بگید شیر گیلان کجاست؟!

شهید “محمد رستم دیدگانی” کسی است که به خاطر دلاوری هایش در جبهه به او لقب “شیر گیلان” را داده بودند. حتی در بی سیم ها هم از فرماندهی منطقه اگر با “محمد” کاری داشتند می گفتند: «بگید شیر گیلان کجاست؟»

بگید شیر گیلان کجاست؟!

به گزارش ۸دی، “سردار موسی هژبری” همرزم شهید “محمد رستم دیدگانی” بخشی از خاطراتش با این سردار شهید گیلانی را اینگونه روایت می کند: «من بعد از مجروحیت و شهادت محمد توفیق این را داشتم که باز در جبهه در کنار رزمنده ها باشم و با شهیدان بزرگواری مثل شهید “کاظم رستگار” فرمانده لشگر ده سید الشهدا، شهید ناصر شیری، شهید همت، شهید دستواره، شهید اسکندرلو… وشهیدان بزرگوار دیگری که نام آوران جنگ بودند آشنایی داشتم. من واقعا شهید محمد دیدگانی را در رده این شهیدانی که عرض کردم می دانستم.

آت زمان مقدر بود که ایشان به این زودی شهید بشود اما اگر می ماند قطعا یکی میشد مثل شهید همت، شهید زین الدین، شهید باکری ها….البته تمام شهدا برای ما عزیز و ارزشمند و راهنما هستند شهدای ارتشی، بسیجی، سپاهی، سرباز و روحانی …ولیکن معمولا نمونه هایی از طرف شهدا هستند که می درخشند و نام آورند و شهید محمد دیدگانی واقعا  هم تراز و لنگه این شهیدان بود.

همانطور که در تهران شهید همت، شهید باکری در آذربایجان، شهید زین الدین در قم، شهید کاوه در خراسان، شهید خرازی در اصفهان، بروجردی در لرستان، جهان آرا در خوزستان و شهدای بزرگوار دیگری از سایر استان ها شهیدانی داریم که نام آورند، به یقین شهید دیدگانی در فرماندهی، جسارت، شجاعت، عرفان و مهربانی، مطیع و گوش به فرمان رهبری بود و هم رده شهیدانی بود که عرض کردم. جا دارد که در استان گیلان هم به عنوان یکی از اسوه های دفاع مقدس و پیروز جنگ منزلت این شهید شناخته شود.

شهید “محمد رستم دیدگانی” کسی است که به خاطر دلاوری هایش در جبهه به او لقب “شیر گیلان” را داده بودند. حتی در بی سیم ها هم از فرماندهی منطقه اگر با “محمد” کاری داشتند می گفتند: «بگید شیر گیلان کجاست؟»

واقعا هم این لقب به خاطر شجاعت و جسارت و همچنین کاردانی ای که داشت شایسته او بود. واقعا “محمد” شیر روز و زاهد شب بود.

به گزارش هشت دی، در تاریخ ۱۳۳۵/۱/۱ در روستای «گاخس» از بخش توتکابن شهرستان رودبار فرزندی دیده به جهان گشود که خانواده به دلیل ارادت به ساحت مقدس رسول مکرم اسلام او را «محمد» نامید. دومین فرزند خانواده که در دامان پدری متدین و مادری ولایت‌مدار به رشد و بالندگی می‌رسید. در سن ۷ سالگی از داشتن آن‌ها محروم و مدتی نزد بستگان به سر برد و پس از آن به دلیل فقر مالی آن‌ها به یکی از مراکز نگهداری افراد بی‌سرپرست شهرستان رشت سپرده شد.

وی تا سال ششم ابتدایی را در رشت به پایان رسانید. او که جز خداوند متعال یار و نگهداری نداشت جهت تأمین مخارج زندگی و مکانی برای خواب به کارگری پرداخت و تا سال سوم دوره متوسطه همزمان با کار و تحصیل از شهر رشت به تهران مهاجرت کرد تا بتواند در محیطی بزرگ‌تر شغل بهتری پیدا نماید که پس از مراجعات مختلف به کارخانجات و شرکت‌ها موفق نگردید به کار مناسب دست پیدا کند و به ناچار به کارگری پرداخت.

محمد در این ایام به ورزش بوکس می‌پرداخت و از توان بدنی بالایی نیز برخوردار بود. وی در سال ۱۳۵۵ در رشته مکانیک موفق به اخذ دیپلم گردید و پس از آن خود را جهت ورود به دانشگاه در رشته انرژی اتمی و مهندسی ارتش آماده نمود که پس از پذیرش و به دلیل جو حاکم بر جامعه و خفقان رژیم پهلوی از تحصیل در آن مکان خودداری نمود و در این سال‌ها با افکار دکتر شریعتی و کتاب‌های استاد شهید مرتضی مطهری آشنا گردید و با علاقه خاصی به مطالعه کتاب‌های دینی و مذهبی از جمله نهج‌البلاغه و صحیفه‌ سجادیه پرداخت.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به جهت به وجود آمدن تشکل‌ها و احزاب مختلف ضد انقلابی محمد با تشکیل انجمن اسلامی و احداث کتابخانه در مسجد محل در معرفی انقلاب اسلامی به جوانان و نوجوانان نقش مهم و مؤثری را ایفا نمود. در این بین منافقین در برابر قاطعیت و تلاش‌های وافر او که عرصه را بر آن‌ها تنگ نموده بود  چند باری قصد حمله و به شهادت رساندن وی را داشتند که با عنایات خاص خداوند این امر به وقوع نپیوست.

محمد در سال ۱۳۵۸ و با توجه به علاقه‌ای که به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت لباس سبز پاسداری را بر تن کرد و به عنوان عضو شورای فرماندهی سپاه رودبار مشغول به خدمت شد. وی پس از آن به تهران بازگشت و به عنوان رابط تبلیغاتی حزب جمهوری اسلامی به فعالیت پرداخت.

محمد به مدت ۳ ماه در افغانستان به سر برد و با اسم مستعار حمدالله و داوود در درگیری با دشمنان اسلام و کمک به مردم مظلوم افغانستان به دفاع از آن‌ها پرداخت. وی پس از مراجعت به ایران وارد سپاه پاسداران منطقه ۱۰تهران شد و با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در اولین روزهای جنگ خود را به سنگر‌های حق علیه باطل رساند و به مقابله با دشمنان کوردل انقلاب پرداخت.

شهید دیدگانی در پیام پربارش که در وصیت نامه‌اش برای همگان به ارمغان گذاشته عنوان می‌کند: «مبادا بر کشته‌ای از پویندگان راه خدا افسوس بخورید و در افسوسش دل بسوزانید و بر مشیت حضرت حق خشم بگیرید که دل دشمنان اسلام را شاد خواهید کرد». محمد در نوشته‌های زیبایی که از خود به یادگار گذاشته در طلب شهادت از خالقش چنین بیان کرده است که: «بارالها خواهان تکه تکه شدن گوشت تنم هستم و می‌خواهم در معراج الهی آن گونه در برابرت حضور یابم که ذرات وجودم سوار بر بادها در گستره‌ زمین منتشر گردد».

و سرانجام در تنگه کورک در منطقه عملیاتی سرپل ذهاب، آن‌گاه که فرماندهی محور را بر عهده داشت در تاریخ دوازدهم فروردین سال ۱۳۶۱ هجری شمسی، قبل از اذان ظهر وضوی خون گرفت و با اصابت ترکش خمپاره دشمن، نماز سرخش را به مولا امام حسین (ع) اقتدا کرد و در سن بیست و شش سالگی شهد شیرین شهادت را نوشید و هم‌نشین عرشیان الهی گشت. پیکر پاک و مطهر شهید “محمدرستم دیدگانی” پس از تشییع باشکوه در گلزار شهدای روستای زادگاهش آرام گرفت.

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه