پایگاه خبری تحلیلی 8دی نیوز
https://www.8deynews.com
اولین بار وسط یه آشوب توی رشت دیدمش…
اولین بار وسط یه آشوب توی رشت دیدمش.کت و شلوار پوشیده بود و اوضاع رو سر و سامان میداد. اونهم با اقتدار و درایت.
به گزارش هشت دی نیوز، علیرضا شعبانی نژاد نوشت:
به نام خدا
همه رو با یه چشم نگاه میکرد.خودش میگفت و میخندید ولی حقیقتش این بود که یه چشم بیشتر نداشت.توی فتح المبین یه چشمش پریده بود.
اولین بار وسط یه آشوب توی رشت دیدمش.کت و شلوار پوشیده بود و اوضاع رو سر و سامان میداد. اونهم با اقتدار و درایت.
توی کردستان ابهتی داشت.برای امنیت مردم جونش رو به خطر می انداخت.ساده و صمیمی سر سفره مردم مظلوم کرد می نشست و نون خشک و گردو رو با چنان لذتی میخورد که باور کردنی نبود.شاید به همین خاطر مردم صحابی صداش میزدن.
توی فتنه هشتاد و هشت تموم قد وسط صحنه بود.با تمام وجود.وقتی یکی از بسیجی ها رو توی دادسرای نظامی بازداشت کردند بیگناه، وقتی کاری از دستش برنیومد جلوی قانون، سند خونش رو آورد تا وثیقه آزادیش بشه.
جون پیر شد.هیچکس باور نمیکنه متولد چهل و پنجه و از پونزده سالگی لباس سپاه
تنشه.
پاسدار مثل خیلی ها!سردار مثل بعضی ها! و یه مرد خانوادس.پدره و بچه هاش رو خیلی دوست داره ولی همه اینها تا وقتیه که خطری انقلاب رو تهدید نکنه.که سر این یکی با هیچکی شوخی نداره.میشه اشداء علی الکفار.
اسمش هامونه.فامیلش محمدی.هامون محمدی.سردار محمدی.
با خیلی از شهدا همنفس بوده.خاطرشون رو خیلی میخواد.توی موبایلش پر از عکس و فیلم شهداست.خودش میگه هر وقت دلتنگ میشه با اونها خلوت میکنه.
بعد هشت سال فرماندهی سپاه گیلان، توی مراسم تودیع و معارفش کاری کرد کارستون.آخرای مراسم وقتی قرآن امضا شده توسط چند تا از فرماندهان شهید گیلانی رو رو کرد حال جلسه یه جور دیگه شد.شد مجلس شهدا.این بار هم سردار کاری کرد که رسم پاسداریه.رسم پاسدارهایی که عهدشون با انقلاب عهدی خونینه.
سردار خدا قوت.همیشه نور چشم مایی سردار محمدی که یادگار شهدایی.
نظرات