حکایت جالب از پدر آیت‌الله بهجت؛

رهایش کنید؛ او پدر «محمدتقی» است

علی بهجت در رابطه با برخی نقل‌ها راجع به نام‎گذاری پدر آیت الله بهجت می گوید: «پدر ایشان، در کودکی، بر اثر بیماری در حال فوت بودند و همه از او سلب امید می‌‎کنند، که ناگاه ندایی می‌‌شنود که رهایش کنید، او پدر محمدتقی است. همین باعث به هوش آمدنش می‌شود و بهبودی کامل پیدا می‌کند».

رهایش کنید؛ او پدر «محمدتقی» است

به گزارش هشت‌دی کربلایی میرزا محمود بهجت پدر بزرگوار حضرت آیت‌الله‌العظمی محمدتقی بهجت فومنی یکی از عاشقان و دل‌سوختگان اهل‌بیت عصمت و طهارت بود. میرزا محمود در دی‌ماه سال ۱۲۵۱ خورشیدی در پایین‌محله شهر فومن در یک خانواده مذهبی تولد یافت. پدرش مرحوم میرزا مهدی خباز که در دوره محمدشاه و ناصرالدین‌شاه قاجارمی زیسته از عباد مشهور زمانه خویش بود که از راه پیشه نانوایی روزگار می‌گذراند. او علاوه بر محمود صاحب یک دختر و سه پسر دیگر به نام‌های باقر، محمدعلی و علی‌اکبر نیز بود.

نیای بزرگ خاندان بهجت فومنی مرحوم کربلایی میرزا محمود بهجت فومنی را باید از جمله مفاخر و بزرگان تاریخ معاصر خطه فومنات به‌ویژه شهر پناهگاه اندیشمندان ” فومن ” دانست.

وی اهل ادب و از ذوق سرشاری برخوردار بود و مشتاقانه در مراثی اهل‌بیت (علیهم‌السلام)، به‌ویژه حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) شعر می‌سرود؛ مرثیه‎‌های جان‎گدازی که اکنون پس از نیم‌قرن هنوز زبانزد است. از جمله این شعر: امشبی را شه دین در حرمش مهمان است، مکن ای صبح طلوع/ صبح فردا بدنش زیر سم اسبان است، مکن ای صبح طلوع.

علی بهجت در رابطه با برخی نقل‎ها راجع به نام‎گذاری پدر آیت‌الله بهجت می‌گوید: پدر ایشان، در کودکی، بر اثر بیماری و با یا طاعون در حال فوت بودند و همه از او سلب امید می‎کنند که ناگاه ندایی می‎شنود که رهایش کنید، او پدر محمدتقی است. همین باعث به هوش آمدنش می‎شود و بهبودی کامل پیدا می‎کند، بزرگ می‎شود و ازدواج می‎کند. تمام این قضایا از ذهنش می‎رود؛ تا این‎که دو پسر به نام‎‎های «محمدمهدی» و «محمدحسین» و یک دختر به دنیا می‌آیند، هنگامی که پسر سومش می‌خواسته به دنیا بیاید، به یاد آن ماجرا می‎افتد؛ لذا اسم پسر سومش را محمد‎تقی می‌گذارد، اما این پسر در هفت‌سالگی در حوض‌خانه غرق می‌‎شود و از دنیا می‌رود. این مصیبت خیلی برای خانواده گران تمام می‎شود، نذر و نیاز‎‎های فراوانی می‎کنند تا خدا فرزندی عنایت کند که بماند. ناگفته نماند که مادر حاج‌آقا، خانم صالح بوده است؛ طوری که از منزل تا مسجد سوره یاسین را از حفظ می‎خوانده است. حاج‌آقا بعد از حدود یک سال یا بیشتر که الان یادم نیست، بعد از محمدتقی به دنیا می‌آید؛ به‌خاطر همین اسمش را محمدتقی ثانی می‌گذارند. هنوز ۱۶ ماه از عمرش نگذشته بود که مادرش را از دست داد و از اوان کودکی، طعم تلخ یتیمی را چشید و خواهرش او را بزرگ کرد.

یکی از آقایان از پدرم پرسید که آیا درست است در آن عوالم به پدر شما گفتند که ایشان را ر‎ها کنید، پدر محمدتقی است؟ گفت: «بله، یک محمدتقی بود که در هفت‌سالگی غرق شده است.» با این تعبیر می‌خواستند… به تعبیر ما بپیچانند. البته برای ما مسلم شد که ایشان خودشان می‌دانند. درباره بعضی موضوعات هنگامی که اصرار می‎کردیم، می‌گفت قرار نیست که انسان هرچه را می‎داند، بگوید!

میرزا محمود منشأ خدماتی هم بوده و سال‌ها در زهد و پرهیزگاری می‌زیست تا اینکه سرانجام در دوازدهم بهمن سال ۱۳۲۴ شمسی وفات یافت. پیکرش موقتاً در گورستان محوطه مسجد جامع شهر فومن سپرده شد و بعدها کربلا منتقل و در جوار حرم امام سوم شیعیان حضرت امام حسین (ع) به خاک سپرده شد.

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه