پایگاه خبری تحلیلی 8دی نیوز
https://www.8deynews.com
محمود باقری خطیبانی در یادداشتی نوشت:
ای غافل از رنج هوس آیینهپردازی چرا؟/ سخنی با مسعود رهنما
چند روزی است که نامه ای از آقای رهنما مدیرکل ورزش و جوانان به فدراسیون تکواندو به دستم رسیده و با دیدن آن به شدت متاثر شده ام؛
به گزارش ۸دی، محمود باقری خطیبانی در یادداشتی نوشت:
چند روزی است که نامهای از آقای رهنما مدیرکل ورزش و جوانان به فدراسیون تکواندو به دستم رسیده و با دیدن آن به شدت متاثر شدهام ؛ نه این که چرا من از هیئت تکواندو استعفاء دادم بلکه بیاخلاقی های آشکار در متن این نامه است که علیه من بکار رفته است. به هر روی لازم دیدم در همین زمینه، نکاتی را خدمت مردم به ویژه جامعه ورزشی عرض نمایم:
۱- پس از پایان یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و پیروزی آقای دکتر روحانی، آقای رهنما که رییس کمیته ورزشی ستاد آقای دکتر قالیباف بود و قبل ترش هم آقای دکتر احمدی نژاد و رییس دولت اصلاحات؟!، فعالیتهایی را برای این که مدیر کل ورزش و جوانان بشود آغاز کرد و به یکی از کسانی که رجوع کرد من بودم و من هم به اعتبار این که ایشان نیروی بومی و جوان و از بدنه ورزش است در حدود تواناییهای سیاسی، ارتباطی و اجتماعیام قدمهای موثری برای وی برداشتم که ذکر آن هم در این مقال جایز نیست و در نهایت وی شد مدیرکل ورزش و جوانان گیلان.
۲- من به عملکرد آقای رهنما در دوران مدیریتش در اداره کل ورزش و جوانان کاری ندارم که اظهر منالشمس است و جامعه ورزش و روسای هیتتها و دستگاههای نظارتی و از همه مهم تر مردم در این زمینه اطلاعات بیشتری دارند و میتوانند قضاوت کنند اما روی نوشته من به نوع برخورد ایشان برای حذف من از هیئت تکواندو بر میگردد که متاسفانه چنین روشهایی را در مورد دیگران نیز بکار بسته است و متاسفانه هم چنان از این روش غیر اخلاقی برای حذف دیگران استفاده میکند.
۳- مدتی از آغاز فعالیت آقای رهنما در اداره کل نگذشته بود که اطلاع یافتم با هیئت روابطی برقرار کرده است و هم با آن جلسه میگذارد و هم به واسطه هایش میگوید که منتقدان را به نوشتن نامه و انجام مصاحبه ترغیب کنند و این کار تا چند ماه ادامه داشت و من بیتوجه به این تحرکات به فعالیت خود ادامه میدادم. علت اصلی اقدامات علیه من فقط و فقط این بود که من پس از مدیرکل ایشان ترددی به اداره کل نداشتم و به دیدارش نرفتم . آقای رهنما معمولا مریدپروری را دوست دارد و با کسانی کار میکند که خودش در یک فرایند مهندسی آنان را انتخاب کرده و حاضرند در هر شرایطی با او همکاری کنند و اطاعتپذیری محض داشته باشند که چنین خصلتی از محمود باقری حاشا و کلا!؟ و بدیهی است محمود باقری باید تحت هر شرایطی حذف شود و …
۴- اما در نامهای که ایشان برای رئیس فدراسیون تکواندو فرستاده و خواستار برکناری ام شده است چند نکته به چشم میخورد: الف/ مکاتبات ماضی: پس معلوم است چند بار مکاتبه کرده است.
ب / درخواست مکرر اعضاء و جامعه پرافتخار تکواندو: یعنی حتی یک عضو تکواندو هم موافق من نبوده است. از ۲۱ رای مجمع ۱۹رای را برای رییس هیوت کسب نمودم؟!
ج / عدم حضور و دوشغله بودن: من فقط عضو شورای شهر رشت بودم و طبق قانون، عضویت در شورای شهر شغل محسوب نمیشود. ماده ۱۴ مکرر مصوب ۱۳۸۲ مجلس شورای اسلامی اعلام میکند که عضویت در شورای شهر افتخاری است و شغل به شمار نمیآید.
