نویسنده: محمدرضا کاشانی
نقدي بر مستند سینمایی ایستاده در غبار؛

” ایستاده در غبار ” فیلمی در ژانر دفاع مقدس یا یک فیلم ضدجنگ !

ایستاده در غبار نه یک فیلم در ژانر دفاع مقدس که یک فیلم انتقادی ضدجنگ است و با طرح و برجسته سازی این نکته که جنگ ما حاصل مجموعه ای از لجبازی ها و عقده ها برای خودنمایی و کسب قدرت برخی افراد بوده است

” ایستاده در غبار ” فیلمی در ژانر دفاع مقدس یا یک فیلم ضدجنگ !

به گزارش ۸دی، توفیق شد تا مستند سینمایی “ایستاده در غبار” را تماشا کنم. فیلمی که عنوان بهترین فیلم جشنواره‌ی فجر را از آن خود کرده بود همین عنوان کافی بود تا انگیزه لازم برای تماشای فیلم فراهم شود و بیشتر از آن علاوه بر تماشا نوشتن برای آن نیز دلیل پیدا کند بویژه اینکه تجربه پیشین فیلمساز یعنی “آخرین روزهای زمستان” که به زندگی شهید سرافراز و هوشمند دفاع مقدس شهید حسن باقری خاطره ای بسیار خوش در ذهن و چشم بیننده به جای گذاشته بود.

با تصویر خوبی که پیش از تماشای فیلم داشتم بنای من در بدو امر بر آن بود تا با کنارهم نهادن نقاط مثبت و منفی فیلم به یک جمع بندی مناسب از یک اثر هنری مرتبط با انقلاب و دفاع مقدس دست یابم اما پس از تماشای فیلم کاخ رویاهایم فرو ریخت و میان آنچه به نام فیلم ژانر دفاع مقدس تبلیغ می شد و بر روی آن سرمایه گذاری شده بود با آنچه دیدم تفاوتی فاحش بود.

در بررسی فیلم چند محور مختلف را می توان مدنظر قرار داد: فیلم ایستاده در غبار، حاج احمد متوسلیان و محتوای فیلم در نسبت با انقلاب و دفاع مقدس.

در فیلم حاضر این شخصیت اول نیست که در غبار ایستاده بلکه ذهنیت نویسنده و کارگردانش است که در ابهام است.

از نظر من اگر بنا بود مجموعه ای چون بی بی سی فیلمی در نقد مدیریت جنگ با محوریت حاج احمد متوسلیان بسازد چیزی متفاوت با فیلم کنونی نمی شد.

ایستاده در غبار نه یک فیلم در ژانر دفاع مقدس که یک فیلم انتقادی ضدجنگ است و با طرح و برجسته سازی این نکته که جنگ ما حاصل مجموعه ای از لجبازی ها و عقده ها برای خودنمایی و کسب قدرت برخی افراد بوده است سوءمدیریت و نبود هرگونه تدبیر ابتدایی را برجسته ترین نکته دفاع مقدس عنوان می کند.

دقت در عناصر فیلم به درستی تصمیم نهایی داوران جشنواره فیلم فجر صحه می گذارد که با وجود هیچ عنصر فنی برجسته ای در فیلم چرا به عنوان بهترین فیلم جشنواره برگزیده شده است.

ایستاده در غبار روی دیگر فیلم ابد و یک روز است با همان سیاه نمایی ها. اگر ابد و یک روز ایران زمان کنونی را جامعه ای از هم پاشیده و  با سوء مدیریت می داند که غرق در فساد است ایستاده در غبار این نقش را برای مدیریت دفاع مقدس ایفا می کند.  در واقع ایستاده در غبار بهترین گزینه‌ی ذهنی جریان روشنفکری و اپوزیسیون کشور در حوزه‌ی جنگ هشت ساله را بازنمایی می کند.

ایستده در غبار زندگی هیچ کس نیست و هیچ ارتباطی با احمد متوسلیان ندارد. متوسلیان تنها وسیله و حاملی برای یک باور در غبار مانده است و از همین روست که در هیچ بخشی از فیلم حتی یک معرفی کوتاه از زندگی و زمانه احمد ارائه نمی شود و حتی مخاطب ناآشنا نمی فهمد که احمد در چه سالی و در چه شهری و چه خانواده ای زاده شده و چه خوانده و چه کرده است.

احمد در ایستاده در غبار شخصیتی است افسرده که به سبب فشارهای روانی ناشی از اقتدارگرایی پدر دچار سرخوردگی مزمن شده و به دنبال کسب اقتدار و جبران گذشته ناکام خویش است و آنچه از کودکی او مانده نه بازی و تحصیل که محرومیت است آنهم در خانواده ای که از نظر مالی مشکلی ندارد.

آن قدر بر این کودک فشار وارد شده که دچار عقده ای سنگین شده که کینه هر کس را به دل می گیرد تا کشتن او را رها نمی کند و آنقدر لجباز است که تا حرف خود را به کرسی ننشاند رها نمی کند و چنین فردی تمام عقده های قدرت طلبانه اش را با ورود به سپاه جبران می کند و به آرزویش می رسد.

احمد چنانکه بر روی تخته سیاه کلاسی که در آن به خواب رفته دچار یک کودکی ناتمام است که آن را در جنگ جبران می کند و روحیه کودکانه اش را در برهه های مختلف به نمایش می گذارد.

احمد نه یک اسطوره است نه یک بدمن و برای نسل حاضر حامل هیچ چیز نیست نه شجاعت نه تقوا و نه مدیریت و گرچه می توان این نگاه که سرداران دفاع مقدس ابرمردانی تخیلی نیستند بلکه انسان هایی از جنس جوانان امروز بوده اند با همان خطاها و معصومیت ها را قابل ستایش و تشویق و ترویج دانست اما این نگاه در فیلم به یک تقدس زدایی بی حاصل و منفی تبدیل می شود که باورهای یک نسل را به چالشی بی بنیاد می کشد.

ایستاده در غبار نماد سوء مدیریت در دفاع مقدس است به حدی که در بحبوحه عملیاتی حیاتی، قرارگاه مرکزی فرماندهی، تفاوت میان چپ و راست نیروها را نمی فهمد و یک تیپ انسان جوان را به کشتن می دهد و در این میانه احمد برای اثبات قدرتش معرکه را رها نمی کند تا مبادا بگویند ترسیده چنانکه در دزلی چنین کرد و بعدها هم در لبنان.

مدیریت دفاع مقدس ما یک بلبشوی مدیریتی است که تصمیمات فردی جایگزین تصمیمات تخصصی و گروهی است و یک فرد است که تصمیم می گیرد چگونه و کجا عملیات نظامی کند. این یک فرد است که برای اثبات توانایی خود به هیچ کس اعتماد نمی کند و دهها نیروی نظامی را تنها دقایقی قبل از عملیات از برنامه شان باخبر می کند و حتی نزدیکترین نیروها نیز هیچ نقشی در این تصمیم ندارند.

نزدیکترها فقط باید عاشق و وفادار باشند اما در هیچ کاری دخالت نکنند.

فرماندهان در همه سطوح فردی عمل می کنند چه در سطح یک فرمانده شهری کوچک که برای ورود به خاک عراق شخصا تصمیم می گیرد چه در سطح فرماندهی عالی که برای لشکرکشی به لبنان تصمیم گیری می کند و هر دو نیز با وجود مخالفت مقامات بالاتر خود به کار خود ادامه می دهند.

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فیلم ایستده در غبار سازمانی است که از بدو تاسیس گرفتار فساد مالی شدید است و تنها در یک شهر کوچکش ماهیانه دو میلیون تومان به حساب سال ۵۸ اختلاس می شود و دهها هزار گلوله تفنگ ناپدید شده است.

احمد متولیان ایستاده در غبار مظلوم است به مظلومیت شهید وزوایی که قربانی سوء مدیریت و رفتار بچگانه و لجبازی ها و من گویی های احمد می شود و در نهایت نیز زمانی که با شنیدن صدای سوت خمپاره برای خیز پنج ثانیه فرصت عمل پیدا نمی کند و خود و گردان آموزش ندیده اش را به کشتن می دهد!

ایستده در غبار یک شبهه است نه یک فیلم؛ شبهه ای که مخاطب را ابتدا با این پرسش روبرو می سازد که زابطه میان رییس جمهور وقت و امام زمان خویش چه بوده است؟ و مخالفت امام با رییس جمهور تا کجا ادامه داشته است؟ و تداوم حضور ایران در لبنان با وجود مخالفت های امام به چه معناست؟

فیلم در نهایت بیننده را با این پرسش رها می کند که این فرمانده بزرگ دفاع مقدس که زمانی برای چند شلاق و تاب  خوردن ازسقف در زندان پهلوی نوشت که از کارهای گذشته ام پشیمانم در زندان مخوف اسرائیل چه کرده است؟ و احمد که پس از هرکار عجولانه اش روی به عذرخواهی می آورد و بارها دست و پای قربانیانش را بوسه میزد در صورت بازگشت از اسارت بابت کدام کارهایش عذر خواهد خواست.

احمد متوسلیان ایستاده در غبار هیچ نمادی از یک مبارز شجاع و انقلابی و مومن ندارد و برای همین است که پس از پایان فیلم نه برایش غصه می خوریم نه گریه می کنیم نه دست می زنیم و نه عصبانی می شویم. احمد مانده در غبار فقط یک آدم معمولی است که عقده های کودکی اش را با جنگ جبران کرده و جانش را نیز نه بر سر دفاع مقدس که برای اثبات شکست ناپذیریش گذاشته است.

ایستاده در غبار با یک عقده آغاز و با یک عقده تمام می شود و این اصلا افتخارآمیز نیست و سوال اینجاست که: حامیان فیلم از فیلمنامه حمایت کرده اند یا پاداش فیلم قبلی کارگردان را پرداخته اند؟!

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
حسین
حضرت آقا از فیلم تمجید کردند.بعد شما اینجوری فیلمو میکوبید؟ به نظرمن دارید باعینک بدبینی نگاه میکنید اتفاقا این فیلم داره از نزدیکی بین فرماندهان ومردم خبر میده.ینی شما میگی کودکی کسی رو بزرگسالیش تاثیر نداره؟
تبسم
سلام این متن فقط یک درک منفی و شخصی نویسنده از این فیلم است ....نه آنچه ما در این فیلم دیدیم .... شرح تاریخ با بیان جنبه های مثبت و منفی ،منصفانه و احترام به شعور مخاطب است ...شناخت و مطالعه تاریخ انقلاب و یا حتی رصد و شناخت آنچه امروز می گذرد ،به نحوی هم خوانی با روایت این فیلم نشان می دهد ... احتمالا واکنش این چنینی نویسنده ، روایت عادت ماست به فیلم هاو کارهای شعاری و اسطوره سازی های خیالی تا واقعی از انقلاب و دفاع مقدس بنظر زیبایی این مستند به همین روایت واقعی و صادقانه است ،و نگرانی نویسنده تا این حد سوال بر انگیز هست....و شاید دنبال واکسینه کردن آذهان هستیم تا اعتماد به قدرت درک بیینده و مردم ....
انقلابی
به شممما هیچ ربطی تداره چرا داری فیلم را اینقد بیانصافانه نقد میکنی
در حاشیه