جستوجوها ادامه داشت تا اینکه روزهای پایانی هفته گذشته، شاکی با پلیس تماس گرفت و از دستگیری مرد اسیدپاش خبر داد و گفت: متهم خواستگار دخترم بود که امروز میخواست روی دخترم اسید بریزد.
با هزار بدبختی از هفتخان رستم رد شدم و به استخدام یک شرکت دولتی درآمدم. از شادی در پوست خودم نمیگنجیدم و پدر و مادرم هم خیلی خوشحال بودند. کار و بارم خیلی زود رونق گرفت. موقعیت شغلی خوبی پیدا کردم و همهچیز بر وفق مراد پیش میرفت.
اعضای یک گروه در ۲۵ فقره تصادف ساختگی به جرح ۲ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان کلاهبرداری کردند مهر های جعلی برای تهیه اوراق پزشکی قانونی از مخفیگاه آنان کشف شد.
همه چیز از یک لجبازی ساده شروع شد از همان دوران نوجوانی دختری لجباز بودم و می خواستم به هر طریق ممکن حرف خودم را به کرسی بنشانم حتی اگر خواسته ام غیرمنطقی بود.