پایگاه خبری تحلیلی 8دی نیوز
https://www.8deynews.com
رهبر انقلاب: مرحوم “صابری” قدر انقلاب را می دانست/ او نمونه طنزپرداز متعهد است
رهبر انقلاب در رابطه با مرحوم “کیومرث صابری فومنی”، گفتند: “مرحوم صابری (گل آقا) به معنای واقعی کلمه آدم متعهدی بود. او از جمله کسانی بود که قدر انقلاب را می دانست چون آن دوره ی قبل از انقلاب را کاملا لمس کرده بود.” ایشان در جای دیگر در این رابطه فرمودند: “او تا آخرین روز عمر خود هرگز قلم و قریحهی سرشار خود را جز در راه ایمان و باور خود بکار نگرفت.”
به گزارش ۸دی، کیومرث صابری فومنی مشهور به گلآقا، ادیب و طنزپرداز معاصر، هفتم شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی در گیلان به دنیا آمد. پدرش کارمند وزارت دارایی و ساکن رشت بود در ۱۳۱۷ خورشیدی به اداره دارایی صومعهسرا منتقل شد. در ۱۳۲۱ خورشیدی به اداره دارایی فومن انتقال یافت و چند ماه بعد در همان شهر درگذشت. خانواده او بسیار فقیر بودند. مادر صابری که از معدود زنان باسواد شهر بود در مکتبخانه قرآن تدریس میکرد و این تنها ممر معاش خانواده پس از مرگ پدر بود.
صابری نخستین شعرش را در ۱۴ سالگی هنگامی که کلاس هشتم دبیرستان بود، برای درج در روزنامه دیواری مدرسهشان سرود که یک غزل هشت بیتی با عنوان یتیم بود. علت این نامگذاری مشخص بود. او میگفت: «از چهارده سالگی تا شانزده سالگی جمعاً نه شعر سرودم که تمام آنها یا عنوان یتیم داشت یا درباره یتیم بود!»
صابری در نخستین سال تحصیل در دانشکده (۱۳۴۰) در تظاهرات دانشجویی شرکت کرد و مضروب و دستگیر شد. گردن او از ضربات باتوم به شدت آسیب دیده بود. او شعری به طنز و سیاسی سرود و با امضای «گردن شکسته فومنی» برای توفیق ارسال کرد. پس از چاپ این شعر در چند شماره بعد توفیق، صابری به طنزنویسی کشیده شد.
او تا ۱۳۴۵ خورشیدی گاهی اشعاری برای توفیق میفرستاد. پس از تعطیلی توفیق، صابری به تدریس ادامه داد. او گهگاه اشعار جدی میسرود که جز به ندرت، چاپ نمیکرد. او بعدها مجموعه اشعار جدیاش را از میان برد چراکه معتقد بود، شاعر متوسطی است. او متوسط بودن را دوست نداشت.
صابری پس از انقلاب و در زمان نخستوزیری شهید رجایی به مقام مشاورت فرهنگی و مطبوعاتی نخستوزیر منصوب شد. در زمان ریاستجمهوری شهید رجایی به مشاورت فرهنگی رییس جمهوری رسید و تا زمان شهادت رجایی در این مسوولیت باقی بود و هنگام ریاستجمهوری آیتالله خامنهای در همان منصب ابقا شد.
گل آقا و احیای طنز سیاسی در ایران
کیومرث صابری مدتها طرح ایجاد یک ستون طنز سیاسی را در خاطر داشت. نخستین دو کلمه حرف حساب گلآقا، ۲۳ دی ۱۳۶۳ خورشیدی در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید. طنز سیاسی که از ۱۳۵۹ خورشیدی به این سو تعطیل شده بود با شکلگیری این ستون طنز، دوباره به بار نشست و جان تازهای گرفت.
با گذشت مدت زمانی کوتاه از آغاز انتشار «دو کلمه حرف حساب»، صابری به عنوان مهمترین منتقد حکومت در داخل کشور، مطرح شد.
محمدعلی جمالزادهاز نخستین افرادی بود که با ارسال چندین نامه، صابری را به ادامه راه تشویق کرد و طنز صابری را ستود.
صابری با اینکه مقام بالایی در نظام سیاسی احراز کرده بود، کار طنز سیاسی را بیشتر جدی گرفت و بدون اعتنا به سختیهای کار به راه خود ادامه داد. پس از گذشت نزدیک به ۶ سال از انتشار نخستین دو کلمه حرف حساب، صابری که پیش از آن تقاضای انتشار یک هفتهنامه جدی به نام «فصل جدید» کرده و امتیازش را نیز گرفته بود، به دلایلی از انتشار آن منصرف شد و تقاضای امتیاز هفتهنامه طنز با نام «گلآقا» را کرد و توانست در آبان ۱۳۶۹ خورشیدی، نخستین شماره هفتهنامه گلآقا را منتشر کند. استقبال مردم از این مجله، غیرقابل تصور بود. تمامی نسخههای اولین شماره هفتهنامه گلآقا در سراسر تهران ظرف کمتر از نیمساعت به فروش رفت (شمارههای سال اول گلآقا بعدتر در تیراژ وسیع تجدید چاپ شد).
صابری بعد از آن، امتیاز انتشار ۲ نشریه دیگر را هم گرفت. انتشار نخستین شماره ماهنامه گلآقا در مرداد ۱۳۷۰ خورشیدی و همچنین انتشار نخستین سالنامه گلآقا در اواخر همان سال، نشان داد که صابری با چنتهای پُر، پا به عرصه طنز کشور گذاشته است و مردم ایران نیز با استقبال کمنظیر خود، مشوق او در این راه شدند.
کیومرث صابری ارتباط خوبی هم با رهبر معظم انقلاب از زمانی که ایشان در مقام ریاست جمهوری بودند، داشت.
رهبر انقلاب همان اوایل انتشار گلآقا آن را «طنز شیرین و پُرمغز» نامیدند و فرمودند: «ادعا نمیکنم که کار شما کامل و بیعیب است؛ اما با ملاحظه اجمالی شمارههای گلآقا امید هرچه بهترشدن و کاملترشدن آن را دارم. طنز صادق و دلسوزانه باید همه نقاط معیوب، بهخصوص آنها را که کمتر به چشم میآیند و آنها که بیشتر به علم و اطلاع همگان از آن نیاز هست، هنرمندانه ببیند و بنمایاند».
متن کامل نامه رهبر انقلاب اسلامی به مدیر مسئول «گلآقا» به شرح زیر است:
بسماللهالرّحمنالرّحیم
خدا را شکر که این طنز شیرین و پُرمغز، به دورهی جلد شدهی یکساله رسید و آزمونی از یک اقدام موفق در یک خلأ فرهنگی و هنری را در برابر چشم همهی کسانی که برای شروع کارهای لازم، تردیدها را بر تصمیمها غلبه میدهند، گذاشت. ادعا نمیکنم که کار شما کامل و بیعیب است؛ اما با ملاحظهی اجمالی شمارههای «گلآقا»، امید هرچه بهتر شدن و کاملتر شدن آن را دارم.
طنز صادق و دلسوزانه باید همهی نقاط معیوب، بخصوص آنها را که کمتر به چشم میآیند و آنها که بیشتر به علم و اطلاع همگان از آن نیاز هست، هنرمندانه ببیند و بنمایاند. امروز جامعه و نظام انقلابی ما با دشمنانی روبهروست که همهی ابزارهای محسوس و نامحسوس را برای ضربه زدن و جریحهدار کردن مردم و نظام و انقلاب به کار میبرند. برای آگاه کردن ذهن مردم از خدعهی دشمن، چه وسیلهیی از طنز هنرمندانه و شیرین و زیرکانه، بهتر و کاریتر؟
رهبر انقلاب در یک سخنرانی دیگر نیز با اشاره به گلآقای مردم ایران درباره مقام هنر طنز فرمودند: طنز فاخر و برجسته یکی از هنرهاست. طنز، هنر خیلی بزرگی است. بنده با مرحوم صابری شوخی میکردم و میگفتم «طنازها»! طنازهای واقعی را تقویت کنید، پرورش دهید و کمک کنید تا طنز بیاورند.
متن کامل این پیام به این شرح است:
با تأسف فراوان خبر درگذشت هنرمند طنز پرداز و مبتکر مرحوم آقای کیومرث صابری را دریافت کردم. این ضایعهای در عرصهی هنر و غم بزرگی برای دوستان و معاشران او و کسانی است که با سلامت نفس و پاکدامنی سیاسی او آشنا بودند. او یار دیرین شهید رجایی و طرفدار وفادار همیشگی انقلاب و نظام اسلامی بود. هنر برجستهی او در سالهای دفاع مقدس همواره در خدمت کشور قرار داشت و او تا آخرین روز عمر خود هرگز قلم و قریحهی سرشار خود را جز در راه ایمان و باور خود بکار نگرفت.
اینجانب که مدتها از همکاری او و در همهی بیست سال اخیر از لطف هنر او برخوردار بودهام، خود را در غم درگذشت او شریک میدانم و به خانوادۀ محترم و دوستان و همکاران او تسلیت می گویم و رحمت و غفران الهی را از خداوند متعال برای او مسئلت میکنم.
دیدار خصوصی مرحوم صابری فومنی با رهبر انقلاب
فروردین امسال بود که یکی از دیدارهای خصوصی مرحوم صابری با آیتالله خامنهای منتشر شد که در آن رهبر انقلاب میفرمایند: مرحوم صابری (گل آقا)؛ نمونه طنزپرداز متعهد است. او در زمان ریاست جمهوری معاون فرهنگی بنده بود.
کیومرث صابری فومنی سرانجام پس از دورهای از تحمل بیماری سرطان خون در صبح ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۳ خورشیدی در بیمارستان مهر تهران درگذشت. در حالی که به اصرار خودش جز چند فرد معدود، شخصی از بیماریاش خبر نداشت. گفته میشود به این دلیل که «دلی آزرده نشود و خاطری اندوهگین نگردد».
نظرات