کلمات کلیدی : جنسی
تعداد مطالب : 32

وقتی شوهرم در کمپ ترک اعتیاد بود، هاله مرا در پارتی به فساد کشاند!

روزی برای ازدواج با «رحیم» مقابل پدربزرگم ایستادم و فریاد زدم که نمی خواهی من خوشبخت شوم؟ با کمال پررویی پدربزرگم را تهدید کردم تا به ازدواج من و او رضایت بدهد در حالی که پدربزرگم مرا از چشمانش بیشتر دوست داشت و در نبود پدر و مادرم هیچ محبتی را از من دریغ نمی‌کرد ولی امروز که همه چیزم را از دست داده ام آرزو می‌کنم کاش زمان به عقب باز می گشت.

۱۴ ساله بودم که زن دوم مرد ۵۰ ساله زشت شدم تا اینکه!!!

در یک خانواده فقیر، تنگدست و پرجمعیت بزرگ شدم، پدرم در زمین‌های کشاورزی مردم کارگری می‌کرد و مادرم به بچه‌های قدو نیم قدش می‌رسید و فرصت این‌که بخواهد از لحاظ عاطفی فرزندانش را تامین کند نداشت، پدرم مدام دنبال بدبختی و سیر کردن شکم عائله‌اش بود. در کل آدم کم‌حوصله و بی‌اعصابی بود. هر وقت خسته و عصبانی از سر کار به خانه برمی‌گشت همه ما را به باد فحش و کتک می‌گرفت.

ازدواج قاتل پس از جلب رضایت اولیای‌دم

مردی که ۱۴ سال پیش مرتکب قتل شده بود با قرار وثیقه از زندان آزاد شد و پس از جلب رضایت اولیای‌ دم ازدواج کرد. قاتل که منتظر به دنیا آمدن فرزند دومش است با حکم دادگاه آزاد شد.

تبلیغات