پایگاه خبری تحلیلی 8دی نیوز
https://www.8deynews.com
صنوبران سرخ| شهید اردشیر رحمانی
نشانی مزارش را به مادرش داد
مادر اصرار داشت برای پسر جوانش آستین بالا زده و زن بگیرد؛ گفت: آدرس میخواهی مادر؟ یک برگه کاغذ گرفت و نوشت: «اول خیابان لاهیجان، گلزار شهدا، قطعه ۲۵۵».
به گزارش هشتدی یک پیام داشت و میگفت «شهدا مواظب اعمال و رفتار شما هستند، شما هم مواظب رفتار و اعمال خودتان باشید».
سردار شهید «اردشیر رحمانی» فرمانده گردان مکانیزه لشکر ۲۵ کربلا بود و در سوم بهمن سال ۶۵ در «عملیات کربلای پنج» شهید شد؛ اما قبل شهادتش در جواب اصرارهای مادر برای ازدواج، نشانی مزارش را به مادرش داده بود. آنوقتها که مادر اصرار داشت برای پسر جوانش آستین بالا زده و زن بگیرد.
به مادر گفت: نشانی میخواهی مادر؟ یک برگه کاغذ گرفت و نوشت: «اول خیابان لاهیجان، گلزار شهداء قطعه ۲۵۵».
اردشیر مرد میدان بود و در جریان پیروزی انقلاب نیز فعالانه در تظاهرات علیه طاغوت شرکت میکرد و به پخش اعلامیه و پوستر و نوار امام و شرکت در راهپیماییها و تظاهرات مشغول بود. بعد از پیروزی انقلاب نیز در صحنههای مختلف دفاع از انقلاب حضوری چشمگیر داشت و به عضویت سپاه پاسداران رشت در آمد و در واحد روابطعمومی سپاه، ادای وظیفه کرد و با شروع جنگ تحمیلی، راهی جبههها شد؛ این در حالی بود که مدرک دیپلم تجربی را با نمرات عالی از دبیرستان آزادگان رشت گرفته بود و اکبر برادر بزرگش، اصرار داشت تا اردشیر تحصیلات عالیه را در خارج از کشور ادامه تحصیل دهد؛ اما ان جانفدا بود و راه دفاع از وطن و انقلاب اسلامی را برگزید.
غلام امام حسین (ع) هستم
مادر این سردار شهید گیلانی که در سال ۹۷ دار فانی را وداع گفته و به فرزند شهیدش پیوست در گفتگویی به بیان خوابی از او پرداخت و گفت: آخرین باری که به خانه آمده بود، وقتی میخوابید، مینشستم سیر نگاهش میکردم؛ یک حال دیگری داشت، توی خواب گاهی فریاد میکشید: «گردان حمله!» میگفتم: بخواب پسرم، این جا منزل است، چشمهایش را باز میکرد و میگفت: ببخشید مادر، خواب دیدم که در جبهه هستم. گفتم: پسرم، مگر در جبهه چه مسئولیتی داری؟ گفت: غلام امام حسین (ع) هستم مادر.
مادر میگفت: اردشیر ۱۱ سالش که بود، خواب دیدم، داخل اتاقی شدم، سه جوان رعنا در آنجا هستند، یکی لباس سفید داشت با یک شمشیر که برق میزد، چکمهاش تا زانو بود، بلند شد ایستاد، خیلی اهل معرفت بود، به من سلام کرد، دو نفر دیگر آنجا کنارش خوابیده بودند، گفتم آقا، شما کی هستید؟ گفت: شما برای چه کسی نذر میکنید؟ من همیشه برای ابوالفضلالعباس (ع) نذر میکردم، گفتم: شما ابوالفضلالعباس (ع) هستید؟ من این صحنه را یکبار دیگر در سردخانه بیمارستان رشت دیدم. آنگاه که شنیده بودم عملیات کربلای پنج شده و شنیدن آوردن پیکر بیش از ۳۰ شهید من را به بیمارستان شهر کشانده بود.
اردشیر در سوم بهمن سال ۶۵ در «عملیات کربلای پنج» شهید شد و سپس در مراسمی باشکوه در رشت تشیع و در گلزار شهدای شهرستان رشت به خاک سپرده شد.
انتهای خبر /
نظرات