پایگاه خبری تحلیلی 8دی نیوز
https://www.8deynews.com
محمود امانی تهرانی
جایی که تا مدتها خالی خواهد بود!
هرکسی از “محمد ابوالحسنی” تصویری در خاطر دارد، اما آنچه من در خاطر دارم، تصویر انسانی است که از یک سو، هیچگاه کودکی خود را از دست نداده، با همه خیال انگیزیها، سادگیها و هیجانهایش و از سوی دیگر، هیچگاه به کار ناپخته، غیرحرفهای و صرفا برای امرار معاش تن در نداده است.
هشت دی، انگار همین دیروز بود، مهرماه سال ۱۳۶۴، کلاس اول راهنمایی، مدرسه علوی. درس علوم و انبوهی از دانشآموزان پر شر و شور. در بین ایشان “محمد” ریز نقش، سبزه رو، خندان، سرشار از شادی و لبریز از انرژی، خودنمایی میکرد. کنجکاویها و پرسشهایش تمامی نداشت، وقت و بیوقت، و بازیگوشانه. از بچههایی بود که به دل مینشست، نمیتوانستی به او بیاعتنا باشی. در جمع دوستانش هم برو بیایی داشت، تحویل گرفته میشد. رئیسبازی در منشاش نبود اما در خیلی از کارها، محور بود و کارها را رتق و فتق میکرد. به قول بچهها، با مرام بود.
پس از فارغالتحصیلی گاه گاهی زنگی میزد و میآمد دفتر تالیف کتابهای درسی. هر بار، ایده جدید و خلاقانهای داشت که میخواست درباره آن مشورت کند. کارهایش همیشه ترکیبی بود از خلاقیت، نوآوری، کار آفرینی و برآوردن یک نیاز اصیل، غالبا آموزشی. ترکیبی از تواضع و درستکاری و خیرخواهی در وجودش بود که در مخاطبان احساس خوشایندی از اعتماد و صمیمیت به وجود میآورد. خوشبین و امیدوار بود. به اطرافیان خود هم همین حس را منتقل میکرد. همیشه انبانی از اخبار خوب و موفقیت داشت.
حساسیتهای اعتقادی، اخلاقی و دینی قابل توجهی داشت. یکبار در میانه صحبتها، اشارهای و نقدی کردم به کتابی که آن روزها توسط دانشگاه خواجه نصیر چاپ شده بود و به نوعی تنها منبع فارسی درباره منطق فازی به شمار میآمد. کتاب مورد توجه قرار گرفته بود. گفتم کتاب، تعمیمهایی فراتر از قلمرو تخصصی خود را دربردارد و دامنه نسبیت را به حوزه اخلاق و ارزشها میکشاند. گفتم خوبست به بهانه انتشار این کتاب، نشستی برای نقد و بررسی برگزار شود و بحث قلمرو علم، فلسفه، فیزیک و متافیزیک برای دانشجویان مطرح گردد. اعلام آمادگی کردم. کارها و پیگیریهایش فوری بود. بلافاصله قراری گذاشت و به اتفاق پدرش که استاد همان دانشگاه بود، به ملاقات رئیس دانشگاه رفتیم. ملاقات فوقالعاده ای بود. قرار سلسله جلساتی را گذاشتیم که شوربختانه، به دلیل وقوع حوادث سال ۸۸ هیچگاه برگزار نشد.
آخرین باری که دیدمش همین چند ماه پیش بود، در شورای عالی آموزش و پرورش، آمد و مانند همیشه دغدغه آموزش داشت. ایدهای که میتوانست فضای یادگیری جذاب و بازیگونه را برای بچهها رقم بزند. شخصیت و فضای جدیدی را خلق کرده بود که فقط انسانی چون او، میتوانست از پس اجرای آن برآید. از «دیرین دیرین»، «وی» و «گیگول» خود را آزاد کرده بود و … .
از “محمد ابوالحسنی” هرکس تصویری در خاطر دارد، اما آنچه من در خاطر دارم، تصویر انسانی است که از یک سو، هیچگاه کودکی خود را از دست نداده، با همه خیال انگیزیها، سادگیها و هیجانهایش و از سوی دیگر، هیچگاه به کار ناپخته، غیرحرفهای و صرفا برای امرار معاش تن در نداده است.
جای او برای مدتها خالی خواهد بود… .
یادداشت “محمود امانی تهرانی”
دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش در سوگ زندهیاد “محمد ابوالحسنی”، خالق دیرین دیرین
نظرات