صنوبران سرخ| شهید علی اکبری چافی

طلبه‌ای که آرزوی شهادت داشت

طلبه شهید علی اکبری چافی در وصیت‌نامه‌اش نوشت که پدر عزیزم اگر من یعنی فرزند شما شهید شدم شما همیشه خوشحال باشید و اگر شهید شدم ناراحت نباشید.

طلبه‌ای که آرزوی شهادت داشت

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «هشت‌دی» طلبه شهید علی اکبری چافی به سال ۱۳۴۱ در یک خانواده مسلمان و مذهبی و از طبقه کشاورز در روستای چاف از توابع شهرستان لنگرود چشم به جهان گشود.

دوران طفولیت علی در زیر سایه پر مهر پدر و مادر دلسوز سپری شد و چنان تربیت شده بود که از همان دوران کودکی نسبت به مسائل دینی و مذهبی اهمیت قائل بود و به همراه پدر و مادر در ایام سوگواری ائمه اطهار در برنامه‌ها شرکت می‌کرد.

این شهید با ورود به سن هفت‌سالگی برای کسب علم و دانش وارد محیطی، جدید بنام مدرسه شد و با همه مشکلاتی که بر سر راهش بود علاوه بر تحصیل در کار کشاورزی هم کمک خانواده در امر امرار معاش بود و توانست تا پایان مقطع راهنمایی تحصیل نماید.

علی جوانی با ایمان و اعتقادات قوی مذهبی بود که در کارهای خیر از سایرین پیشقدم می‌شد و بسیار با محبت و مهربان و دلسوز نسبت به خانواده و حتی اطرافیان بود و جوانان و هم سن سالانش را همیشه توصیه به مسائل اسلامی و مذهبی و حرکت در خط ولایت و رهبری دعوت می‌کرد و خود نیز فعالیت زیادی در بسیج و انجمن اسلامی و در مجالس مذهبی و تظاهرات و راهپیمایی‌ها و شرکت فعال داشت و علاقه شدید وی نسبت به روحانیت معظم، انگیزه‌ای به وجود آورد که برای فراگیری علوم حوزوی و فقه اسلامی و برای هر چه‌بهتر آموختن مسائل پیرامون آن وارد حوزه علمیه قم شد و چون همواره خود را مدیون و بدهکار نسبت به اسلام و انقلاب و حضرت امام (ره) می‌دانست، خواست از طریق این سنگر مثمرثمر باشد.

اما با شروع جنگ تحمیلی از سوی استکبار جهانی که در غالب صدام بعثی به خاک میهن اسلامی تجاوز بی‌شرمانه‌ای را آغاز نموده بودند به طور داوطلبانه با تنی چند از برادران از طریق بسیج سپاه قم رهسپار مناطق جنگی جنوب کشور شدند و در کنار دلیرمردان میهن اسلامی و در مقابله با دژخیمان صدامی دفاع و ایستادگی نمودند، علی که آرزوی شهادت در نظام مقدس جمهوری اسلامی را در سر داشت سرانجام در این مبارزه و نبرد در منطقه سوسنگرد بر اثر ترکش خمپاره دشمن در تاریخ ۵۹/۱۲/۲۶ به درجه عظیم شهادت نائل آمد و به ملکوتیان پیوست.

شهید علی اکبری چافی در بخشی از وصیت‌نامه خود آورده است: پدر عزیزم اگر من یعنی فرزند شما شهید شدم شما همیشه خوشحال باشید به‌خاطر این پدر عزیزم من در جبهه جنگ هستم این برادران من در این جنگ هستند زن و بچه دارند و در جبهه جنگ هستند می‌گویند خدایا هر چه زودتر در این جنگ شهید شویم. پدر و مادر عزیزم شما در جواب اینها چه می‌گویید؟ به خدا قسم اگر من شهید شدم شما ناراحت نباشید. این را فراموش نکنید عکسی که در منزل است؛ یعنی با پیراهن سفید، آن عکس را ببرید لنگرود بزرگ کنید.

انتهای خبر/

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه