پایگاه خبری تحلیلی 8دی نیوز
https://www.8deynews.com
یادداشت| محمد شفیعی ثابت
چه چیزی را ارج مینهیم؟
من احساس میکنم که با یک انحراف هویتی جدی روبرو هستیم. اینکه میراث فرهنگ استعمار را به مثابه میراث فرهنگ خودی ارج مینهیم و ترویج میکنیم بلای بزرگی است که بدان دچاریم و بدتر آنکه نمیدانیم چه مصیبتی سرمان آمده. مجموعه ابنیه اطراف میدان شهرداری که بیانی الکن از معماری کلاسیک اروپای شرقی است، به جز سقف شیبدارش هیچ نسبتی با ما ندارد.
هشتدی: محمد شفیعی ثابت، پژوهشگر دکتری معماری در یادداشتی نوشت: حدود یک سال پیش یکی از اعضای شورای شهر رشت در صفحه اینستاگرامی خود اقدام به رونمایی از سردر ورودی شهر رشت نمود. اقدامی که البته با هجمههای گستردهای مواجه شد.
بخش عمدهای از انتقادها از این جهت بود که طرح کیفیت و زیبایی لازم را ندارد یا اصلا چنین طرحی مطابق نص صریح قانون میبایست در چهارچوب یک مسابقهی معماری انتخاب شود. فارغ از این انتقادها، مسئلهای مثل یک تلنگر بزرگ ذهن من را به خود مشغول کرد.
ما آنچنان در معرفی و ترویج معماری بومی و سنتی شهر خود کاهل و بیخیال بودهایم که یک معمار تحصیل کرده و ظاهرا با تجربه که از قضا مورد اعتماد و وثوق شورای محترم شهر هم بوده، معماری ساختمان شهرداری رشت را بخشی از مؤلفه هویتی این شهر میداند که شایسته اقتباس و الهامگیری است.
نمیدانم سایر اهالی فرهنگ تا چه اندازه نسبت به این مسئله هوشیار هستند اما برای من یک فاجعه بود. وقتی اهل حرفه اینگونه تصور میکنند و مسئولین هم با افتخار مهر تأیید بر آن میزنند، تکلیف عامه مردم روشن است.
من احساس میکنم که با یک انحراف هویتی جدی روبرو هستیم. اینکه میراث فرهنگ استعمار را به مثابه میراث فرهنگ خودی ارج مینهیم و ترویج میکنیم بلای بزرگی است که بدان دچاریم و بدتر آنکه نمیدانیم چه مصیبتی سرمان آمده. مجموعه ابنیه اطراف میدان شهرداری که بیانی الکن از معماری کلاسیک اروپای شرقی است، به جز سقف شیبدارش هیچ نسبتی با ما ندارد.
بیایید یک لحظه رشت ۱۵۰۰ را تصور کنید، در حالیکه امروز از هجوم سبک معماری شبه رومی در نمای آپارتمانهای شهر خود نالانیم، صد سال دیگر عدهای همین نماها را ارج مینهند و آن را به عنوان میراث فرهنگی گیلان به نسلهای بعد خود معرفی میکنند.
ما امروز در حالی ابنیه اطراف شهرداری رشت را ستایش می کنیم و با آن سلفی می گیریم و در بک گراند برنامههای تلویزیونی خود نشانش میدهیم و با نورپردازیهای مختلف طمطراق آن را دوچندان می کنیم و به شکلهای مختلف هویت از دست رفته خود را بدان گره میزنیم و برایش غش و ضعف میرویم، که حدود صدسال پیش، یک بدعت نامیمون در سیر تحولات بطئی معماری گیلان بوده است. چرا فکر نمیکنیم که چه چیزی را ارج مینهیم؟ و چه چیزهایی را در پستوهای ساغریسازان و خواهر امام و چلهخانه و پیرسرا فراموش کردهایم؟
این انحراف در فهم هویت خودی، با ساخت پیادهراه شهرداری وضعیت بحرانیتری پیدا کرد. ساختمان شهرداری و ابنیه اطرافش به واسطه موقعیت خاص خود به اندازه کافی سیمای شهر رشت را متأثر کرده بودند. اما با ساخت این پیاده راه عملا به مهمترین ویترین شهر تبدیل شدند. کاری ندارم که یک خارجی وقتی در گوگل Rasht را سرچ میکند و با انبوهی از تصاویر ساختمان شهرداری مواجه میشود، لاجرم چه تصویر ذهنی نسبت به هویت معماری این دیار پیدا میکند، اما خودمان راستی راستی باورمان شده که این بنا هویت کالبدی شهر ماست. اگر هزینهای که برای ساخت این پیاده راه شد را از ابتدا صرف بافتهای تاریخی شهرمان میکردیم، هم اهالی این محلات به یک فضای زیست انسانیتر نائل میآمدند و هم امروز بیشتر میدانستیم که به کجا تعلق داریم و ریشههایمان کجاست.
لابد با خواندن این مطالب منتظرید که بگویم حالا وقت آن رسیده بیل و کلنگها را برداریم و بنای شهرداری و پیادهراه را با خاک یکسان کنیم. اما مقصود من این نیست. چه خوشمان بیاید یا نه آش کشک خالهیمان است. تا همینجا برایش کلی هزینه کردهایم و حالا رشتوندان با آن خو گرفتهاند. خوب یا بد بخش مهمی از تاریخ معماری ما را شکل داده و باید باقی بماند. مایه مباهات و تفاخر ما نیست اما به چشم درس عبرت میتوانیم آن را برای نسلهای آینده نگاهداریم و حفظش کنیم. به آیندگان نشان دهیم که چگونه عدهای در اوایل سلطنت پهلوی تصمیم گرفتند تا چنین تاریخی را برای یک شهر رقم بزنند و ما را از داشتن عمارتهای دیوانیه و بخش مهمی از میراث تاریخی غنی خود محروم کنند و چیزی را جای آن بنشانند که….
من فقط خواستم خواننده این مطلب را به فکر وادارم که در چنین شرایطی چگونه میتوانیم خودمان را از این مصیبت نجات دهیم؟ چگونه میتوانیم این انحراف ذهنی نسبت به هویت اصیل خودمان را اصلاح کنیم؟ راه حل من در قدم اول آگاه سازی عمومی نسبت به این مسئله و تمرکززدایی رسانهای از این بنا است. لنزهای خودمان را کمتر روی این بنا فوکوس کنیم. سعی کنیم اول از همه به خودمان و بعد به بقیه جهان بفهمانیم که رشت یعنی چه؟ و به کجا تعلق داریم؟
نظرات