پایگاه خبری تحلیلی 8دی نیوز
https://www.8deynews.com
صنوبران سرخ| شهید سید سعید خرسندی؛
«سعید» یک امانت بود
در فرازی از وصیتنامه شهید دانشجو «سید سعید خرسندی» آمده است: حامی و پشتیبان انقلاب و نظام باشید و بدانید این راهی را که انتخاب کردهام با عشق و آگاهی تمام بود و افتخار میکنم که در چنین دورانی زندگی میکنم.
به گزارش هشتدی، شهید «سید سعید خرسندی» در یکم شهریور ۱۳۴۷ در شهرستان «رشت» دیده به جهان گشود. نام پدر وی سید حسن بود. این شهید روزها در کارهای منزل به والدین کمک میکرد و شبها نیز به درس خواندن میپرداخت، همچنین علاقه فراوانی به افزایش معلومات، ورزش و هنرهای دستی داشت. وی تعصّب قابلتوجهی به خواهران و نحوه پوشش آنها داشته و بسیار سفارش میکرد تا مبادا شئون اسلامی را در اجتماع رعایت کنند.
بیشتر بخوانید:
وی وجودی سرشار از عاطفه، ایثار و صفا داشت و همّت و تلاش او زبانزد همه بود. با وجود داشتن خانوادهای متدیّن، زیربنای عقیدتی و مذهبی محکم و خلقوخویی محمّدیپسند داشت، همچنین حقطلب و حقیقتجو بود و چنین ویژگیهایی با وجودش آمیخته شده بود.
این شهید دانشجو در رشته راه و ساختمان مرکز فنی مهندسی شهید چمران رشت تحصیلات عالیه را میگذراند که با بالارفتن سطح آگاهیاش نسبت به انقلاب، رغبت و عشق رفتن به جبهه و ادای وظیفه شور و هیجان ایشان را صد چندان کرد تا آن حد که با توجه به اینکه تنها پسر خانواده بود، داوطلبانه از طریق دانشگاه عازم جبههها شد و در ۱۲ خرداد ۱۳۶۷ در جزیره مجنون غرق و به درجه عظیم شهادت نائل شد.
سعید یک امانت بود/ «هدیهای برای مادرم»
خواهر شهید در ذکر خاطرهای از برادر شهیدش گفت: زمانیکه سعید در دوره راهنمایی درس میخواند، به دلیل پشتکاری که داشت سه ماه تعطیلی تابستان را در مغازه مکانیکی یکی از بستگان مشغول به کار شد، پس از اتمام این مدت دستمزد خود را از صاحبکارش دریافت کرد و درنهایت خوشحالی به منزل آمد و به مادر گفت که این پول دستمزد سه ماه کارم در مغازه است، حال این را به شما هدیه میکنم تا با خواهرم به بازار رفته و هرچه که دلتان میخواهد بخرید.
آنگاه مادرم آنقدر از محبت و عاطفه سعید خشنود شد که دیگر نتوانست خود را کنترل کند، سپس برادرم را در آغوش کشید و به داشتن چنین فرزندی افتخار کرد. مادر نیز به اتفاق من به بازار رفته و سه تکه النگو خرید و پس از آن که به سعید نشان داد گفت که پسرم این طلاها را نگه میدارم تا زمانیکه ایام ازدواجت فرابرسد، آنها را برای عروسیت خرج کنم.
اما سعید یک امانت بود و چند صباحی را در کلبه دلمان با حضور خود بر ما منت نهاده بود؛ زیرا وجودش، مرامش و هدفش چیزی بود که در قالب عالم خاکی نمیگنجید. او رفت تا رایحه باغ ارم را صد چندان کند. آری او قبل از آن که لباس عروسی را بر تن کند، جامه شهادت و رسیدن به قرب الهی را تجربه کرد و برای همیشه زندگی جاودان و سربلند را در پیشگاه خداوند رحمان، پی گرفت.
فرازی از وصیتنامه شهید شهید دانشجو «سید سعید خرسندی»:
حامی و پشتیبان انقلاب و نظام باشید و بدانید این راهی را که انتخاب کردهام با عشق و آگاهی تمام بود و افتخار میکنم که در چنین دورانی زندگی میکنم و مسیر درست را شناختم و البته برای رسیدن به درجه والای شهادت در راه خدا از هیچ امری کوتاهی نخواهم کرد.
انتهای خبر/
نظرات