گام دوم شعاری انتخاباتی است که تلاش می کند اضلاع مختلف اصلاح طلبی، طرفداران هاشمی و حامیان دولت روحانی را به هم پیوند بزند. اما به نظر می رسد در پس این شعار ظاهرا یکسان، هرکدام از این سه ضلع، مقاصد خود را دنبال می کند.
هاشمی طی این سال ها پایگاه حامیان خود را کاملا عوض کرده و موضع گیری های این سال ها طیف مخاطبان متفاوتی را برای هاشمی به ارمغان آورده که با توجه به این سبد رای! هاشمی سخن بر زبان می راند.
سوالی که پیش می آید این است که جناب هاشمی، شما که شورای نگهبان را زیر سوال برده اید چرا آن زمانی که همین شورای نگهبان شما را به عنوان کاندیدا مجلس و ریاست جمهوری و خبرگان و … تایید کردند آن روز لب به سخن و زیر سوال بردن نگشودید و امروز همنوا با سلطه شده اید؟
بساط متعفن خاندان گرایی را چه زمانی قرار است از دست و پای این مملکت باز کنیم؟ ۳۷ سال از دوران دربار بازی و ولیعهد و ملکه و این تشریفات تهوع آور گذشته؛ امام ما قیام کرد که خاندان بازی ها وربیفتد؛ حالا به اسم امام، رسم امام را لگد مال می کنند!
شکی نیست که مردم و نظام به امام بدهکار هستند اما هاشمی عامدانه دوست ندارد به خود بقبولاند که بیش از مردم، این خویشاوندان و منتسبین به امام هستند که مدیون امام هستند، چرا که اگر امام انقلاب نمیکرد امروز علاوه بر آنکه نظام و جمهوریاسلامی در کار نبود، «بیتامام و یادگار امام»ی هم در میان نبود.
اگرچه هاشمی در سالهای اخیر مدعی است که تغییری نکرده، ولی با تورقی در گذشته سیاسی جریان اصلاحات، درمییابیم که او در فضای فعلی از گروههایی حمایت میکند که در سالهای نه چندان دور، دشمنان قسم خورده اش محسوب میشدند.