پایگاه خبری تحلیلی 8دی نیوز
https://www.8deynews.com
نگاه آزاد؛
یک پیشنهاد راهبردی و حیاتی به مجموعه حاکمیتی کشور در بررسی بودجه ۹۷؛ با مردم هم سفره شوید!!!
اکنونکه مشغول بررسی لایحه بودجه سال ۹۷ هستید توجه داشته باشید که حل نابسامانیهای موجود، تنها و تنها به شرطی با توفیق همراه خواهند بود که از حمایت همدلانه مردم بهرهمند باشند.
به گزارش ۸دی، مهدی کوچک پور فعال رسانه ای استان گیلان در یادداشتی پیرامون لایحه بودجه ۹۷ نوشت:
این روزها و هم زمان با تقدیم لایحهی بودجهی سالیانه کشور توسط رئیسجمهور محترم به مجلس شورای اسلامی و انتشار ملغمهای از اخبار صحیح و ناصحیح در رسانههای مَجازی مُجاز و نامُجاز و البته در رسانههای حقیقی و رسمی در باره برخی از مواد، بندها و ردیفهای این لایحه، از جمله در مورد قیمت فراوردههای نفتی، حذف یارانه دهها میلیون ایرانی، افزایش عوارض خروج از کشور، تعیین سطح حقوق و دستمزد، سهم ارگان های مختلف از بودجه، حقوق نمایندگان مجلس و … موجی از تهاجمات و موضع گیریها بر علیه دولت تدبیر و امید و شخص آقای رئیسجمهور و دیگر ارکان نظام، فضای مجازی و حقیقی کشور را فراگرفته است. در قلهی این موج آفرینی و موج سواری، تعدادی از چهرههای سیاسی، هنری و ورزشی، از همراهی جهت بخش و مؤثر خود با جناب رئیسجمهور در جریان رقابتهای انتخاباتی اردیبهشت ماه گذشته که با استفاده از کلید واژه (با روحانی تا سال ۱۴۰۰) عملیاتی گردید، اعلام پشیمانی کردند. اگرچه اصل این واقعیت که افرادی مشهور (مثلاً در زمینه هنر و یا ورزش) ولی غیر متخصص و فاقد صلاحیتهای لازم برای سردمداری در مسائل اجتماعی و سیاسی، میتوانند با اجرای شوها و نمایشهایی نامربوط و غیر مفید، در امور مهمی مانند انتخابات ریاست جمهوری، به یک جریان سازی مؤثر انتخاباتی اقدام نمایند و به عنوان یک مرجع مُتّبعِ فکری بر روی افکار عمومی و به دنبال آن بر روی نتیجه انتخابات، تاثیری حیاتی برجای بگذارند، خود دردی بزرگ و نشانهای هشدار دهنده از ویژگیهای جامعه شناختی کشور است که تحلیلهای آگاهی بخش فراوانی را میسزد، اما از آنجا که در این مجال و مقال، هدف نگارنده تمرکز بر روی موضوع مهم دیگریست به همین دلیل از شرح بیشتر این ویژگی نامبارک جامعه شناختی جامعه اکنون ایرانی چشم پوشی میکنم و به تفصیلِ موضوعی که عنوان یادداشت حاضر قرار گرفته است، یعنی طرح یک پیشنهاد راهبردی (و البته کاملاً عملیاتی و داری فوریت حیاتی) برای تغییر روند بدفرجام گُسایشی و واگرایانه موجود در کلیت جامعهی هم اینک ایران و تبدیل آن به جریانی هم گرایانه، وحدت بخش و نجات دهنده میپردازم.
و اینک شرح مختصری بر این پیشنهاد؛
شکی نیست که حال و روز اکنون ایران و ایرانیان چندان مساعد نیست. بسیاری از مردم علیرغم همه پیشرفتها و بهره مندیها و برخورداریهای برآمده از کارکردهای درخشان نظام اسلامی (که برخلاف اراده و مانع تراشیهای مداوم معاندان درونی و بیرونی این نظام نوین و نواندیش، به ثمر نشسته است) به واسطه اثرگذاری مجموعهای از عوامل ترکیبی، در حال حاضر از رضایت و خوشنودی ناچیزی برخوردارند و نگاه مثبت و تاییدی قابل اتکایی نسبت به حاکمیت موجود ندارند. شماری از مهمترین عوامل ایجاد وضعیت تأمل ساز اکنون عبارتند از:
_ برخی بی برنامگیها و جهت گیریهای نادرست در عرصه اداره کلان کشور
_ ناکارآمدیهای متعدد مدیریتی،
_ برخی تندرویها و تنگ نظریهای منجر به حذف سرمایههای انسانی و طرد متعصبانه نخبگان متفاوت اندیش با استناد به معیارهای ظاهربینانه نه چندان اساسی،
_ ساختار بیمار اداری و دیوانسالاری ابتر و ناکارآمد و ضابطه گریز
_ استفاده ابزاری نااهلانِ متظاهر از دین و ارزشها
_ میراث داری و میراث خواری از یک ساختار هویت جمعی ناسازگار با شرایط تمدنی جدید در ابعاد فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی
_ غارتگری، چپاولگری و فساد فراگیر در بخش مهمی از مجموعه حاکمیتی کشور علیرغم ظاهرنماییهای دین فروشانه و زاهدمآبانه
_ رواج اشرافیگری اقتصادی و سیاسی در عرصه مدیریت کشور
_ قوم گرایی ها و خویشاوندسالاری ها و باندگرایی های ناسازگار با آموزههای دینی و منافع ملی در عرصه مدیریت کشور،
_ اثرگذاری تعیین کنندهی هجمه همه جانبه ی تبلیغاتی و فرهنگی دشمنان خارجی و پیاده نظام داخلی آنان
_ عدم توفیق مندی نظام اسلامی در عرصه کادر سازی مدیریتی وفق آرمانها و معیارهای ادعایی
_ ناتوفیق مندی نظام حاکم در ساختار سازی حاکمیتی _ نگرشی مبتتی بر دوگانهی مفهومی (جمهوری _ اسلامی)
_ و به ویژه عدم موفقیت اتاق فکر نظام اسلامی در طراحی، هویت سازی و اجرایی کردن سبک نگرش و زندگی اسلامی _ ایرانی و بدنبال آن
_ تداوم روند از پیش موجودِ هضم و جذب تقریباً تام و تمام ایران و ایرانیان در منظومه نگرشی _ روشیِ غیرتوحیدیِ مادیگرایانه ی زرسالار غربی و در تعاقب آن غلبه جریان فکری و فعلی مادیگرا، ظاهربین، متفاخرانه و مبتنی بر اصالتِ داشتههای مادی و نیز روایی و رواج بی مهار چشم هم چشمیهای متظاهرانه
_ و در نهایت غلبه نگاه آسایش جویانه مبتنی بر برخورداریهای مادی بر آرامشجویی برآمده از سیره معنویت گرایانه و مهذبانه. و …
با استناد به این دلایل و استدلالها که آوردیم واقعیت تلخ جامعه اکنون ایرانی این است که قاطبهی ایرانیان نه به تنعمات و آرامش مترتب بر زندگی به سبک اسلامی _ ایرانی (که نوعاً هیچ تصور و تصویری از آن در ذهن خود ندارند!) دست یافتهاند و نه به بهرهمندیهای آسایش آفرین برآمده از زندگی مادیگرایانه (که به یمن تسهیل دسترسیها در معرض نگاه حسرتمند آنهاست!) بهعبارتدیگر قرار بر آن بود که انقلاب اسلامی ضمن ارائه تعریفی جدید از سبک زندگی و تکامل فردی و توسعه و پیشرفت، تمدن نوینی را پایهگذاری نماید که ثمره آن آسایش مادی و آرامش معنوی و زیست اخلاقی باشد. این مهم بنا به دلایلی که گفته شد تاکنون حاصل نیامده است. در این میان و بر اساس واقعیات عینی و میدانی موجود، قاطبه ایرانیان و خصوصاً نسلهای سوم و چهارم بعد از انقلاب با این آرمان بزرگ، احساس غریبی و ناآشنایی میکنند. حقیقت تلخ آن است که اکنون آرمان بزرگ بسیاری از مردم ایران، بهرهمندی از یک زندگی آرام و رها از آرمانهاست!!. این زندگی آرام و مملو از برخورداری اکنون در دسترس آنها نیست. در واقع علیرغم برخورداریهای نسبی، آنان احساس محرومیت، نابرخورداری و بیآرامی میکنند!!. بلاتردید یکی از دلایل اصلی این (احساس) نابرخورداری، مقایسه ایست که عامه مردم میان سطح زندگی و تنعّمات خود ازیکطرف و سطح برخورداری (اینک عیان شده) قاطبهی متولیان نظام اسلامی (که وفق آموزههای دین و آرمانهای انقلاب و ادعاهای بر مسند نشستگان و وفق سیره عملی امام روحالله ” ره ” و مشی متّبع رهبری معظم انقلاب، سزاوار است که در سطح محرومترین اقشار جامعه و یا حداکثر در سطح متوسط جامعه باشد) به عمل میآورند. این مقایسه در مواردی بسیار، کسان پُرشماری را به این باور میرساند که؛
واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند!!
مردم ایران در سالهای نخست بعد از پیروزی انقلاب و در زمان جنگ تحمیلی هشتساله، علیرغم تمامی نابسامانیها و مشکلات و کمبودها، چون مسئولین نظام را از آنِ خود و در سطح خود میدیدند و با آنان احساس یگانگی میکردند، همه مشکلات و نا برخورداریها را تاب میآوردند. مشاهده زندگی زاهدانه و طلبگی امام خمینی”ره” و بلندپایگان ساده زیستی مانند شهید رجایی، تحمل سختیها را بر مردم سهل مینمود. بعدها این مشی و منش پارسایانه و ارزش پنداری زندگی زاهدانه در میان مسئولان ارشد نظام اسلامی ارجوقرب پیشین خود را از دست داد (و حتی مورد مذمت واقع گردید!!) و علیرغم رویهی عملی و تأکیدات مکرر و مصرّح حضرت سیدعلی تا همیشه عزیز مبنی بر ضرورت پارسامنشی متولّیان امر و پرهیز آنان از تجملگرایی و اشرافی گری، متأسفانه بینش متفاوت و جهتگیری ناهمخوان قاطبهی بر مسند نشستگان، باعث پیریزی یک انحراف جدّی نگرشی و پیدایش یک جریان فراگیرِ اشرافی گری و تجمل خواهی عملی در سطح جامعه گردید که همچنان ضمن برخی فرازوفرودها و نوسانها با روندی شتابان، تمامی تاروپود جامعه را درنوردیده است. اکنون کار بهجایی رسیده که شماری از متولیان بدون پنهانکاری و شرم، زندگی اشرافی و برخورداریهای فرا فرعونی را حق بدیهی خود و سهم محتوم خویش از سفره انقلاب میدانند!! و کثیری از آنان نیز با استتار خود واقعیِ افعی گون خویش در سِتر زهدفروشی ریاکارانه و متظاهرانه، اسیر عُسرت (هویدا) و صدالبته عیش (ناهویدای) خویشاند!!. در چنین اوضاعی مجموعهای از شرایط مکمل (از نوع منفی و مثبت) بغرنجیِ شرایط موجود را فزونی میبخشند. ضریب بالای شایعه پذیری عمومی، فراگیری توهم آگاهی و دانایی (شبه دانایی)، کارکردهای جهتمند رسانههای مجازی، وجود واقعیتهای تلخ در حوزه زندگی و عملکرد مسندنشینان، اختلاسهای متعدد، ناکارآمدی، دوگانگی موجود میان ادعا و عمل سردمداران قوم، افشای برخی از واقعیتهای ناخوشایند مربوط به بالانشینان و همزمان موجسواری بنگاههای تبلیغاتی معاندان، وجود چالشهای نظری دگراندیشان در مورد بنیادهای مشروعیت نظام اسلامی، به هم پریدنها و پاچه گیریهای بیانقطاع برخی از مسئولین بر علیه همدیگر و افشاگریها و منفی گویایهای راست و دروغ متقابل و مداوم آنان بر علیه یکدیگر و …. همه و همه باعث گردیدهاند تا هماکنون، مشروعیت و مقبولیت بسیاری از حاکمان و سردمداران و عقبه مردمی نظام اسلامی، دچار گُسایشی هشداردهنده و بهغایت خطرناک بشود. دلدادگان انقلاب و آرمانهای آسمانیاش و مریدان بصیر “حضرت عشق” و همه دوست داران روشنبین ایران و ایرانی، اکنون دلآشوب این شرایط مخوفاند. از بدیهیات است اگر از مسئولان ارشد نظام اسلامی در هر سه قوه مقننه، مجریه و قضائیه، توقع داشته باشیم که شرایط اضطراری موجود را درک کنند و از این بیشتر از حقایق غافل نمانند.
آقای رئیسجمهور! هیئت محترم دولت، نمایندگان ارجمند مجلس شورای اسلامی و ای همه دلدادگان عزت اسلام و ایران، اکنونکه مشغول بررسی لایحه بودجه سال ۹۷ هستید در کنار همه برنامههای علمی و منطقی ارائه شده برای بهبود شرایط کشور (از جمله در زمینه حذف یارانه شماری از مردم، تعیین دستمزدها و قیمت حاملهای انرژی و ….) به یک نکته مهم عنایت ویژه داشته باشید و آن اینکه برنامهها و راهکارهای اندیشیده شده برای حل نابسامانیهای موجود، هر قدر هم که علمی و منطقی باشند و حتی اگر چارهای جزء اجرای آنها برای گذر از شرایط موجود، متصور نباشد، تنها و تنها به شرطی با توفیق همراه خواهند بود که از حمایت همدلانه مردم بهرهمند باشند. به عنوان نمونه و به طور قطع اکثریت کسانی که یارانه آنها با اجرای برنامههای پیش رو حذف میگردد حتی کسانی که هیچ نیازی به این مبالغ ناچیز ندارند، به دلیل ترجیح منافع کوتاهمدت فردی بر منافع ملی و عدم تعلق به هویت جمعی و ملی و بیاعتمادی به هیئت حاکمه، با برنامه مذکور مخالفت خواهند کرد. و این واقعیت تأسف زایی است که وجود دارد. مردم البته برای این مخالفت و ناهمنوایی خود دلیلهای محکمهپسندی دارند. من نه، مردم میگویند؛
وقتی بیشتر مسئولین کشور، خود در ناز و نعمت زندگی میکنند، اختلاس و فساد بیداد میکند، فرزندان منادیان (مرگ بر آمریکا) خود مقیم آمریکایند و وقتی علیرغم محرومیتهای فراوان، بخش مهمی از منابع کشور مصروف پیگیری اهداف فرامرزی میشوند، مادام که مردم فلسطین و لبنان و یمن و سوریه بر محرومان سیستان و کردستان و کرمان و کرمانشاه ترجیح داده میشوند، و وقتی رقم اختلاسهای نو به نو و مداوم، به رکوردهای عجیبوغریب دست مییابد و آب از آب تکان نمیخورد، و آنگاه که اصلاحطلبان نامصلح مدعی اصلاحات و اصولگرایان بی اصول منادی ارزشهای فهم ناشده، بهطور متقابل و مداوم بر هم میتازند و هر طیف آن دیگری را باعث فلاکت مردم و کشور معرفی میکند، و مادام که یک مقام ارشد دولت فعلی، دولت سابق را فاسدترین دولت ایران در طول تاریخ میداند، و وقتیکه رئیسجمهور قبلی و یارانش، سبد (و نه سند!!) در دست متحصن آن صحن مقدس میشوند تا بر علیه فسادی که مدعیاند در قوه قضائیه بیداد میکند، فریاد برآورند، و وقتیکه قاضی ارشد کشور فردی را که ۸ سال رئیسجمهور نظام حاکم بوده است، به لاتها تشبیه میکند و با نمایش سوت بلبلی به هنرنمایی میپردازد، و آنگاهکه نمایندگان مجلس شورای اسلامی (اسلامی!!) برای خویش انداز گیری!!! با یک بیبی اروپایی خویش را و هویت خویش را به مسلخ میبرند، و وقتی کسی که خود و خاندانی که خود منتسب به آنان است را صاحب هوش برتر میداند و لابد به اقتضای همین هوشمندی افزونتر و در میان جمعی از بزرگان! دیگری را ” کرّه خر”! خطاب میکند و وقتی در میان اینهمه نابسامانی رئیس مرکز آمار کشور در زمینهسازی روانی برای حذف یارانه میلیونها ایرانی، از مدیر ارشدی میگوید که هم حقوق ۱۷ میلیونی میگیرد و هم یارانه ۴۵ هزارتومانی! و وقتیکه در همین شرایط وانفسای اقتصادی فلان مدیر سطح اول برای تغییر دکوراسیون اتاق کارش هزینه چند صدمیلیونی را بر بیتالمال تحمیل مینماید، و وقتیکه اینهمه فساد و بیمسئولیتی کشور را در مهلکه نابودی قرار داده است و همزمان بیبیسی فارسی و من و تو و تلگرام و ماهواره و.. دانستههای مردم را تأمین میکنند، و شماری از متولیان رسانه ملی را رسانه میلی معرفی مینمایند و رسانه ملی نیز در مواردی بسیار از درک مصالح ملی و دفاع سزاوار از آن ناتوان مینماید و ….
در چنین شرایطی آیا سزاوار است که ما بهعنوان آحاد محروم دردمند یا حتی برخوردار و متمول و تحصیلکرده و ….. به منافع ملی و آینده درخشان کشور بی اندیشیم و امروز خود را از این بیش، قربانی یک توهّم، از فردایی بهتر بنماییم؟!!
بدون تردید در شرایط فعلی پاسخ اکتریت مردم به این پرسش، منفی است. آنان از همراهی با مسئولینی که در مورد تعهدشان به منافع ملی دچار تردیدهای جدی شدهاند، سرباز میزنند و این عدم همراهی و همنوایی میان حاکمیت و ملت در مسیر منافع ملی و آرمانها، بسیار خطرناک و وحشتزاست.
و اینک ای بزرگان قوم!!
لطفاً نه حتماً به هوش باشید و بیگدار به آب نزنید. توجه کنید که حاکمیت از این بیش نمیتواند از اعتبار اندوخته و از پیش موجود خود در نزد مردم، برای پیشبرد اهداف خویش بدون همراهی آنان هزینه نماید!! به گمان چیزی برای هزینه کردن باقی نمانده باشد!!!.
فریادهایی که امروز پشیمانی عدهای از حامیان آقای رئیسجمهور را حکایت میکنند، نشانههایی بس خطرکاند!! یادمان نرود که همینان تنها چند ماه پیشازاین، زیر نماد بنفش، چهچهی مستانهشان گوش فلک را کر میکرد و اینک قسم جلاله یاد میکنند که از آنچه کردهاند و رایی که دادهاند، پشیمانند!!!.
اندکی تأمل لطفاً!!!
ببینید اندوخته حساب و اعتبارتان چقدر زود ته کشیده است!!. این هشدارها را جدی بگیرید.
و اما کلام آخر؛
همانند بعضیها که اهل تکرارند!!، نگارنده نیز حرف نخست خود را در آخر کلام تکرار مینماید؛
((یا مردم را با خود همسطح کنید و یا خود را با مردم)) در هر صورت هم تراز مردم بشوید و دردشان بفهمید. اگر در کشور وفور و برخورداریست،
سزاوار آن است که برای همه باشد و اگر هم نغنت و نابرخورداریست، نغمت فراگیر و استیصال همگانی و عادلانه و ایمن از دستبرد ژن برتریها و زاهد نمایان کلاّش!!! سزاوارتر مینماید!!!
با این نگاه پیشنهاد میشود حقوق و دریافتیهای رسمی و غیر رسمی شخص رئیسجمهور گرامی، وزرای محترم، تمامی اعضای ارجمند هیئت دولت، نمایندگان معزز مجلس شورای اسلامی، اعضای محترم شورای نگهبان، ریاست گرامی، معاونین و … قوه قضائیه، فرماندهان ارشد نظامی و در یککلام همه ارکان نظام در مسیر همنوایی و همدردی با مردم، با میزان دریافتیها و در آمدهای اقشار متوسط جامعه، همتراز گردد و این مهم از تیر رس هرگونه توجیه (حتی موجه و مشروع) برای اجرا نشدن و لوث شدن، مصون بماند.
یادمان باشد و یادتان باشد که طرح این پیشنهاد که عملیاتی شدن آن کار چندان سختی هم نباید باشد! نه از سرِ تفنّن بوده و نه از سادهنگری و عدم درک واقعیتهای تلخ و ترکیبی عیان و نهان، بلکه درست برعکس، طرح عیان چنین پیشنهاد به ظاهر ساده لوحانه ای از درک عمیق شرایطی ناشی میشود که به نظر میرسد توسط آنان که باید پیشگام رصد و درک این شرایط هستی برانداز باشند، درک نگردیده است!!!
پیشنهاد مطروحه را جدی بگیرید و به اجرایی شدن واقعی آن اهتمام ورزید که گر چنین کنید فرصت مغتتمی را برای بازسازی اعتبار و مشروعیت به شدت در معرض تهدید نظام جمهوری اسلامی، فراهم میآورید. چنین باد و غیر از این مباد.
آمین
ایران _ گیلان _ لنگرود
دیماه ۱۳۹۶
مهدی کوچکپور
نظرات