ۳ ماه تابستان ۹۶ به دعوت آستان مقدس امامزاده میرزا و طرح تابستانی که داشتند و برای اینکه اشتیاقی برای دوستان ایجاد بشود جلسات هفتگی را به آنجا منتقل کردیم.

یادم می آید آن سال محرم که حسینیه ما سوخت ما را به عنوان یک مفسد فی الارض قلمداد کرده و حتی یک نفر ما را صدا نکرد بپرسد یک متر پارچه سیاه نیاز ندارید برای محرم، با اینکه سبقه جلسه را می دانستند، این هیات ریشه دار هست شاید ۵۰ سال قدمت نداشته باشد اما همیشه سعی کرده خودش را قوی نشان دهد، اما هیچکدام از بزرگواران که اگر اجازه بدهند دستشان را هم می بوسیم یک متر پارچه سیاه هم به ما نداند.

در آن سال از هیات خیمه گاه عشاق المجتبی قرض گرفتیم وسایل مورد نیاز را مثل باند و کتیبه و پارچه سیاه و… و چون در دهه اول جلسه نداشتند به ما دادند وسایلشان را.

هیچکس از آقایان نیامد دو هزار تومان بدهند که دو کیلو قند بگیریم که این ملتی که در مجلس ابا عبدالله شرکت می کنند بتوانند استفاده کنند.

 

 

خبرنگار هشت دی: آرزوی شما در عرصه ی مداحی چیست؟ نقطه ایده آلی برای خود تصور می کنید یا خیر؟ مثلا آرزوی بعضی ها مداح اصلی روز عاشورا در کربلا بودن است.

بگذارید طور دیگه ای به این قضیه نگاه بکنیم، چه آرزویی برای شهر خودتان دارید، من یک جمله می گویم که از قدیمی ها سینه به سینه به ما رسیده است، حرمت امامزاده را باید متولی نگه دارد، به قول پدر بزرگوارم آقا آقا از خانه بلند می شود، ما زمانی که در شهر خودمان حرمت نداشته باشیم اگر در شهر دیگری زیر پایمان هم شتر و گاو قربانی کنند فایده ای ندارد، چون محبت و مهر آنها از سر صدق و دوستی است.

در شهر خودمان با اینکه خودی هستیم، ما را متاسفانه ضد می دانند، ما را ضد ولایت فقیه می دانند، ما را ضد شهدا می دانند در صورتی که چنین چیزی نیست، رزومه هیات هست، اگر عکس حضرت آقا را نصب کنیم می گویند ریا می کنند، اینقدر ریز می شوند، حالا اصلا من ضد ولایت فقیه باشم یا نباشم، آخر من کدام سنگ را می توانم اینور و آنور کنم، چه حرکتی می توان بکنم، تا حالا کدامیک از رابطه های خارجی را داشته ام، که البته بودند کسانی در این شهر که از این رابطه ها داشته اند و وقتی سیلی به آن خانم زدند در فومن فیلمش را به کجاها رساندند، ما که تا حالا از این کارها نکرده ایم، متاسفانه اگر دست برخی دوستان به ما برسد ما را در همین میدان شهرداری اعدام می کنند.

این را هم بگویم، من آرزو داستم کربلای امام حسین را ببینم، در اوج بی پولی هم بودم، شاید دوستانی که مطلب را می خوانند بگویند نه آقا کدام بی پولی ولی دوستان من اینجا شاهد هستند، نمی خواهم بگویم شب خوابیدم و صبح پاشدم  و آقا امام حسین در حسابم پول واریز کرد، خلاصه از محبت دوستان و خانواده و اقوام رسید و ما هم رفتیم کربلا.

اما اصل دغدغه من الان دیگر زیارت امام حسین(ع) نیست، الحمدلله این روزها امنیت فراهم هست، حالا من دیگر آنقدر سواد ندارم راجع به مسائل خارجی صحبت کنم ولی الحمدلله زیارت امام حسین(ع) خیلی راحت شده است، ولی این دغدغه ما نیست، ما باید هوای همدیگر را نگه داریم، اگر مسیر را اشتباه می رویم به ما بگویند، یک نفر نشد درب هیات و حسینیه ما را بزند، بگوید این چیزهایی که می خوانی را از کجا آورده ای، مطالعه ات چیه، کجا می خوانی، از کجا برداشت می کنی، بیاید گوش من را بگیرد و ببرد و با من صحبت بکند، به ما کتاب معرفی بکند.

