سرویس پاسخ به شبهات؛

بررسی سندیت روایتی عجیب درباره علت گریه و خنده کودکان!!

روایتی که می گوید «خنده های بی دلیل کودکان، بخاطر دیدن امام معصوم است» قابل اعتماد نیست و نباید به امام(ع) نسبت داده شود.

بررسی سندیت روایتی عجیب درباره علت گریه و خنده کودکان!!

به گزارش ۸دی، اسلام ملکی معاف از کارشناسان علوم قرآنی و حدیث، یک روایت عجیب منتسب به ائمه (ع) درباره علت گریه کودکان را مورد بررسی تخصصی قرار داده و نوشت:

پرسش:

آیا روایت زیر درباره «علت خنده و گریه ی کودکان در اثر دیدن یا ندیدن امام معصوم(ع)» معتبر است؟

“مفضل می گوید از امام صادق(ع) پرسیدم چرا کودک گاهی بی دلیل می خندند و بدون اینکه دردی داشته باشد می گرید؟ امام(ع) فرمودند: «ای مفضل! هیچ کودکی نیست مگر آنکه امام (معصوم) را می بیند و با او نجوا می کند از این رو وقتی امام از (چشمِ) او غایب شود ، گریه می کند و هرگاه امام رو به او کند می خندند. (این رویه ادامه دارد) تا زمانی که (کودک) زبان باز کند که در آن هنگام این در بر او بسته می گردد و مُهر فراموشی بر قلبش زده می شود. (علل الشرایع، صدوق، ج۲، ص۵۸۴)

پاسخ:

این روایت قابل اتکا نیست و نباید به عنوان «حدیث معصوم» ترویج شود زیرا علاوه بر «عدم شهرت» و «اشکالات جدی از نظر سند» با اشکالات یا دستکم ابهامات محتوایی نیز روبه روست. مبنای علمای شیعه اینست که در مسائل عقیدتی صرفا به «قطعیات عقلی»، «مسلّمات قرآنی» و «احادیث معتبر» تکیه شود و از اعتماد به «روایات مشکوک» که با «سند ضعیف» نقل می شوند و «قرینه ای بر صحت محتوایشان نداریم» خودداری شود.

اشکالات روایت مورد بحث به این شرح است:

عدم شهرت:

این روایت، مشهور و مورد تأیید علمای شیعه نبوده از این رو در قریب به اتفاق کتب حدیث شیعه، اثری از آن دیده نمی شود و تنها شیخ صدوق (متوفای ۳۸۱هـ) آن را در یکی از آثار خود نقل کرده اند و بعدها مجلسی(قرن۱۲) نیز همان را در بحارالانوار از صدوق نقل کرده است. (صدوق، علل الشرایع، ج۲، باب نوادر العلل، ص۵۸۴ ، حدیث شماره ۲۸ و مجلسی، بحارالانوار، ج۲۵، ص۳۸۲ و ج۵۷، ص۳۸۱)

این در حالیست که اگر محتوای این روایت مورد قبول اکثریت علمای شیعه بود قاعدتا باید این حدیث را مکررا در باب های مربوط به احادیث فضائل امامان(ع) در کتب حدیث می دیدیم. همچنین انتظار می رفت که کتاب هایی که روایات مربوط به «غیبت امام» را جمع آوری کرده اند، این حدیث را نقل می کردند حال آنکه چنین نیست.

اشکالات جدی سندی:

طبیعی است که شیخ صدوق (متوفای ۳۸۱هجری)، این روایت را مستقیما از امام صادق(ع) که در سال ۱۴۸ هجری وفات کرده اند نشنیده است بلکه بین شیخ صدوق(ره) و بین امام(ع) حدود ۲۳۰ سال فاصله زمانی وجود دارد که موجب شده این روایت چند واسطه را طی کند و سینه به سینه نقل گردد تا به شیخ برسد. طبق سندی که شیخ ذکر کرده ۸ واسطه در انتقال حدیث نقش داشته اند یعنی حدیث – بر فرض جعلی نبودن- ۸ دست چرخیده است که ممکن است هر یک از واسطه ها تا حدی در متن آن دست برده باشند. از میان این ۸ واسطه درباره وثاقتِ ۷ تن از آنان، تردید وجود دارد که موجب «ضعیف بودنِ سندِ روایت» می شود. در واقع با زنجیره ای مواجه هستیم که ۸ حلقه دارد اما درباره استحکام ۷ مورد از حلقه ها تردید داریم و همین موجب می شود نتوانیم اعتقادات خود را به چنین زنجیره ی غیرقابل اعتمادی گره بزنیم. هشت راوی که واسطه نقل این روایت بوده اند عبارتند از:

۱ –  «علی بن حاتم قزوینی»: با اینکه خود از راویان ثقه (مورد اعتماد) بوده و کتاب های ارزشمندی نوشته است اما در «نقل کردن از راویان ضعیف» دچار افراط بوده است. (رجال النجاشی، ص۲۶۳ و فهرست الطوسی، ص۲۸۵)

۲ – «ابو السری اسماعیل بن علی بن قدامه مروزی» که نامی از او در «کتب قدیم رجال شیعه» یافت نمی شود بنابراین راستگو یا دروغگو بودنش به کلی نامعلوم است. از این فردِ مجهول الحال در کتب حدیث شیعه تنها ۲ روایت نقل شده که یکی از آنها همین روایتِ «خنده و گریه کودکان در اثر مشاهده امام معصوم(ع)» است.

۳ – «احمد بن علی بن ناصح» که از او نیز نامی در «کتب قدیم رجال شیعه» یافت نمی شود و راستگو یا دروغگو بودنش به کلی نامعلوم است بلکه حتی وجود چنین راوی اثبات نشده و ممکن است یک نام جعلی باشد. از این فردِ مجهول الحال نیز تنها ۲ روایت در کتب حدیث شیعه نقل شده که یکی از آنها همین روایت است.

۴ – «جعفر بن محمد الارمنی» دقیقا همانند نفر قبلی است.

۵ – «الحسن بن عبد الوهاب» که در کتب رجال شیعه نامی از او نیست و نه تنها راستگو یا دروغگو بودنش به کلی نامعلوم است بلکه حتی وجود چنین راوی در میان شیعیان اثبات نشده است. در سند روایت مورد بحث ادعا شده که «الحسن بن عبد الوهاب» با سه واسطه از امام صادق(ع) نقل می کرده است بنابراین باید سال وفاتش در بین سال ۲۰۰ تا ۲۵۰ هجری باشد حال آنکه در این بازه زمانی هیچ راوی شیعه ای با این اسم نداریم (نه در کتب رجال و نه در کتب حدیث شیعه) و ممکن است فقط یک نام جعلی باشد که توسط یکی از راویان بعدی برای «برقراری اتصال سند تا معصوم(ع)» ساخته شده است. گفتنی است در کتب شیعه فرد دیگری در حدود سال ۵۰۰ هـ با همین اسم وجود دارد که طبعا با این فرد متفاوت است. همچنین فرد دیگری هست که با یک واسطه حدیثی مشکوک از امام باقر(ع) درباره تفسیر «حی علی خیرالعمل» نقل کرده که یگانگی او نیز با فرد مورد نظر ما بعید است (بخاطر فاصله زمانی) و حتی اگر یگانه باشند سودی ندارد زیرا راستگویی و وثاقت او نیز زیر سؤال است. همچنین در کتب حدیث اهل سنت از فردی سُنی با همین نام یاد شده که شغلش ورّاقی و پدرش از شاگردان احمد حنبل بوده است. طبعا او نیز با فرد مورد بحث ما تفاوت دارد.

۶ – «علی بن حدید المدائنی» که شیخ طوسی درباره او فرموده است: «هو ضَعِیفٌ جِدّاً لَا یُعَوَّلُ عَلَى مَا یَنْفَرِدُ بِنَقْلِه‏» ترجمه: « او (در نقل حدیث) بسیار ضعیف است و آنچه فقط خودش نقل می کند قابل اعتماد نیست»(شیخ طوسی، الاستبصار، ج۳، ص۹۵). باید توجه کرد که روایت مورد بحث نیز تنها از طریق همین علی بن حدید نقل شده بنابراین طبق نظر شیخ طوسی باید با دیده تردید به آن نگریست. آیت الله سید ابوالقاسم خویی نیز درباره علی بن حدید می فرماید: «نمی توان به وثاقتِ او حکم کرد»(معجم رجال الحدیث{چاپ ۲۳ جلدی}، ج۱۱ ، ص۳۰۴)

۷ – «عمَّن حدَّثه» یعنی واسطه ای که ادعا شده این روایت را برای علی بن حدید نقل کرده بود اما نامش در سلسله سند نامعلوم است.