د / نارضایتی اکثریت مربیان و قهرمانان تکواندو: یعنی اکثر مربیان و قهرمانان تکواندو مخالف من و ناراضی بودند؟! و موافقی نداشتم!؟
۵- من که مدعی نبودم که در سیستم فعالیت من مشکلی وجود نداشته است و یا همه از عملکردم رضایت دارند اما این نوع مشکلات در هیئت های ورزشی که مدعی زیاد هست امری طبیعی است و هیچ کس نمیتواند بگوید که همه از او راضی هستند مگر آقای رهنما مشکل ندارد؟ پس این همه مطالب متنوع و رنگارنگی که علیه ایشان در خصوص عملکرد مدیریتی و مالی آن هم توسط قهرمانان و مدیران ورزشی مطرح می شود چیست؟ این گروه ورزشی محترم مخالف ایشان که هر روز با نمایندگان و مسئولان استان دیدار می کنند و اخبارش در شبکه های اجتماعی میچرخد، چه کسانی هستند؟ مگر آقای رضازاده، خلیلیفر و آموزگار، فریدخمامی و دارا حکیمی و حجت رحمتخواه و … مدیران و قهرمانان پر افتخار ورزش گیلان و کشور با من مخالفند؟! چرا رهنما با همان منطقی که به دروغ و با غلو و شانتاژ با من رفتار کرد از رفتار و اقدامات دیگران ناراحت است و هر روز آنان را تهدید میکند و برای بعضی هم شکایت؟! رهنما مدعی بود که می خواهد سیاسیون را از ورزش دور کند اما یک مروری بکنید که این چندماه اخیر برای چند هیئت ورزشی ، رییس سیاسی منصوب کرده است از کارگزاران تا ندا !؟ رهنما روسای هیئت های ورزشی را برای حفظ موقعیت خود معامله می کند و برای ماندن به هرکاری دست می زند و …
۶- رفتار سیاسی و اجتماعی رهنما با نظام (سخنرانی هتاکانه اش در دوران انتخابات امسال) و نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری (از رییس دوران اصلاحات تا روحانی) و نمایندگی مجلس و شورای اسلامی شهر( با همه و با هیچ کس) ، مرا به یاد یک نمونه تاریخی می اندازد ؟! شیث بن ربعی . اگر نام منافق به گوشتان رسید حتما شبث بن ربعی را یاد کنید. یک نفاق چند لایه در این شخصیت وجود دارد. شبث بن ربعی تقریباً ۱۴ سال که داشت مسلمان شد. ۱۵ ساله بود که پیامبر از دنیا رفتند. او به خانمی به نام سجاح ایمان آورد که ادعای پیامبری کرده بود. شبث شد موذن سجاح.
وقتی خلیفه اول اعلام کرد که هرکس مرتد شده باشد او را می کشیم به خلیفه اول ایمان آورد. بعد از آن با خلیفه دوم بیعت کرد. بعد بیعت کرد با خلیفه سوم و در قتل خلیفه سوم نیز شرکت کرد. سپس به کوفه رفت. آنجا با حضرت علی علیه السلام بیعت کرد و در جنگ صفین شرکت نمود. در جنگ نهروان شد امیر خوارج. جزء آن ۹ نفری بود که از دست حضرت علی علیه السلام فرار کردند. برگشت و بعد از مدتی که حضرت به شهادت رسید، آمد و با امام مجتبی علیه السلام بیعت کرد. بعد از آن با معاویه بیعت کرد! . در کوفه جزء کسانی بود که به امام حسین علیه السلام نامه نوشت اما در کربلا فرمانده پیاده نظام های لشکر عمر سعد بود. جزء سه نفری بود که مردم را از دور حضرت مسلم علیه السلام پراکنده کرد؛ شبث شمر، و اشعث این سه نفر بودند. بعد از جریان کربلا در کوفه مسجدی بنا کرد با نام شبث بن ربعی به شکرانه کشته شدن امام حسین علیه السلام… شبث پس از آن که زبیری ها علم شدند با حاکم زبیری بیعت کرد. بعد که مختار قیام کرد با مختار بیعت نمود. پس از آن وقتی دوباره مصعب بن زبیر قیام کرد رفت و با مصعب بن زبیر بیعت کرد و در قتل مختار شرکت نمود. پس از اینکه عبدالملک بن مروان قیام کرد رفت و در قتل مصعب بن زبیر شرکت کرد و به عبدالملک بن مروان ایمان آورد. بیش از این دیگر اجل به او مهلت نداد و گرنه تا به همین امروز با آمریکا هم بیعت کرده بود و در ۸ سال دفاع مقدس، ۴ سال این طرف بود و چهار سال آن طرف. در عملیات مرصاد هم حتما حاضر بود. الآن هم یک بار به این تفکر رأی می داد و یک بار به آن تفکر و همین طور ادامه می داد.
۶- در پایان این یادداشت، دلنوشته مهدی شجاعی نویسنده مومن و انقلابی را انتخاب کرده ام و برای حسن ختام می آورم و امیدوارم آقای رهنما نگاهی به گذشته اش بیاندازد و بداند آن چه را کشته است ، اکنون درو می کند :
ای محبوب جاودانی! اگر نبود عطر حضور تو ، در تعفن این لاشه های مردار چگونه تاب می آوردیم و اگر نبود گرمای دست های تو، در این سرمای بی کسی چگونه سر می کردیم.؟! از میان ظلمتی که بر درون و بیرون مان سایه گسترده،روزنی رو به روشنایی مهدوی بگشا تا بهانه ای برای زنده ماندن پدید بیاید.
ای مهربانی بی منّت! ما را آن چنان نگران خودت کن که هیچ جاذبه و دغدغه ای نگاهمان را از تو نگیرد.کور باد چشمی که تو را نگران خویش نمی بیند.
ای تنها تکیه گاه! از چشیدن نامردی و کشیدن نامرادی گریزی نیست. باک هم نیست. به شرط آنکه حسابش نزد تو محفوظ بماند.و البته خوش حساب تر از تو کیست؟!
ای خدای آسمان و زمین! بخل و دروغ و حسادت و کین را از میان مسلمین برچین.که اینها هرگز با اسلام و دین جمع نمی شود.
ای خدای منتقم! در این وانفسای گرانی، تنها کالای رو به تنزّل دین توست. بهای آن را در چشم دین فروشان بیفزا تا چنین ارزانش نفروشند.
خدایا! آن قدر برپای طلب، تاول نامرادی نشسته است که جز تو محبوبی را سراغ نگیریم. و آن قدر بر قلب عاطفه، خنجر جفا خورده است که سر به دامان دیگری نسپاریم. خدایا! خسته ایم. دلگشاتر از تو کیست؟! درمانده ایم. کریم تر از تو کجاست؟! ما را اسباب عزت دینت قرار ده، نه اسباب خواری اش! فردا برای تنّبه دیر است.امروز هشیارمان کن!
نظرات