هر روز از ۱۲ تا ۱۹ روی ویلچر می‌نشیند و کمک پدرش می‌کند، خرج زندگیشان را با دستفروشی تامین می‌کنند، دلش برای پدر پیرش می‌سوزد و نمی‌تواند گریه‌های او را ببیند، آرزویش رفتن به پابوس امام رضا برای شفا..