۸ – المفضل بن عُمَر که روایات متعارض متعددی هم در مذمت و لعنِ او و هم در مدح و تمجید از او نقل شده و همین موجب شده درباره وثاقتش اختلاف نظر جدی به وجود آید. درباره این راوی رجوع کنید به: رجال الکشی، صص:۳۲۱-۳۲۹ و رجال النجاشی، ص۴۱۶ و رجال ابن الغضائری، ص۸۷ و خویی، معجم رجال الحدیث{چاپ ۲۳ جلدی}، ج۱۸، صص:۲۹۲-۳۰۵.

اشکالات محتوایی:

این روایت علاوه بر «عدم شهرت» و «اشکالات جدی از نظر سند» با اشکالات یا دستکم ابهامات محتوایی نیز روبه روست که بخشی از آنها به این شرح است:

۱ – اینکه می گوییم «کودک گاهی بی دلیل می خندند» تصور ماست که از بیرون به او می نگریم و نمی دانیم او در چه حس و حالی است و به چه می اندیشد از این رو ممکن است کودک نیز –دقیقا همانند بزرگسالان- گاهی به خاطر خاطرات خوشی که در ذهنش مرور می کند بخندد. بنابراین نیازی نیست که بگوییم «علت خنده کودک قطعا دیدن برخی از امور غیبی مثل امام معصوم(ع) است». چه بسا برخی از راویان از تحلیل عادی و متعارف «خنده کودکان» عاجز مانده اند از این رو آن را بی دلیل به «رؤیت امام معصوم(ع)» ربط داده اند و در قدم بعدی این ادعای ساختگی خود را به امام صادق(ع) نسبت داده اند. گفتنی است برخی از راویانِ «شیعه نما» آنچنان به جعل و تحریف احادیث عادت کرده بودند که امامان معصوم(ع) ، آنان را – با ذکرِ نام – مورد لعن قرار می دادند همچون «ابوالخطاب الاسدی»(رجال الکشی، صص:۲۹۰-۳۰۸).

وانگهی اصل در تحلیل همه پدیده ها اینست که به «علل و عوامل متعارف توجه کنیم و تحلیل عُرفی و علمی را مبنا قرار دهیم». این رویه که بخواهیم هر امر مجهولی را از علل طبیعی اش جدا کنیم و صرفا به «امور غیبی» نسبت بدهیم بر خلاف قرآن و بر خلاف شیوه پیامبر(ص) بوده است.

قرآن کریم مکررا در صدها آیه انسان را به «تفکر عقلایی» و استفاده از «حواس پنجگانه» و «تجربه» راهنمایی فرموده است. کافیست مشتقات «سمع»، «بصر»، «نظر»، «فکر»، «تدبر»، «عقل»، «فقه»، «علم» و … را در قرآن جمع آوری کنیم تا ببینیم که اسلام به صراحت اعتبار شیوه های عقلایی و عالمانه را تأیید فرموده است.

در سیره پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) نیز داریم که بر همین شیوه ی عاقلانه و عالمانه تأکید می فرمودند. به عنوان مثال مشهور است که وقتی یکی از فرزندان خردسال پیامبر(ص) وفات کرد، خورشیدگرفتگی پیش آمد و مردم گفتند: «خورشید بخاطر وفات فرزند رسول الله(ص) گرفته است». پیامبر(ص) نه تنها این تصور عامیانه را تأیید نفرمودند بلکه بر منبر رفتند و فرمودند: «ماه و خورشید از نشانه های خدا هستند و برای مرگ و زندگیِ کسی دچار خسوف و کسوف نمی شوند». آنگاه به مردم دستور دادند که «نماز آیات» بخوانند.(برقی، المحاسن، ج۲، ص۳۱۳).

۲ – در این روایت آمده که وقتی کودک، امام(ع) را می بیند، می خندد و وقتی امام(ع) از چشمِ او غایب شود می گرید. اینجاست که باید گفت: امام(ع) یا دیده می شود یا دیده نمی شود و حالت سومی وجود ندارد حال آنکه کودکان حالت سومی نیز دارند یعنی گاهی نه گریه می کنند و نه می خندند بلکه ساکت هستند. روایت مورد بحث از اینکه تحلیلی برای این حالت ارائه کند عاجز مانده است.

۳ –  در این روایت ادعا شده که همین که کودک زبان به سخن گفتن بگشاید ، خاطره ی «دیدنِ معصوم(ع)» از یادش می رود!! حال پرسش اینست که مگر کودکان یکباره زبان به سخن گفتن می گشایند؟! شاید کسی که این روایت را جعل یا تحریف کرده توجه نداشته که فرایند سخن گفتن کودکان یک فرایند کاملا تدریجی است. این فرایند از گفتن برخی از کلمات همچون بابا و ماما و … در ماههای نخست شروع می شود تا در نهایت با گذشت چند سال به مهارت کامل زبانی دست یابند. مگر اینکه بگوییم این روایت صرفا درباره «نوزادان شیرخوار» سخن می گوید که این نیز با اشکال مواجه است زیرا در این صورت فصاحت و بلاغت اقتضا می کرد از کلماتی همچون «الرضیع»(کودک شیرخوار) و «الولید»(نوزاد) استفاده شود در حالی که در این روایت از کلمه «طفل» (کودک) که شامل سنین مختلف می شود استفاده شده است.

چکیده:

روایتی که می گوید «خنده های بی دلیل کودکان، بخاطر دیدن امام معصوم است» به هیچ وجه قابل اعتماد نیست و نباید به امام صادق(ع) نسبت داده شود زیرا شواهد نشان می دهد یا به کلی جعلی است یا آنکه یکی از راویان در فهمیدن سخن امام(ع) دچار سوء فهم شده یا عمدا سخن معصوم(ع) را تحریف کرده است.

والله العالم بحقائق الأمور.

پی نوشت:

نرم افزارهایی که در رجوع به منابع از آنها بهره برده ام:

جامع الاحادیث نسخه ۳.۵، از تولیدات مؤسسه تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی

درایه النور نسخه ۱.۲، از تولیدات مؤسسه تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی

نور السیره نسخه ۲، از تولیدات مؤسسه تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
ناشناس
به نظرمن احتمالاشما یاسنی یا وهابی هستین که همش سند سند میکنید برای یه مساله چه فشاری داره بهتون میادکه زور میزنین تا تکذیب کنید..حالایه سوال امام زمان که ظهور میکنه تمام مسلمونها پیش خودشون میگن من این اقارو میشناسم خیلی دیدم این چطور ممکنه.. یا حدیث هست که میگه ا مام زمان در خانه های شما روی فرشها قدم میزاره واز اوضاع شیعیان اگاهه حالا جواب میدین یا بازهم سند میخواهین؟؟؟؟؟؟؟؟
ناشناس در پاسخ به
درود بر شرفت. جواب دندان شکنی دادید
ناشناس
اخه شما هارو چه با بحث های سندی و دلالی.عالم بودید ما نمیدونستیم یا محدث بودید.تویی که ادعای عقل میکنی برای ما ثابت کن با عقل پوچ خودت که چرا نماز صبح دو رکعت؟ اخه بنده خدا اینجور با قاطعیت روایات اهل بیت علیهم السلام میزنی زیرش نمیگی اگر قیامتی بود و به پا شد میتونی جلوی خود معصوم بگی این روایت شما نگفتی یا دروغ گفتی .بابا جان یک درصد هم احتمال بده روایات درست هست و عقل من و تو بی سواد نمیرسه مگه باید همه چیو من و تو بفهمیم؟ همونی که تو قبولش داری خودشون فرمودن که اگر روایتی شنیدید با قاطعیت نگید نیست بلکه ارجاع بدید به اهلش و بگید در حد فهم من نیست. با این وضع که هی بگیم سندش مشکل داره و وجه دلالی نداره و راویش ضعیفه و ... چی برامون از روایات برامون میمونه.خلاصه زندگی خودتون خراب نکنید و با اعتقاد های مردم بازی نکنید و الا باید به نطفه مون شک کنیم.
ناشناس
خدا لعنتت کنه ای کاش دستت قطع میشد چنین متنی رو نمی نوشتی اعصابمو خورد کرد بی شرف
ناشناس
نویسنده بسیار تند و افراطی قلم زده و به صرف ضعف سند به خود جرأت تضعیف محتوایی هم داده بر اساس تحلیل و عقل ناقص خودش ، جل الخالق
ناشناس
علامه مجلسی(ره) درباره محتوای این روایت می‌گوید: «ظاهر آن دور از باور نیست، و احتمال دارد که مقصود از دیدن امام(علیه السلام) و مناجاتش، توجه او و شفاعت و لطفش و دعایش براى کودک باشد؛ زیرا آنها در عوالم تصرفى دارند که عقل بدان نرسد».[مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏57، ص 381، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.]
در حاشیه