پایگاه خبری تحلیلی 8دی نیوز
https://www.8deynews.com
گوشه ای از احوالات “فاضل گیلانی”/ توصیه مهم “آیت الله بهجت” به مردم چه بود؟
کمتر از چهارده سال داشت که راهی کربلا شد، اما این را بهخوبی فهمیده بود که چرا به آنجا میرود. پیش از ورود به حوزه کربلا، در زادگاهش فومن، مقداری از دروس سطح را خوانده بود. پس از ورود به کربلا نیز با جدیت بیشتری به تحصیلات خود ادامه داد. چنان در کلاسهای درس استعدادش را نمایان کرد که حتی اساتید خود را به شگفت واداشت. استاد ادبیاتش “شیخ ابوالقاسم خویی” دربارهاش گفته بود: «مرحبا به شاگرد بهتر از استاد».
به گزارش ۸دی، “آیت الله العظمی محمدتقی بهجت فومنی” در شب جمعه بیستوپنجم شوال سال ۱۳۳۴ هجری قمری برابر با دوم شهریور ۱۲۹۵ خورشیدی، در خانواده ای دیندار و تقوا پیشه، در شهر فومن واقع دراستان گیلان، چشم به جهان گشود.
نخستین رویداد مهم در زندگی “محمدتقی”، مرگ مادر، در شانزده ماهگی او بود. مرگ مادر، خانواده را سوگوار کرد و از آن پس، خواهر بزرگتر، مادر برادر شد.”کربلایی محمود بهجت”، پدر “محمدتقی” از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و در ضمن اشتغال به کسب و کار، به رتق و فتق امور مردم میپرداخت و اسناد مهم و قبالهها به گواهی وی میرسید.
وی اهل ادب و از ذوق سرشاری برخوردار بوده و مشتاقانه در مراثی اهل بیت علیهم السلام به ویژه “حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام” شعر میسرود، مرثیههای جانگدازی که اکنون پس از نیم قرن هنوز هم زبانزد مداحان آن سامان است. “محمدتقی” در همۀ این لحظهها همنشین پدر بود و در حالی که گاهی خود نیز مرثیه میسرود، آرام آرام دل به آن شهید عشق بست و حزن آن امام مظلوم تا پایان عمر در جانش نشست.
“آیت الله بهجت” در کودکی تحت تربیت پدری چنین که دلسوخته اهل بیت علیهم السلام به ویژه “سید الشهداء علیه السلام” بود و با شرکت در مجالس حسینی و بهرهمندی از انوار آن بار آمد. از کودکی همنشین وارستگان بود، نه همبازی کودکان. ده دوازده ساله بود که در نماز عارف شهر مرحوم “حاج شیخ احمد سعیدی گیلانی” حالات عجیبی مشاهده میکرد. در دوران تحصیلاتش چنان با استعداد پیش رفت که بزرگان و اساتید به پدربزرگوارش “کربلایی میرزا محمود” پیشنهاد کردند او را برای ادامه تحصیل به کربلا بفرستد.
“مرحوم آیت الله بهجت فومنی علیه رحمه” در سن حدود چهارده سالگی (زمانی که در کربلا مشغول تحصیلات حوزوی بود و دستخط و اشعار پدرش مرحوم “کربلایی میرزا محمود” در غم دوری از فرزندش در سال ۱۳۰۸ خورشیدی)
کمتر از چهارده سال داشت که راهی کربلا شد، اما این را بهخوبی فهمیده بود که چرا به آنجا میرود. پیش از ورود به حوزه کربلا، در زادگاهش فومن، مقداری از دروس سطح را خوانده بود. پس از ورود به کربلا نیز با جدیت بیشتری به تحصیلات خود ادامه داد. چنان در کلاسهای درس استعدادش را نمایان کرد که حتی اساتید خود را به شگفت واداشت. استاد ادبیاتش “شیخ ابوالقاسم خویی” دربارهاش گفته بود: «مرحبا به شاگرد بهتر از استاد».
بعدها نیز پس از اینکه مشکل درسی مرحوم “آیتالله سید علی قاضی رحمهالله” را حل کرده بود، “آیتالله قاضی” گفته بود: «اشهد انک فاضل» و او را «فاضل گیلانی» میخواند. این عالم بزرگوار دروس حوزوی خود را همراه با تهذیب نفس و خود سازی در نجف به پایان برد، تا آنکه به درجه اجتهاد رسید و در سال ۱۳۲۴ خورشیدی به موطن خویش بازگشت و پس از ازدواج در زادگاهش، در قم ساکن شد.
آیتالله بهجت از جانب آقای قاضی لقب فاضل گیلانی گرفت
آیتالله بهجت از شاگردان آقای قاضی بود و نحوه آشناییاش با آقای قاضی نیز بسیار جالب است زیرا علامه طباطبایی خودشان میگفتند که ما بعد از ۵- ۶ سال ماندن در نجف یاد میگرفتیم به محضر آقای قاضی برسیم اما بهجت از همان ابتدا به محضر آقای قاضی رسیدند.
فرزند آیتالله بهجت در این رابطه می گوید: خود آیتالله بهجت از نحوه آشناییشان با مرحوم قاضی و اولین باری که نام ایشان را شنیده بودند این گونه میگویند که من در کربلا بودم که یک آقایی شبهای پنجشنبه برای زیارت از نجف به کربلا میآمد و در مدرسه ما وضو میگرفت من تعارفش میکردم که به حجره ما بیاید و او نیز دعوت مرا میپذیرفت از طریق این فرد که برادر علامه طباطبایی بود نام آقای قاضی را شنیدم.
وی تصریح کرد: در دوران نوجوانی در حوزه نجف، پس از حلّ مشکلی علمی مرحوم قاضی به وی گفت: «أشهد أنّک فاضل» و از آن پس او را «فاضل گیلانی» خطاب میکرد. هرگز در کلاس آقای قاضی سؤالی نپرسید و هرگز نیز سؤالی نداشت مگر این که استاد پاسخش را میداد گاهی حتی به اسم میگفت این هم در پاسخ سؤال بهجت!
صاحب موت اختیاری
“آیتالله صدیقی” گفت با یک واسطه از “شیخ عباس قوچانی” نقل میکنند: محضر استادمان “میرزا علی آقای قاضی” بودیم، استاد فرمودند “شیخ محمدتقی بهجت” نامهای نوشته و در این نامه مسئلهای را سؤال کرده است: «اگر کسی ۳ روز روح را از بدن خارج کند حال که روح به بدن بازگردد آیا باید قضای نماز را به جای آورد؟» استاد بیان کردند: من مطمئن هستم این کار، کار خود “شیخ محمدتقی بهجت” است و ایشان سیر ملکوتی داشته است. ایشان در نماز، نماز نمیدید، بلکه خدا را میدید. وقتی نماز میخواند ۳ روز بدنش خسته بود. عدهای میگفتند: ما نگران نماز آقا بودیم و درخواست داشتیم که از نماز مستحبی خود کم کنند. یکی از مراجع قم بیان میکردند که “آیتالله بهجت” نقال نیست و هرچه میگوید جزء جانش است.
“آیتالله صدیقی” در ادامه بیان کرد: ” آیتالله بهجت” بهعلت علاقه وافری که به “امام خمینی” داشتند از ابتدای نهضت همراه ایشان بودند. متقابلاً علاقه امام به “آیتالله بهجت” نیز فوقالعاده بود. “حضرت امام” میگفتند که “آقای بهجت” صاحب موت اختیاری است و قدرت خلع دارد و میتواند روح را از بدن خودش خارج کند.
پدر و برادران “آیت الله بهجت” در یک قاب
افراد از راست به ترتیب؛ شادروان “میرزا مهدی (میرزا عطایی) بهجت فومنی”(متوفی ۱۳۵۲)، پدرش مرحوم “کربلایی میرزا محمود بهجت فومنی”(متوفی۱۳۲۴) و زنده یاد “محمدحسین بهجت فومنی”(متوفی ۱۳۴۸).
خانه پدری “آیتالله بهجت” در فومن
خانه پدری مرحوم “آیت الله شیخ محمدتقی بهجت فومنی(ره)” در خیابان امام شهرفومن روبروی خیابان شورا که متاسفانه سالهاست تخریب شده و دیگر وجود خارجی ندارد. این سازه که متعلق به مرحوم “کربلایی میرزا محمود بهجت فومنی” و مربوط به اواخر قاجار یا اوایل پهلوی بود، جزء میراث فرهنگی کشور و آثار تاریخی استان گیلان محسوب میشد که به منظور ایجاد گردشگری مذهبی و پاسداشت مرجع بزرگوار و عالیقدر جهان تشیع مرحوم “آیتالله بهجت” قرار بود احیاء گردد که متاسفانه انجام نشد و امروزه در جای آن بازارچهای احداث شده است. در دهههای اخیر شماری از خانههای قدیمی گیلان، به ویژه خانههای تاریخی کلانشهر رشت به خاطر بیمهریها تخریب شدهاند.
پدر و پسر در یک قاب
رحلت”آیتالله بهجت
غروب یکشنبه، بیستوهفتم اردیبهشت سال ۱۳۸۸، وقتی خبر رحلت آن عالم ربانی در شهر پیچید، بهت و حیرت و آنگاه ناله و شیون شهر را فرا گرفت. سیل مشتاقان و شیفتگان فقاهت و مرجعیت به سوی قم سرازیر شد. قم سیه پوشید و ازدحام جمعیت عزادار، یادآور تشییع تاریخی “آیتالله بروجردی” شد. از عامی و عارف، از فاضل و کاسب و از همۀ طبقات مردم در تشییع پیکر مردی حضور رساندند که سینهاش مالامال از عشق و شیفتگی بود و یادگاری مقدس از خود بر جای گذاشت و سرانجام پیکر مطهر آن پیر راحل در حرم مطهر “حضرت فاطمۀ معصومه (سلاماللهعلیها)” در مسجد بالاسر در خاک مشک بوی عصمت آرمید.
شیوههای دفع بیماریها از بیان “آیتالله بهجت”؛
فردی به “آیتالله بهجت” گفت: مدتی است که خانواده و بچههایم مرتب مریض میشوند چه کار کنیم؟
آیتالله بهجت گفتند: زیاد استغفار بگویید و زیاد صدقه بدهید به افراد متعدد، ولو اینکه به هرکدام زیاد نباشد.
به هر کدامشان بگویید، هر روز یک قاشق چایخوری، آبزمزم و تربت “(امام حسین علیهالسلام)” را به همین نیت بیاشامند، و به افراد متعدد هم به همین نیت صدقه بدهند.
بدیهی است توصیههای بزرگان دین به اذکار و ادعیه برای رفع مشکلات و بیماریها، بهمعنای بیتوجهی به اصول بهداشتی و یا نادیده گرفتن دستورات پزشکی برای درمان امراض روحی و جسمی نیست، بلکه دعاکردن بهنوعی بهرهگیری از اسباب غیر مادی در کنار اسباب مادی برای درمان بهتر و کاملتر بیماران است و این دو مکمل یکدیگرند.
ذکر بزرگی که “آیتالله بهجت” توصیه کردند
صفحه ۵۹ از کتاب «به شیوه باران» ( جلد سوم از مجموعه ۵ جلدی داستانهایی کوتاه از سیره و زندگانی “حضرت آیتالله بهجت قدسسره”) نوشته شده است؛
از “حضرت آیتالله العظمی بهجت” درخواست کردم: «یک ذکر خیلی بزرگ یادم بدهید.» گفتند: ذکری یادتان بدهم که از جواهرهای همۀ کوههای دنیا و مروارید همه دریاها قیمتیتر باشد؟
گفتم: بله! و منتظر یک ذکر عریض و طویل خاص بودم؛ که گفتند: استغفار… استغفار… استغفار!
اگر بدانید در این استغفار چه گنجهایی نهفته است؛ روح را صیقل میدهد، راهها باز میشود و حاجتها برآورده میشوند.
توصیه مهم “آیت الله بهجت” به مردم چه بود؟
خداوند متعال از حق و حقوق مردم هرگز نمیگذرد و “امام حسین(ع)” در روز عاشورا خطاب به یاران خویش که آماده نبرد بودند نکته بسیار مهمی مطرح میکنند و میفرمایند: اگر بر عهده کسی حقالناسی است در رکاب من باقی نماند؛ این کلام حضرت بیانگر اهمیت ادای حقالناس است.
حقالناس تنها خوردن مال مردم نیست بلکه نکات بسیار دقیق و ظریفی وجود دارد که در زمره حقالناس قرار میگیرد برای مثال وقتی فردی به خیال تفریح اقدام به بوق زدن ماشین میکند و با ایجاد آلودگی صوتی موجب آزار و اذیت مردم میشود در اصل حقالناس را تضییع کرده است و یا وقتی شخصی با بیان یک طنز و یا با استهزاء دیگران دلی را میشکند این فرد حقالناس را ضایع کرده است. انسان در همه اعمال و رفتارش باید مراقب باشد که رفتارش ضایع کننده حق دیگران نباشد.
انسان تا میتواند گناه نکند و اگر مرتکب معصیتی شد تلاش کند آن گناه حقالناس نباشد و چنانچه حقالناسی به گردن کسی آمد سعی کند در این دنیا آن را ادا کرده و اجازه ندهد به عالم دیگر منتقل شود.
ناگفته پیداست که بالاترین حق الناس ها بر گردن مسئولان و مدیرانی می آید که در نظام اسلامی مسئولیتی را پذیرفته اند و آنطور که باید از پس آن بر نمی آیند؛ بدیهی است که هرگونه کم کاری آنان علاوه بر مسائل اقتصادی و معیشتی، دین و عقیده مردم را نیز تحت الشعاع قرار می دهد، پس توجه به این مهم بیش از هر چیز بر مسئولان و آن دسته از افرادی که بدون کارایی و کارآمدی وارد عرصه داوطلبی انتخابات در حوزه های ریاست جمهوری، مجلس و شوراهای شهری و روستایی شده اند، لازم است.
نظرات