به حدّی اشتیاق دیدن حلما و شنیدن قصه اش را داشتم که در مسیر به طور مداوم بیت ” لحظه دیدار نزدیک است باز می‌لرزد، دلم، دستم ” اخوان ثالث را در دل تکرار می‌کردم.