بگذارید خاطره ای برایتان بگویم، ما با حاج آقای طاهری مسئول جامعه مداحان دیداری داشتیم، من به ایشان گفتم حاج آقا من ماجرای فدک را دقیق نمی دانم، نمی دانم قبل از اینکه داخل کوچه برود فدک را پاره کردند، یا مثلا بعد از قصه ی کوچه و چند روز بعد فدک را پاره کردند، به من گفت آقا یعنی اینقدر شما وضع مطالعه تان ضعیف است گفتم بخدا ضعیف است، ما نداریم یک کتابخانه یا یک عالمی که هر هفته روضه داشته باشد، به جای این که شرایط آموزش را برای ما فراهم بکنند ما را ضد ولایت معرفی می کنند، ما را ضد این مسیر معرفی می کنند، ما دردمان این است، درد ما معروف شدن و زیارت امام حسین نیست، درد ما ریشه ای است.

خبرنگار هشت دی: پدیده حسادت در میان مداح ها چگونه است؟ آیا تاکنون شده به مداح یا مداحی کسی حسادت کنید؟ یا به کسی غبطه بخورید؟ 

بله شده است حسادت بکنم، به خاطر حالت زیبایی که در روضه داشته به او حسادت کرده ام، به خاطر مستمع با معرفتی که داشته حسادت کرده ام، اگر اسم این حسادت است آری من حسودم، آن شعر زیبا یادم آمد که می گفت: ” گر حب علی و آل پاکش کفر است – من کافر اولم خدا می داند، اگر این مسئله اسمش حسادت است بله حسادت کردم، اما اینکه چرا فلانی زیباست، چرا پرچمهای هیات فلانی پنج تاست مال ما کمتر است، نه به این چیزها حسادت نمی کنم، ولی به حالت زیبایی روضه اش حسادت کرده ام، به خاطر رابطه زیبایش با مستمع حسادت کرده ام، به خاطر عرق مستمع اش به روضه ی امام حسین حسادت کرده ام، به خاطر پایبند بودن به اصول حضور در روضه حسادت کرده ام، چون در این استان از این چیزها نداریم، اگر هم باشد گم است، بسیار کم است.

 

خبرنگار هشت دی: آیا تا کنون به خارج شدن از شهر یا استان خود فکر کرده‌اید؟ به اینکه در جای دیگر ممکن بود موفق تر یا مشهورتر می‌شوید؟ آیا تا حالا از شما دعوت کرده‌اند خارج استان؟

اگر اسمش را غرور نگذاریم بله، اما من همیشه سعی کرده ام جلسه هیات خودمان در اولویت باشد، اگر هم شده باشد جایی بروم گفته ام من باید این تایم برسم به جلسه خودم، برای من خانه خودم مهم تر است، اگر من بخواهم پایبند به اصول اولیه کار نباشم و شل کن و سفت کن در بیاورم از بقیه چه انتظاری هست.

از طرفی نمی خواهم خود بخود بحث هایی از این جهت پیش بیاید که اونجا پول بیشتر می دهند و به خاطر پول رفته و بحث مالی و اینها، نمی خواهم اینجور حرف ها بوجود بیاید، حرف من این است، نمی خواهم حالا جانماز آب بکشم و بگویم تا چایی روضه خودم را نخورم جای دیگه نمی روم، نه این نیست.

نمی دانم ریاست یا نه، اما بارها شده است به عمد جلوی چشم دوستان روبروی شیر آب ایستاده ام و وضو گرفته ام و با وضو وارد حسینیه شدم تا دوستان ببینند باید با وضو وارد این مسیر شد، بدانند که باید دو رکعت نماز بخوانند اول.

این را هم بگویم در جلسات دیگر سخنران می آید شرایط را آماده می کند برای مستمع و بعد روضه خوان و مداح می روند بالا، اما در این حوالی مداح باید بیاید نمازش را آنجا بخواند، اگر گرم بود کولر را روشن کند، اگر سرد بود بخاری را روشن کند، چایی هم بگذارد، تازه زنگ بزند به دوستان و بگوید آقا نمی خواهید تشریف بیاورید، بعد تازه می گویند آقا ما گرفتاریم نمی رسیم بیاییم.

خبرنگار هشت دی: تا کنون چندبار شده که روایتی بخوانید یا مداحی انجام دهید که بعدها به هر دلیلی موجب دردسر برای شما شده باشد؟ سبک تقلیدی باشد یا روایت غلطی باشد یا مداحی شما اشعار سبکی داشته باشد؟

ما چه خوب بخوانیم چه بد بخوانیم متاسفانه بد برداشت می شود، اما این را بگویم بعضی ها به خاطر نبود آموزش نه اینکه حالا به ولنگاری رسیده باشند ولی بعضی چیزها را می خوانند که صحیح نیست.

بگذارید یک خاطره ای تعریف کنیم، یکبار یکنفر را دیدم که داشت حنجره ای می خواند، به او گفتم می توانم یک انتقادی بکنم، شما آیا وقتی از همسرتان می خواهید مثلا یک لیوان چایی بیاورد با صدای حنجره ای درخواست می کنید، گفت نه، گفتم پس چطور در مورد یک شخصیت عظیمی مثل حضرت اباعبدالله وقتی دارید مداحی می کنید با مدل حنجره ای مداحی می کنید، من با این نوع کارها مخالفم، این ضربه زدن به اصل روضه خوانی است، چون کسی که دنبال اشکال باشد ذره بین می گیرد و یک نقطه ی سیاه در دیوار سفید را می بیند.

قحط الرجال نیست اما به خاطر عدم توجه علما و آموزش آنها بعضی ها هرچه می خواهند می خوانند، می آیند بالای منبر و یه توپ دارم قلقلی هم می خوانند، برای من هم پیش آمده بعضی اوقات یک چیزهایی خواندم اما بعد متوجه شدم، دیدم این مداحی برای مجلس امام حسین (ع) سخیف است، یا بهتر بود مثلا این کلمه را بکار نمی بردم، به همین علت سعی کردم حساسیتم را راجع به اشعاری که می خوانم بالا ببرم.

من که از شکم مادر روضه خوان نبوده ام، در طول مسیر زندگی شکل گرفته ایم، تا حالا نشده چیزی بخوانم که حالا زیاد دردسر شده باشد، ولی آن اوایل یادم هست وقتی می خواندیم، یک سبک تقلیدی از آقای بنی فاطمه می خواندم  با این شعر که : حسین ما عاشقا رو دریاب.. حسین دیوونه هاتو دریاب.. بعد یکی از دوستان به من گفت  دیگه جلسه شما نمی آیم، گفتم چرا؟ گفت این شعر شما را برگردانده اند، گفتم یعنی چی؟ چه می خوانند؟ گفت می خوانند: حسین قلیون کشا رو دریاب… این باب شده بود… گفتم خوب این چه ربطی دارد… مثلا اگر ما روده گوسفند صاف می کردیم باید می گفتند ما روده گوسفند صاف کن ها را دریاب.. اگر دم اسب می فروختیم باید می گفتند ما دم اسب فروش ها را دریاب، آقا کبابی داره، پوست گاو می فروشد… مگر ما مرشد چلویی نداشتیم، مگر رسول ترک نداشتیم، اگر این ها دروغ است پس چرا می گویید، من نمی خواهم بگویم من رسول ترکم… نه چنین ادعایی ندارم…

خبرنگار هشت دی: چه انتقاداتی به پامنبری‌های اصلی خود دارید؟ تا حالا شده از دست آنها عصبانی شوید؟ اقدامی هم کرده‌اید؟

خوب دوستان الان به این انقلاب فکری رسیده اند که وسط روضه جای اینکارها نیست، جای شوخی و خنده نیست، خب هرچقدر سن که بالا می رود انسان رشد می کند.

ولی خب یادم می آید در یکی از جلسات محرم بود، در همان حسینیه ای که سوخت، خب جمعیت زیاد می آمد و کیپ هم می شد، متاسفانه با این که روزی هزار بار می گفتم، بچه ها موبایل هایشان را روی سایلنت (حالت سکوت) نمی گذاشتند، در یکی از همین جلسات بود وسط زمینه یا واحد بود فکر می کنم، گوشی یکی از بغل دستی های ما زنگ خورد، او هم برداشت و شروع کرد صحبت کردن، من با اینکه گفته بودم، موبایل های خودتان را خاموش کنید، نگذارید حواس بغل دستی های خودتان پرت شود، به هر حال یک لحظه ارتباط معنوی شکل می گیرد، ارتباط وصل می شود، چرا می خواهید ارتباط را قطع بکنید با یک ندانم کاری خودتان، خلاصه اون که شروع کرد به صحبت کردن با تلفن وسط هیات، من گارد گرفتم که یک حرکتی باهاش بکنم، بچه ها دورش رو گرفتن و موبایلش رو غلاف کردند، خلاصه نگذاشتند خوشبختانه اتفاقی رخ بدهد (با خنده).

 

 

خبرنگار هشت دی: تا حالا شده که سیاسی بخوانید؟ البته سیاسی خواندن به خودی خود نه تنها مذموم نیست بلکه ممدوح هم هست. به هر حال شده که سیاسی بخوانید ؟ مثلا راجع به شهدای مدافع حرم، یا بصیرت افزایی؟

بله بارها شده، صوت هایش هم هست، اول بگذارید یک خاطره ای تعریف بکنم، جلسه ای بود به نام تجمع عاشورائیان، یک بنده خدایی آمد و راجع به آقا مداحی خواند،  مردم هم سینه زدند، اون روز اصلا هیچکسی اشکالی نگرفت، بعد در داخل بررسی اون روز که در جلسه شرکت کردیم، خیلی از دوستان اعتراض کردند، من خنده ام گرفته بود، گفتم خب اینکه دیگه برای آقا خوانده، این هم مگر اعتراض دارد، که بعد کاشف به عمل آمد گویا ایشان ( رهبر انقلاب ) دستور داده اند، و گفتند حالا دستور  نه، خواسته شان این است که برای من چیزی نخوانید و سینه بزنید، برای امام حسین بخوانید.

ولی خب ما درباره هجوم عربستان به یمن هم عکس نوشته درست کردیم و زسانه ای  کردیم و لعنت فرستادیم، لعنت به آل سعود و اسرائیل و .. در مورد مدافعان حرم خواندیم، البته این وطیفه است برای مدافعان حرم خواندن، این را هم بگویم این بحث یک بحث ایدئولوژیک هست، و با یکبار تایید یا رد کردن شخص من این موضوع خدشه دار نمی شود، ببخشید چنین مثال سخیفی می زنم: با دمیدن یک سگ در آب دریا که آب دریا نجس نمی شود، کسی هم اگر بخواهد بیاید اشکالی درباره این موضوع بگیرد و بگوید چرا درباره مدافعان حرم می خوانید و اینها، در اصل قضیه تغییری ایجاد نمی کند.

 

 

در مورد موضوعات جاری هم خوانده ایم، در مورد بصیرت خوانده ایم، در مورد اردوی جهادی هم خواندم، یادم می آید برای اردوی جهادی از ما دعوت کرده بودند برویم یک جلسه ی روضه ای، سعی کردیم همان جا یک بداهه ای بنویسیم درباره قرارگاه جهادی شهدای گمنام، حالا نمی دانم خوب درآمده بود یا نه، ولی خب ده دقیقه ای نوشتیم و اجرا کردیم.

خبرنگار هشت دی: بعد از ازدواج موفق تر شدید یا ضعیف تر؟ دردسرهای زندگی با یک مداح چیست؟

بعد از ازدواج سعی کردم مطالعه ام را بیشتر بکنم، سعی کردم نگاهم را دقیق تر بکنم، بعد از ازدواج خیلی پایبند تر بودم.

دو تا خاطره از ازدواجم برایتان تعریف بکنم و خیلی هم به این ها افتخار می کنم، جلسه عقد ما افتاد ۱۹ مهر سال ۹۱، شنبه، یادم می آید جلسه ی روضه ای بود در رشت حاج عباس طهماسبی پور آمده بود رشت ما آنجا مهمان بودیم، در طی صحبت هایی که می کردیم من تازه یادم آمد شنبه روز عقدم هست، باور بکنید زنگ زدم به پدرم و گفتم بی زحمت شنبه را بیار جمعه، و پدرم هم با پدرخانمم صحبت کرد و روز را تغییر داد.

خاطره دوم اینکه روز ازدواجم شب میلاد امام حسین(ع) بود، فکر کنم تیر ماه ۹۲، فردای روز عروسی خودم که همه نشستن به شمردن کادوها و پاتختی و اینها، به اسم امام حسین قسم من مشغول آماده سازی شعر و سبک جلسات هیات شدم و شب رو رفتم جلسه، شاید به نظر بقیه این چیز بزرگی نباشد ولی من به آن افتخار می کنم،

گرفتاری های زندگی خیلی فشارها به من آورده، اما هرکه در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند، روزی هست ولی خب کم هست، به قول معروف آب هست، ولی کم هست( با خنده)، البته در همین نداری خودم چهار بار به کربلا رفته ام آن هم با هواپیما، اگر هم قرار است پز بدهم به چیزی به این چیزها پز می دهم.

« در این قسمت از مصاحبه هم شاهد گرفتاری های حاج حامد از غیب رسید، صاحب مغازه پشتی ایشان آمد و سهم پول برق را درخواست کرد و ایشان هم گفت شما فعلا حساب کنید من تا غروب انشالله به شما تقدیم می کنم »

راجع به دردسرهای زندگی هم این را اضافه کنم که بیشتر در خصوص کم وقت گذاشتنم خانم گلایه می کند و مثلا می گوید نه خونه دایی میای، نه خونه خاله میای، نه عروسی میای، نه بیرون می ریم، نه یه پارک می ریم، البته این ها بیشتر ناشی از مسائل مالی است و اگر این بخواهد حل بشود باقی مشکلات خود به خود حل خواهد شد، من حتی بیمه هم نیستم، و متاسفانه ستاد دهبل خزائی سازمان تبلیغات که مداحان را بیمه می کند فکر می کنم شنیده است که ما خود را مداح نمی دانیم و ما را بیمه نمی کند( با لبخند ).

 

 

خبرنگار هشت دی: می توانم بپرسم در انتخابات ها به چه کسانی رای داده اید؟

اولین بار در سال ۷۶ رای دادم و نمی دانم چرا به آقای خاتمی رای دادم، البته چرا به خاطر یک شعار  به ایشان رای دادم،  یادم می آِید دور میدان شیون فومنی یک ستاد زده بودند برای ایشان و یک شعار آنجا نوشته بودند تحت این عنوان که ” درود بر سه سید فاطمی، خمینی و حامنه ای، خاتمی ” این اسم فاطمی آنجا دلربایی کرد حالا اگر ایشان نتوانست پای بند به مسائل باشد من تقصیری ندارم، زیرا مگر چقدر می توانی در انتخابات های ریاست جمهوری کاندیداها را بشناسی، مثلا شما چقدر رئیسی را می شناسید، یک رزومه ای هست که فقط اعلام کرده اند، جایی هم دسترسی نداری از صحت اداعاهای آنها اطمینان پیدا کنید، آقای روحانی هم همینطور، آقای احمدی نژاد هم همینطور.

سال ۸۰ هم به آقای خاتمی رای دادم، البته باور بکنید من نمی دانستم اصلا دوم خرداد چیست؟ من دور دوم دلم سوخت برای گریه هایش زمان ثبت نام و به او رای دادم.

سال ۸۴ به آقای احمدی نژاد رای دادم، البته فعالیت خاصی نداشتم چون ما را زیاد به حساب نمی آوردند، در دور اول به آقای معین رای دادم، یک شعاری ایشان داشت که من را قانع کرد به ایشان رای بدهم، شعار ایشان این بود: ” دوباره می سازمت وطن”، البته در دور دوم به آقای احمدی نژاد رای دادم، البته امیدوارم فردای قیامت یقه من را نگیرند، یادم هست ایشان در جلسه حاج محمود امد و میکروفون گرفت و گفت: من را شماتت می کنند که چرا جلسه روضه می روی، چرا با اینها می شینی، تو جات در مجامع جهانی و بین الملل است، اما من این رو می گویم که خاک پای سینه زن امام حسین هستم” اما بعدش…

سال ۸۸ هم به آقای احمدی نژاد رای دادم، و سال ۹۲ و ۹۶ هم سفید رای دادم، ۹۶ به رئیسی رای ندادم چون یک حرفی زد و خوشم نیامد، چون در طول چند ساعت مناظرات حرف نزد، چرا نگفتی آقای روحانی دزد است اگر واقعا دزد است، بعد فردایش رفت در مشهد و گفت سینه من پر از اسرار است، این که شد همان بگم بگم احمدی نژاد که، اصلا مگر آقای روحانی از فیلتر شورای نگهبان عبور نکرده است، اگر اسراری داشتید می رفتید به شورای نگهبان می گفتید تا ایشان را تایید نکنند.

این گلایه را بکنم، ایام انتخابات آمدند پیش من که شما هم بیا و… من گفتم آقا این آقای رئیسی را ول کنید بگذارید در حرم امام رضا(ع) در جوار آقا زندگی اش را بکند، گفتند نه ما می خواهیم تغییر ایجاد بکنیم و از این شعارها، من گفتم من نیستم، چرا اصلا دنبال من افتاده اید، الان دیگر من خوب شدم، الان دیگر من حزب اللهی ام، الان دیگر من اصولگرایم، تا دیروز که ما را کافر می دانستید.

من از این کار آقای رئیسی خوشم نیامد، شما وقتی توی رینگ هستی و نزدیک ناک داون حریف، خوب مشت رو بزن دیگه، نمی زنی شروع می کنی رقص پا کردن، یهو ناهوا می خوری از زمین و آسمان، فردا هم می آیی می گویی سینه من پر از اسرار است، وقتی می تونستی مشت بزنی باید بزنی، رسالت شما این هست که بزنی، کار شما گفتن است، اگر اینجا نگید شاید فردا هم که دولت دست شما می آمد باز نمی گفتید.

البته ایشان سادات هستند خیلی هم به ایشان علاقه دارم، فوق العاده آدم سالمی هستند، حالا من نمی دانم برخی می گویند سال ۶۷ اعدام کرده است منافقین را، اگر اعدام هم کرده کسانی را اعدام کرده که دکتر بهشتی را کشتند، علم این بشر کاخ سفید را داشت تکان می داد و می لرزاند، خب با اینها چه می کردند، می گفتند دستتان درد نکند بیایید ما یک مطهری یا بهشتی دیگر هم داریم ترور کنید.

 

 

خبرنگار هشت دی: آیا اصولگرا هستید یا اصلاحطلب؟ یا راه سومی را می پسندید؟ 

امیرالمومنین می فرماید ” خیرالامور اوسطها “، باید به این فرمایش البته دقت کرد که چرا و کجا گفته اند، اصولگرایان که خودشان را حزب اللهی می دانند، حزب الله یعنی حزب خدا، مگر حزب اللهی دروغ می گوید، چرا دروغ می گویند.

حالا مردم هم به خاطر ریش ما می آیند پیش ما و به ما اعتراض می کنند، آخر من نه سخنگوی دولتم، نه سر پیازم، نه ته پیازم، نه خود پیازم، به من می گویند آلومینیوم چرا مشکل دارد، چرا ارج مشکل دارد، مرغ چرا گران است.

چرا یک مرغ که دو سه هزار تومان بیشتر نمی ارزد را باید کیلویی ۸ هزار تومان بخریم، این دیگر اصولگرا و غیر اصولگرا نمی شناسد، درد مردم الان اصولگرا و اصلاحطلبی نیست، درد مردم معیشت است، پیغمبر گفت شکم که خالی شد ایمان از در بیرون می رود.

 

خبرنگار هشت دی: شغل اصلی شما چیست؟ آیا از طریق مداحی امرار معاش می کنید یا شغلی دارید؟

” ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم, از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم“، من ملک بودم و فردوس برین جایم بود اما حالا اومدیم در این گوشه عزلت، بله من قهوه خانه دارم، اول اینجا سه شنبه بازار بود، به کاسب ها صبحانه و عصرانه می دادم، قهوه خانه هم معمولا چایی دارد و قلیان، سیگار هم قد غن است اینجا چون اذیت می کند مشتری ها را.

من می گویم اگر چیزی مشکل دارد کارخانه اش را ببندید، ما برگترین کارخانه تولید سیگار را در همین گیلان داریم، اگر می گوییم نوشابه بد است چرا ۳۰۰ نوع نوشابه در این کشور تولید می کنند، اگر مرغ بد است خب ببندند دربش را.

از راه مداحی امرار معاش نمی کنم، مراسم ختم هم نمی روم، ولی به عنوان برکت در زندگی از صله استفاده می کنم، بارها شده است مبلغ کمی از همان صله را به همراهانم بدهم تا برکتش را وارد زندگی شان بکنند.

من اجاره نشین هستم، مغازه ام اجاره ای است، ماشین هم ندارم، موتور هم ندارم، دوچرخه هم ندارم، گوشی هم نداشتم این داداش کوچک ما یه گوشی برای ما خرید، همین.

 

 

خبرنگار هشت دی: چه شد که مداح شدید؟ از بچگی می خواستید مداح شوید یا آرزوی دیگری در سر داشتید؟

به یک نفر گفتند چرا نقاش شدی، گفت یک بوم و یک قلم دیدم شروع کردم به کشیدن دیدم می توانم سر هم بیاوریم یک چیزی، شدیم نقاش، ما هم همینجوری مداح شدیم حالا نه به این سادگی.

خدا رحمت کند مادر مار را، خیلی دوست داشت من مداح شوم، پدرم هم ما را ثبت نام کرد در دارالقرآن عترت استاد ما هم حاج محمد حسن حسن زاده جانباز ۷۰ درصد شیمیایی بود، الحمدلله من پله پله رسیده ام به این جایگاه، اول تجوید و روخوانی و روانخوانی را یاد گرفتیم، بعد از یکی دو سال وارد گروه تواشیح شدیم، آقای روح الله پوراسماعیلی مربی و استاد من بود.

نزدیک های دهه ۸۰ بود که یک هیاتی به  نام ” خادمین الحسین ” تاسیس شد که ما هم در آن دخیل بودیم، با پیش زمینه تواشیح و قرائت و سرود اول میانداری کردیم و بعد زیارت عاشورا خوانی و بعد هم مداحی.

مداحی اولم از یک سبک تقلیدی از روی یکی از آلبوم های شادمهر عقیلی بود، متنش هم این بود: باورم نمیشه آقا… اسمم نبرده باشی… اسمم توی کتاب خادمین.. و … بعد هم آخر جلسه همیشه می خواندیم و خدا لطف کرد و ما احساس کردیم می توانیم بخوانیم، بعد هم شروع کردم تمرین و مطالعه و قدم به قدم جلو رفتیم، الان هم در مجموعه جدید به نام ” هیات الزهرا ” به همراه آقای کریم برات مداحی می کنیم.

 

 

کلام آخر:

آرزوی سعادت می کنم، و از بچه هیاتی ها می خواهم دید باز داشته باشند، اهل معاشرت باشند، بگو بخند کنند، پای کار باشند، معرفت داشته باشند، خانه ظالم نباشند، خانواده دوست باشند، یه مقدار پشت کار خودشون رو زیاد کنند و دست از تنبلی بردارند. انشالله که بتوانبم انتخاب های خودمان را درست بکنیم.

این را هم اضافه کنم، این دولت آقای روحانی به هر حال مورد تایید نظام است، نمی گویم آن را به چالش نکشیم، اگر می خواهیم به چالش بکشیم درست این کار را انجام دهیم و هجو نگوییم.

انتهای پیام/

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
گمنام
خیلی ها درمورد ایشان قضاوت نا به جا می کنند چون از اطلاعات و دانسته هاشون خبر دارند هیچوقت با ایشان سر صحبت ومناظره رو باز نمی کنند..این بنده خدا وضع مالیش زیاد خوب نیست ولی مال حلال می خورد..قهوه خانه کوچکی دارد که ان هم افراد خاصی میایند و مینشینند و میروند نه غیره نه مثل بقیه مزاحم مردم نمی شود. به اداره تبلیغات ...هم بفرمایید بساط خودشون رو جمع کنند انشالله امام حسین این هایی که انگ کفر میزنند را هدایت کند
شهروندی شاید انقلابی
سلام خودتون فهمید از این مصاحبه دنبال چی بودید؟ خصوصاً در مسایل سیاسی؟ تخریب این بنده خدا؟ یا اینکه موارد مطرح شده اش راتایید می کنید؟ احمدی نژاد و معین و خاتمی و... میگه نمیدونم چرا به خاتمی رای دادم یا بحث رییسی
من
از یک مداح در این سطح انتظار می رود بصیرت بالاتری داشته باشند.
در حاشیه