جلوه های مغفول مانده در اندیشه آیت الله بهجت؛

تحقق حکومت اسلامی در اسلوب فکری آیت الله بهجت

مرحوم آیت الله بهجت (ره) از جمله عالمانی بود که بیشتر جلوه‌های اخلاقی‌اش ظهور و بروز پیدا کرد.

تحقق حکومت اسلامی در اسلوب فکری آیت الله بهجت

به گزارش ۸دی، به نقل از فرهنگ، محمدتقی بهجت فومنی از عرفای نامدار و از مراجع تقلید سرشناس شیعه بود که در سن ۹۲ سالگی در قم  درگذشت. مرحوم آیت الله بهجت (ره) از جمله عالمانی بود که بیشتر جلوه‌های اخلاقی‌اش ظهور و بروز پیدا کرد و امروزه بسیاری مردم و نخبگان به جنبه های از مقام معنوی و عرفانی ایشان توجه می کنند.

تبلور علم و عرفان آیت الله کمپانی و قاضی در بهجت:

محمدتقی بهجت فومنی در ۱۴ سالگی راهی عراق شد و ساکن کربلا گردید و در ۱۸ سالگی به حوزه علمیه نجف پیوست و از محضر آیت الله خویی، آیت الله میلانی، سپس ابوالحسن اصفهانی، آقا ضیا عراقی و..بهره ها برد و سپس به محضر محمدحسین غروی اصفهانی (مشهور به کمپانی) و سید علی قاضی رسید.دو شخصیت اخیر، بر سلوک فردی و مبانی علمی بهجت تاثیر بسیار گذاشتند. در حقیقت،برکات علمی و عرفانی این دو شخصیت بزرگ در وجود آیت الله بهجت به کمال رسید.بنابراین بهجت، محصول دو مکتب اصولی و عرفانی حوزه علمیه نجف در سال های پایانی مشروطیت است که تعقل، عرفان و توجه به امور سیاسی از خصایص بارز آن به حساب می آیند. بهجت همانند سید کاظم یزدی، نظری مخالف با مشروطه داشت و همواره بی علاقگی خود به دیدگاه استادش، یعنی میرزای نائینی در حمایت از مشروطه را نشان می داد، اما هیچ گاه سیاست در کانون تاملات او قرار نگرفت و او نیز مانند بسیاری از نظریه پردازان سنتی که عمدتا متاثر از لطمات وارده بر روحانیت در سال های پس از مشروطه به سیاست بدبین بودند، در کرانه به سیاست می نگریست و هرگز خود را به گفت و گوهای روحانیون سیاسی متصل نکرد. با این همه، او نظام مشروطه را مصداق حکومت اسلامی نمی دانست و بر خلاف میرزای نائینی، آن را دفع فاسد به افسد(مشروطه) می انگاشت. شاید به همین دلیل بود که در نجف، در محفل کوچک درسی خود، به تفضیل از ولایت سیاسی فقیهان سخن گفت(بهجت عارفان در حدیث دیگران،ص۱۰۷-۱۰۸) و بعدها آن را تنها حکومتی دانست که می توانست متصف به وصف اسلامی در عصر غیبت شود(همان، ص۱۶۷-۱۶۸)

وی بعد از شانزده به قم برگشت. عده ای این تلقی را به وجود آوردند که بهجت در قم صرفا به عبادت و نماز می پرداخت. در حالی که این تصور اشتباه است. آیت الله مصباح یزدی که پانزده سال شاگردی وی را کرده در این خصوص می نویسد:«کسی که از نزدیک، بهجت را نشناسد خیال می کند هم و غم او عبادت، نماز و درس است و اساسا توجهی به امور سیاسی و اجتماعی ندارد. اما به نظر می رسد که وی به بسیاری از امور اجتماعی و سیاسی، التفات دارد. ولی بیش از آن که خود را درگیر چنین اموری بنماید، شاگردانش را سفارش می دهد که به این گونه مسائل اهمیت دهند. استدلال او بر چنین سفارشی نیز آن است که اگر کسانی که به مسائل معنوی و علمی تقید دارند به امور سیاسی نپردازند، روزگاری فرا می رسد سیاست و اجتماع به دست نااهلان می افتد و جامعه از مسیر خودش منحرف می گردد(بهجت عارفان، ص۵۳)البته مراد او از پرداختن به چنین اموری نه تصدی گری سیاسی، بلکه فعالیت های فرهنگی است که منافانی با شئون طلبگی ندارد(بهجت عارفان،ص۵۳، به نقل از مصباح یزدی)

بهجت همواره بر انقلاب و بر روحانیونی که به نهضت پیوسته اند تاثیر زیادی نهاده است. به گونه ای که برخی او را در کنار امام خمینی و علامه طباطبایی، سه رکن انقلاب در بعد تربیت روحانیونی انقلابی می دانند(فریادگر توحید، ص۱۰۸)آیت الله محمد هادی فقهی می گوید: زمانی که امام خمینی را تبعید کردند ایشان در درس گفتند کسانی نیستند بروند این سران را بکشند(بهجت عارفان، ص۱۲۴)

چشم کمک به بیگانگان نداشته باشیم

در حالیکه نقش هدایت‌های آیت الله بهجت در بزنگاه‌های کشور، بخصوص شکل گیری حکومت اسلامی در غیبت امام زمان(ع) موضوعی است که در حاله شخیصت اخلاقی و عرفان این استاد اخلاق مغفول مانده است. همچنین در کلام اخلاقی و عرفانی آیت الله بهجت می توان، رگه های از رویکرد و نوع نگاه وی به سیاست های داخلی و خارجی پی برد. در این خصوص آیت الله بهجت با بیان این پرسش که “چه باید کرد”، پاسخ‌های راه‌گشا و کلیدی به آن را بیان می‌کند. « آیا می شود ما با خدا نباشیم، خدا یار ما باشد در هر جزئی و کلی، در امور داخله و در امور خارجیه؛ پس هیچ چاره ای از بلیّات دنیویه و اخرویه، داخلیه و خارجیه نیست مگر خدائی بودن و با خدا بودن و با خداییها معیت داشتن و تبعیت داشتن». آیت الله بهجت چشم داشتن به بیگانگان و کم توجهی به منابع داخلی را مورد نکوهش قرار می دهد. وی در این خصوص می‌افزاید:‌ «دست گدایی به یک عده وحوش، حیوانات، درنده ها، دراز می کنیم، میل داریم به ما قرض بدهند؟» همچنین در خصوص دوست و دشمن  بر این باور است که:«بالاخره باید به همدیگر معرفی بکنیم [که] فلانی رفیق است، فلانی بالفعل رفیق است اما تا کی، معلوم نیست. بالاخره همین معرفی کردن به طوری که دیگر فردا کسی نگوید اینکه نه یک اشاعاتی بود اما حقیقت نداشت، نتوانستیم پیدا بکنیم. بابا، از دوستان شما به شما مواصلت می کنند. نه از دشمنهای شما.».

حکومت اسلامی در عصر غیبت:

آیت الله بهجت بر خلاف طرفداران تعطیلی حکومت در سال های پیش از ظسهور حضرت حجت(ع) از یک سو و نیز بر خلاف مرحوم بروجردی که به گفته او معتقد بود: اگر رژیم پهلوی سرنگون کنیم نمی توانیم بجای او کشور را اداره کنیم(در محضر آیت الله بهجت،ج۲، ص۱۶۳). از طرف دیگر معتقد است ایجاد حکومت اسلامی، واجب«و توان اداره کشور را نیز داریم» گرچه مراد او از توانستن، چیزی فراتر از علاقه عملی او به امر حکومت داری است.

اما برآیند نظرات او برای جامعه مومنان، آن است که «اگر بتوانیم این کار را بکینم واجب است و باید جلوی آنها که مانع این کار هستند را گرفت و آنها را د فع کرد(پاسخ های آیت الله بهجت، ص۶۳). البته تاکید او بر اقامه حکومت اسلامی در عصر غیبت، منوط بر اجرای کامل دستورات الهی و دوری جستن از مصلحت اندیشی هایی است که احیانا منجر به تعطیلی احکام گردد. اشارات او به نفی برخورد مصلحت اندیشانه با تکالیف شرعی در امر حکومت داری، گذشته از نقد تاریخی که بر استدلال شیخین- مبنی بر این که تعیین جانشین پیامبر هم بر خلاف مصلحت امت اسلامی است- روا می دارد. ایرادی نیز بر مصلحت اندیشی های مشروطه خواهان و تائیدی بر اصرار مشروعه طلبان بر لزوم کامل مطابقت قوانین موضوعه بر شریعت محمدی است(در محضر آیت الله بهجت، ص۱۶۳-۱۶۴).

به همین دلیل مشروطه نمی توانست همانند خلافت اسلامی، متصف به وصف«اسلامی» شود و  آمال متدینین در باب حکومت اسلامی را برآورده سازد. آیت الله بهجت بر خلاف کسانی که معتقد به تعویق افتادن وظایف اجتماعی و  سیاسی معصوم تا ظهور امام زمان هستند معتقد به جریان زندگی سیاسی شیعیان در عصر عیبت است. از این رو، بر فرد یا گروهی از مومنان واجب است که به اقامه چنین وظایفی قیام کنند. استدلال او بر چنین مدعای، بر این فرض استوار است که «به دلیل عقلی و نقلی باید دین مبین اسلام تا قیام قیامت باقی باشد و هر کس، دین دیگری غیر از اسلام را بجوید، هرگز از او پذیرفته نمی گردد». اما استدلالی که بر جریان زندگسی سیاسی در عصر غیبت اقامه می کند دو گونه است: نخست آن که او با برهان سبر و تقسیم، زمان غیبت کبری را واجد سه صورت احتمالی، فرض و صورت سوم را به اثبات می رساند.

صورت اول: کتاب خدا و احکام و قوانین دین تعطیل شود.

صورت دوم: خود بخود بماند، یعنی خودش وسیله بقای خود باشد.

صورت سوم: نیاز به سرپرست و حاکم و مبین دارد که همان ولی امر و مجتهد جامع الشرایط است(پاسخ های آیت الله بهجت، ص۷۲)

فرض اول، عقلا و نقلا باطل است، زیرا دین مبین اسلام، آیین خاتم است و تا ختم نسل بشر باید راهنما و آیین امت باشد. و فرض دوم نیز باطل است زیرا قانون خود بخود اجرا نمی شود و نیاز به شخصی یا اشخاصی دارد تا ان را حفظ و به اجرا درآورد.

«ناچار باید به فرض سوم قایل باشیم و بگوئیم جامعه مسلمین را باید ولی امر با همه شئونات و ابعاد  ان اداره کند. از سوی دیگر نیز روشن است که جامعه نیاز به تشکیلات فراوان از جمله ارتش، آموزش و پرورش، دادگستری و…دارد و لذا باید دست ولی فقیه در همه شئونات مادی و معنوی، مبین و شارح و راهنما و حلال مشکلات است. در نتیجه ولی فقیه باید تمام شئونات امام معصوم به استثنای امامت و آن چه مخصوص امام معصوم است داشته باشد تا بتواند اسلام را در جامعه پیاده کند و گرنه در صورت عدم تشکیلات حکومتی دشمنان اسلام نخواهند گذاشت که حکومت و آئین اسلام پیاده شود(همان، ص۷۳).

انتهای پیام/

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه