پایگاه خبری تحلیلی 8دی نیوز
https://www.8deynews.com
روایتی از پیروزی رزمندگان گیلانی جبهه مقاومت در عملیات نبل و الزهرا
به جهت تبیین پیروزی ها و حضور رزمندگان جبهه مقاومت، ابتدا لازم است موقعیت جغرافیایی و استراتژیک این منطقه مورد مطالعه قرار گیرد سپس به روند چگونگی عملیات ها و پیروزی رزمندگان پرداخته شود.
به گزارش هشت دی، آزادسازی نبل و الزهرا توسط رزمندگان گیلانی جبهه مقاومت در حومه حلب دست کم از سه بعد انسانی ، نظامی و سیاسی حایز اهمیت می باشد. به لحاظ انسانی این دو منطقه به مدت سه سال و نیم در محاصره کامل تروریستها و تکفیریهای مسلح قرار داشت و در این مدت تمام خطوط ارتباطی و مواصلاتی آنها قطع بود و مایحتاج ضروری بیش از ۷۰ هزار سکنه این دو منطقه از طریق هلیکوپتر و هواپیما ریخته میشد که با توجه به تجهیز گروههای مسلح و تکفیری به انواع سلاحهای پیشرفته کار بسیار طاقت فرسایی بود.
عملاً ساکنان این دو منطقه نزدیک به سه سال در حصر بوده و زندانی شده بودند و از اینرو آزادسازی این مناطق را میتوان به رهایی بیش از ۷۰ هزار انسان بیگناه و غیرنظامی از دست تکفیریها تعبیر کرد. به لحاظ نظامی نیز نبل و الزهرا در منطقهای قرار گرفته که در وضعیت حاکم بر سوریه و به خصوص جبهه شمالی از اهمیت راهبردی و سوقالجیشی برخوردار بوده و آزادسازی این مناطق از یکسو عقبه پشتیبانی تسلیحاتی گروههای مسلح و تکفیری را خالی میکرد و بیش از پیش روحیه مقاومت آنها را تضعیف مینمود و از دیگر سو زنگ آزادسازی بقیه مناطق واقع در جبهه شمالی به خصوص شهر حلب به عنوان پایتخت اقتصادی سوریه را به صدا در میآورد.
به لحاظ سیاسی نیز میتوان گفت که آزادسازی نبل و الزهرا و پیشرویهای ارتش سوریه در هر دو جبهه شمالی و جنوبی در زمانی صورت گرفته که دور جدیدی از مذاکرات سیاسی بین نمایندگان دولت و مخالفان سوریه در ژنو آغاز شده بود و با توجه به ارتباط و پیوند قوی که میان تحولات میدانی و عرصه سیاسی وجود داشت، میتوان گفت این پیشرویها بر قدرت چانهزنی دولت سوریه میافزود در مقابل موقعیت مخالفان را تضعیف می کرد و در عین حال آشفتگی و انشقاق داخلی آنها را بیشتر می کرد.
بدین منظور به جهت تبیین پیروزی ها و حضور رزمندگان جبهه مقاومت ، ابتدا لازم است موقعیت جغرافیایی و استراتژیک این منطقه مورد مطالعه قرار گیرد سپس به روند چگونگی عملیاتها و پیروزی رزمندگان پرداخته شود.
نبل و الزهرا دو شهر مهم شیعه نشین در سوریهاند که در ۲۰ کیلومتری شمال غربی شهر حلب و ۲۵ کیلومتری مرز ترکیه، در کنار اتوبان بین المللی حلب ـ ترکیه واقع شدهاند. این دو شهر بیش از ۶۵ هزار نفر شیعه ۱۲ امامی دارند که پس از شروع ناآرامیها در سوریه، میزبان نزدیک به ۱۵ هزار پناهنده شیعی و سنی هوادار حکومت بشار اسد شده و جمعیتش به ۸۰ هزار نفر رسیده است.
به لحاظ تقسیمات کشوری، شهر «نبل» مرکز بخش «نبل» از شهرستان اعزاز از توابع استان حلب سوریه است. بخش «نبل» با مساحتی در حدود ۱۷۵ کیلومتر مربع متشکل از باشمره، زوق الکبیر، برج القاص، بیانون، حردتنین، کفین، معرسه الخان، میاسه، مایر، نُبل، رتیان و الزهراء است.
شهر الزهراء که به لحاظ اداری زیر مجموعه بخش «نبل» است، با فاصله کمی در کنار شهر «نبل» قرار گرفته است. این منطقه از آنجا که دارای سلسله آثار تاریخی مشهور و مهمی از قبیل شهرهای مرده و یا فراموش شده است، اهمیت ویژه ای دارد.
از طرف دیگر، موقعیت جغرافیایی این منطقه و قرار گرفتن آن در میانه راه بینالمللی حلب تا ترکیه، و واقع شدن آن میان مناطق سنینشین سمت شرق و مناطق کرد نشین سمت غرب و مرتفع بودن آن و همچنین تمرکز بالای جمعیتی آن نسبت به سایر مناطق، باعث شده این منطقه از اهمیت استراتژیک زیادی برخوردار باشد.
اهالی نبل و الزهراء که به حسن تعامل با مناطق مجاور سنی مشهور هستند، عمدتاً در تجارت و امور علمی و فرهنگی مشغول فعالیت بودهاند؛ به نحوی که به لحاظ علمی و فرهنگی نزدیک به چهارهزار معلم از این دو شهر آموزش در مدارس شهرهای سنی نشین اطراف را برعهده داشتهاند و به همین لحاظ مردمی فرهنگی شناخته می شوند. همچنین بخش عمدهای از تجارت کالا و صادرات و واردات استان حلب در دست اهالی نبل و الزهرا بوده است.
شهر نبل دارای ۱۲۰ پزشک و یک مرکز درمانی مجهز و پیشرفته بود و مردم مناطق مختلف سنی، مسیحی و کردنشین اطراف برای مداوا به این شهر مراجعه می کردند.
چهار سال از خط شروع ناآرامیها در سوریه می گذشت، تروریستها از هرگوشه سوریه اعلام موجودیت میکردند و حتی از کشورهای خارجی نیز برخی تروریستهای کارکشته القاعده عازم این کشور ناآرام میشدند تا دیدن سرنگونی بشار اسد و حکومتش را از دست ندهند.
آتش درگیریها خیلی زود به استانهای شمالی سوریه رسید و حلب یکی از استراتژیک ترین استانهای این کشور را تحت تاثیر قرار داد. شهرهای استان حلب یکی پس از دیگری توسط گروه جبهه النصره سقوط می کرد و تروریستها هر روز به مرکز این استان نزدیکتر میشدند.
راه عبور تروریستهای جبهه النصره از این شهر شیعه نشین قرار داشت، شهری که شیعیان آن به حمایت از حکومت بشار، پدرش،حزب الله لبنان و ایران عشق می ورزند؛ همین دو شهرت یعنی شیعه و طرفدار بشار بودن کافی بود تا تکفیری ها نُبُل و الزهرا را با جمعیتی حدود ۸۰ هزار نفر جمعیت مورد حمله قرار دهند.
ژوئیه ۲۰۱۲ جبهه النصره حملات سنگینی را برای تسخیر این دو شهر که در ۲۵ کیلومتری شهر حلب قرار دارند، آغاز کرده و با گلوله باران شدید تلاش کردند دروازه های ورود به حلب را تسخیر کنند. ولی شیعیان این شهر که از مدتها پیش زمزمه نزدیک شدن تکفیریهای جبهه النصره را شنیده بودند با همکاری علما و مسئولان شهر، گروه های مقاومت مردمی را برای مقابله با تکفیری ها تشکیل داده و منتظر رسیدن آنها به منطقه بودند.
جبهه النصره که بعد از چندین ماه حمله از ورود به شهر های شیعه نشین نبل و الزهرا ناامید شده بود در نهایت با دور زدن این دو شهر اقدام به کامل کردن حلقه محاصره خود در منطقه کرد. از این نقطه به بعد ماراتن یک جنگ تمام عیار و طاقت فرسا میان اهالی شیعه نشین نبل و الزهرا با تروریست های تکفیری آغاز شد.
تکفیری ها برای رفع محاصره شهرها خواستههای مشخصی داشتند؛ «نیروهای مدافع شهر سلاح را بر زمین بگذارند و مردم شهر نیز از بشار اسد، ایران و حزبالله ابراز انزجار کنند»؛ خواستهای که مردم بسیاری از شهرهای تسخیر شده قبلی از روی خیانت یا ترس از قتل عام به آن تن داده بودند. اما پاسخ این دو شهر به تکفیری ها یک «نه» بزرگ بود که البته با بدست گرفتن سلاح و دفاع از شهرشان نمایش داده شد. شیعیان نبل و الزهرا البته تنها از خود دفاع نمی کردند، آنها میزبان ۱۵ هزار سنی شهرهای اطراف (که از همکاری با تکفیری ها سرباز زده بودند) نیز هستند و این افراد حدود سه سال و نیم در پناه جوانان شیعه مدافع شهر زندگی می کردند.
تروریست ها که در روزهای ابتدایی محاصره نُبُل و الزهرا قصد کامل کردن حلقه تسخیر حلب را داشتند، هدف قتل عام شیعیان را دنبال می کردند. از همین رو تروریست های جبهه النصره با همراهی برخی گروه های تکفیری همسو در همان روزهای ابتدایی محاصره، تمام راه های ورودی شهر و برخی روستاهای اطراف را تحت کنترل گرفته و مانع ورود و خروج هرگونه منابع دارویی و غذایی بشردوستانه به این دو شهر شدند.
قطع برق این دو شهر در آن روزها از سوی تروریست ها که با حمله به مراکز تولید برق این دو شهر انجام شد، موضوعی طبیعی است و اهالی شهرها به بودن در خاموشی عادت کرده بودند.
تروریست ها مانع ورود منابع آب شرب به شهر شده و همین مساله مردم این دو شهر را بیش از ۳ سال با بحران بی آب روبرو ساخته؛ بحرانی که در کنار صرف آب باران و بعضا آب های آلوده بیماریهای مختلفی برای ساکنان نبل و الزهرا به ارمغان آورده است. با تمام شدن منابع غذایی در شهرهای نبل و الزهرا مردم این شهرها به خوردن برگ درختان و گیاهان صحرایی روی آورده بودند. حتی تصور این اقدام برای برخی ساکنان شهرهایی که به راحتی کاشانه و دیار خود را تسلیم تکفیری ها کردند قابل فهم نبود.
موقعیت شهرهای نبل و الزهرا کار را برای حمله مستقیم برای آزادسازی آن سخت کرده بود؛ قرار داشتن استان ملتهبی مانند حمص بر سر راه نیروهای ارتش، نزدیکی این دو شهر به مرز ترکیه و پشتیبانی این کشور از تروریست ها تنها بخشی از موانع ارتش و نیروهای مقاومت برای شکست محاصره نبل و الزهرا بود. ترکیه نیز شدیدا از سقوط این دو شهر حمایت می کرد و حتی برخی خبرها از برنامه ریزی ترکیه با همکاری افسران اطلاعاتی آمریکا و جبهه النصره برای طراحی نقشه سقوط این دو شهر خبر می داد.
در خبری آمده بود: پیش از حمله به شهرهای نبل و الزهرا در شمال سوریه، افسران آمریکایی و برخی کشورهای عربی در ترکیه گردهم آمدند تا نقشه سقوط این دو شهر را طراحی کنند؛ این جلسه در راستای تلاش برای تغییر قواعد درگیری در سوریه به ویژه حلب در شمال این کشور، تشکیل شد و در جریان آن ترکیه میزبان افسران اطلاعاتی آمریکا و همتایان عرب آنان بود تا نقشه سقوط نبل و الزهراء را طراحی کنند. افسران اطلاعاتی آمریکا و ترکیه حمله غافلگیرانه ای را برای تصرف نبل و الزهرا ترتیب داده بودند که با هوشیاری ارتش سوریه و نیروهای جبهه مقاومت در شناسایی محور اصلی حمله تکفیری های جبهه النصره و گلوله باران این منطقه توسط توپخانه و تانک های ارتش این حمله ناکام ماند.
همین تلاش ها نشان از اهمیت این دو شهر استراتژیک برای تروریست ها و برنامه ریزان منطقه ای آنها دارد.
بعد از شروع فعالیتهای گروههای تروریستی تکفیری در سوریه، لشکر عملیاتی قدس گیلان مأموریت یافت به مصاف نیروهای تروریست برود. عملیات برجسته این لشکر در تاریخ ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ تحت عنوان نصر۲ بود که رزمندگان لشکر، منطقه شیعهنشین نبل و الزهرا را پس از حدود ۴ سال محاصره از دست تروریستها پس گرفتند و حدود ۸۰ هزار نفر مردم منطقه در محاصره را آزاد کردند.
همان عملیاتی که سردار شهید حاج قاسم سلیمانی پسازآن، بر دست و صورت سردار حقبین فرمانده لشکر قدس گیلان بوسه زد و این عملیات را «فتح خیبر» نامید و فرمود: «ما چهار سال پشت این در گیر کرده بودیم». سردار سلیمانی در تقدیر از این فرمانده انگشتر خود را به او هدیه داد.
به روایت سردار حق بین ، مردم این شهرها تلفات زیادی در سالهای ابتدایی جنگ دادند اما بعدها توانستند از شهر بیرون آمده و با فاصله تقریباً ۳ کیلومتر خاکریزهایی بزنند و خیلی جاها که خاکریز نداشته از خانهها استفاده کردند و جنگهایی را رقم زدند تا توانستند شهر را تا سال ۹۴ نگه دارند و ما سال ۹۴ وارد منطقه شده و شناساییهایی انجام دادیم. با نیروها مشورت کردیم و در آخرین روز قبل عملیات به نیروها اعلام کردم که فردا همین موقع از این جمع که حدوداً ۱۵۰ نفر است نصف نفرات ممکن است که شهید شوند و قطعاً ۲ برابر تعداد شهدا تلفات نیز داریم که همه اعلام آمادگی کردند همچنین تعدادی از نیروها شب قبل برای شناسایی رفته بودند که من در آن جلسه این را هم گفتم که اگر مسیر ما را ببندند قطعاً از ۱۵۰ نفر کمتر از ۵۰ نفر باقی میماند که در آنجا نیز آمادگی خود را اعلام کردند.
کمااینکه تصمیمگیری این کار بسیار سخت بود و بنده با خود میگفتم اگر پیروز شویم قطعاً خیلی از افراد میآیند و ادعا میکنند که طراح این کار، آنها بوده و آنها این کار بزرگ را انجام دادهاند اما اگر شکست خوردیم قطعاً باید پاسخگوی این کار میبودم. نیروهای ما شب ۱۱ بهمنماه سال ۹۴ برای شناسایی رفتند و شب ۱۲ بهمنماه عملیات آغاز شد؛ جبهه شمال حلب نیز بسته شده بود یعنی در شمال شهر حلب جادهای باز میشد و ما به منطقه وسیعی که منطقه تفریحی مردم حلب بود رفتیم لذا این منطقه خط مقدم مردم نبل بود و فرمانده قبلی که در آنجا عملیات کرده بود گفت ما ۶ بار در این منطقه عملیات کرده و هربار ناموفق بودیم.
دشمن در اینجا خط مستحکمی را ایجاد کرده بود زیرا ساختمانهای بلندی روبهروی ما بود و دشمن از این ساختمانها بهعنوان سنگر استفاده میکرد همچنین فردا صبح وقتی از محل بازدید کردیم متوجه شدیم که زیر زمین را نیز کنده بودند و جنگ اصلی در زیر زمین بود که این قضیه توسط دوربینهای هوایی ما مشخص نبود. دشمن در اکثر مواقع دست ما را در عملیاتها خوانده بود اول اینکه صبح دم عملیات میکردیم و دوم با استفاده از آتش، پیغام داده و نیروها را میفرستادیم بنابراین در این عملیات نقشه را عوض کردیم اولاً اینکه آتش نریختیم و ثانیاً زمان عملیات را به نیمهشب تغییر دادیم. در شب عملیات، ماه ساعت ۱۲:۳۰ بیرون میآمد و هوا کاملاً روشن میشد و ما نیز طوری برنامهریزی کرده بودیم که همزمان از این تاریکی استفاده کنیم برویم و سپس با بالا آمدن ماه بزنیم که در همان زمان که قصد آغاز عملیات را داشتیم ناگهان ابر سیاهی جلوی روشنی ماه را گرفت و ما راه را گم کردیم.
دقیقاً در زمانی که قصد آغاز عملیات را داشتیم ابر از جلوی ماه کنار رفت که این نیز از الطاف خداوند بود و نیروهایی که در کنار بنده بودند از این لطف خداوند اشک میریختند؛ در این زمان درگیری شروع شد و برنامه ما این بود که دو گردان از پشت و یک گردان نیز از روبهرو بزنند که در نهایت با لطف خداوند و طراحی پیچیدهای که داشتیم این عملیات با نتیجه خوبی به پایان رسید. در عملیاتهای سابق برای اینکه نیروها همدیگر را بشناسند از قبل هماهنگ میکردند که این طرف مثلاً میگویند «یا زینب» طرف مقابل بگوید «یا علی» که داعشیها این رمزها را فوری یاد میگرفتند و آنها نیز تکرار میکردند؛ ما در این عملیات شعارهای جالبی را میدادیم و هماهنگ کردیم که طرف مقابل هر شعاری میدهند نیروهای این طرف در پایان جمله یک کلمه گیلکی بگوید که دیگر داعشیها نمیتوانستند تکرار کنند. زمانی که درگیری آغاز شد ما سه ساعت و ۱۰ دقیقه جنگیدیم؛ سعی کردیم راهی را باز بگذاریم که دشمن فرار کند چون جنگ بسیار سختی بود و دشمن هنوز در ساختمانها کمین کرده بود و اینطور نبود که وقتی ما میگفتیم «الله اکبر» پا به فرار بگذارند بلکه آنها نیز با «الله اکبر» اعلام آمادگی میکردند.
وقتی جنگ آغاز شد نزدیکیهای صبح مه غلیظی در هوا بود طوریکه در فاصله ۵۰ متری دیگر چیزی دیده نمیشد و ما با نیروهای حزب الله خاکریز خط مقدم خودمان را شکافتیم؛ بین این خاکریز تا خاکریز بعدی تقریباً ۲۰۰ متر فاصله بود، وقتی بیرون میآمدیم بهسمت ما شلیک میکردند که ما در چند مغازهای که در آنجا بود پناه میگرفتیم. وقتی خاکریز را باز کردیم پشت آن نیز کانالی بود، کانال را پر کردیم، ماشینها و جمعیت نیز آمدند و در این فاصله داعشیها مجبور شدند که از آن مهلکه خارج شوند و پا به فرار بگذارند لذا در این عملیات، دشمن تلفات زیادی داشت و چند تن از نیروهای آنها نیز اسیر شدند. این عملیات برای باز کردن جبهه شمال بود لذا طی عملیاتهای بعدی این محور کاملاً و در حدود ۷۰ کیلومتر باز شد تا به نقطه هممرز ترکیه رسیدیم؛ دو روز در آنجا مانده و روز سوم برگشتیم و صبح روز پانزدهم وارد نبل و الزهرا شدیم و لذا نخستین گروهی بودیم که وارد شهر شدیم.
سردار سلیمانی این خبر را شنیدند و صبح روز بعد مستقیماً خودشان پیش ما آمدند؛ ایشان تشکر کردند و گفتند خیلی جرئت و شجاعت داشتید که این کار را کردید، ما ۴ سال پشت این در مانده بودیم لذا گفتند این در خیبر را شما گیلانیها کندید و مردم مظلوم را آزاد کردید و ما با این حرف بسیار خوشحال شدیم.
روز اول که وارد شهر شدیم مردم نمیدانستند که ما قرار است برویم لذا مردم این شهرها برنج و خوراکی نداشته و غذاهایشان جیرهبندی بود ولی آنقدر که آن روز خوشحال بودند بنا بر سنتی که داشتند از شدت خوشحالی بر روی سر ما برنج میریختند. بیش از ۱۰ هزار مردم شهر الزهرا از شدت خوشحالی گریه میکردند و ما نیز با آنها اشک میریختیم سپس به مزار شهدای الزهرا رفته و همینطور بین مردم قدم زدیم و وارد مزار شهدای نبل شدیم و در همانجا ماندیم و قرار بود عملیاتی را در یکی از روستاها داشته باشیم. این روستا مرکز مستشاران غربی و عربی و در کنار اتوبان بود که ما طی عملیاتی آن روستا را گرفتیم البته این روستاها وسعت بزرگی دارند؛ پس از آزادسازی این روستا مردم بسیار خوشحال شدند و میگفتند وقتی بچههای ما در کوچه بازی میکردند از همین روستا بهسمت آنها گلوله شلیک میشد.
لذا مردم خیلی از دست آنها عصبانی بوده و میگفتند هرگز آنها را نمی بخشیم، این افراد همان مستشاران خارجی بودند که در این روستا مستقر شده بودند؛ ما به هر شکل بعد از آزادسازی این روستا روستای دیگری را نیز آزاد کردیم. لذا از جبهه شمال، نبل و الزهرا را از تیررس دشمن خارج کردیم و پس از آن دیگر مردم بهراحتی در آن مناطق تردد کرده و مانند سابق به کسب و کار خود پرداختند و نیز میدانند که گیلانیها این مناطق را آزاد کردند اما گذشته از آن دشمن میخواهد بلای فرهنگی که دارد بر سر مردم ما میآورد را در سوریه نیز پیاده کند.
نکته ای که درباره آزادسازی و فتح شهرهای نبل و الزهراء حائز اهمیت است اینکه در این عملیات ۲ قرارگاه و هر قرارگاه با حدود ۱۰ الی ۱۲ یگان حضور داشتند که رزمندگان گیلانی در یگان قرارگاه نصر ۱ وارد عمل شدند. آنچه که رزمندگان گیلانی را متمایز نمود دواطلب بودن، شناسایی ۴۸ ساعته مقرهای دشمن، طرح ریزی بسیار قوی و مناسب، استفاده درست و بموقع از تاریکی شب، توجیه دقیق و مناسب نیروها و اجرای عملیات غافلگیرانه بود. بنابراین گیلان خط شکن شد از منطقه دویرالزیتون و با کمک یگانهای دیگر مناطق دیگر مثل تل جبین . حردتنین . معرصه الخان . آزاد شد و گیلان از سمت اازهرا از طرف باغات زیتون با عناصر اطلاعاتی و بلدچی های بومی نبلی وارد شهر شد و به نبل رسید .
سخن آخر
مردم گیلان در طول تاریخ، مجاهدتهای زیادی داشته اند چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب . این مجاهدتها سند افتخاریست برای مردم این خطه شهیدپرور و متدین. گیلانیان به عنوان مردمانی ایثارگر، فرهیخته، دارای باورهای عمیق مذهبی ، غیرتمند ، عاشق و دوستدار اهل بیت(ع) شناخته شده اند که این عشق ورزی و غیرت از مجاهدتهای میرزاکوچک جنگلی تا به امروز که رزمندگان و دلاورمردان گیلانی در جبهه مقاومت مردانه جنگیدند به وضوح دیده می شود. این یادداشت بهانه ای بود تا در سالروز آزادی غرورآفرین نبل و الزهرا از دست تکفیریهای داعشی توسط رزمندگان جانبرکف لشکر عملیاتی سپاه قدس استان گیلان، یادآور این پیروزی بزرگ گردد و تجدید عهدی با آرمانهای شهدای مدافع حرم و سیدالشــــهدای مقاومت ســــردار حاج قاســـم سلیمانی و فرمانده فقید لشکر قــدس گیلان سردار محمد علی حق بین باشد.
نویسنده: محمدجواد بابایی
نظرات