لالایی مادران فلسطین

اکنون لالایی مادران فلسطینی قصه نوزاد ۱۸ ماهه ای است که زنده زنده در آتش تنفر و خشم صهیونیست ها سوخت. مادران فلسطینی با زمزمه این تراژدی، کودکان خود را برای انتقام از قاتلان کودکان فلسطین بزرگ می کنند.

لالایی مادران فلسطین

تراژدی بزرگ در نابلس اتفاق افتاد، شهری در جنوب کرانه باختری. آفتاب در شهرک دوما در جنوب نابلس مانند روزهای دیگر غروب کرد. آرامشی سنگین بر شهرک دوما حکمفرما بود، آرامشی که بیش از حد غیرطبیعی بود، انگار طوفانی در راه بود، طوفان جنایت و قساوت.

«سعد دوابشه» که خانواده ای نسبتاً نوپا تشکیل داده بود در دوما می زیست. فردی غیور و ۳۰ساله که حب آزادی فلسطین تمام وجودش را فرا گرفته بود. شب که از راه رسید و جامه مشکین خود را بر شهر انداخت خانواده سعد نیز در مامن خود آرام گرفتند. «رهام حسین» بانوی ۲۷ ساله خانواده تمام امید و آرزوی خود را در داشتن دو کودک می دید: «احمد دوابشه» چهارساله و «علی دوابشه» نوزاد ۱۸ ماهه.
آن شب خانواده دوابشه ضمن انجام کارها خود را برای نماز جمعه فردا آماده می کردند اما غافل از آن که وقیح ترین جانیان شب هولناکی برای آنها رقم خواهند زد. پدر با نوازش فرزندان خستگی کار روزانه از تن به در می کرد و نوزاد ۱۸ ماهه با صدای خنده و گریه خود فضای خانواده را دگرگون می ساخت. با فرارسیدن وقت خواب، سکوتی بر خانه حکمفرما شد اما آن شب با دیگر شب ها فرق داشت. قاتلان کودک کش خود را در سیاهی شب مخفی کرده بودند و منتظر فرصت مناسب برای اجرای جنایت شوم خود بودند.
خانواده در خواب بود، پدر در رویای آینده درخشان برای فرزندان و مادر در اندیشه پیوستن کودکانش به نهضت مقاومت. کودکان نیز فارغ از تمام ناملایمات روزگار در خواب خوش کودکی خود فرو رفته بودند. اما این خواب خوش زیاد طول نکشید. ساعت به ۳ صبح رسید که کودک کشان از سیاهی شب بیرون آمدند و به سمت خانواده دوابشه به راه افتادند. در دستان آنها کوکتل مولوتوف هایی بود که از مواد سریع الاشتعال ساخته شده بودند. جنایت شروع شد، خانه توسط جانیان به آتش کشیده شد، دود و آتش توامان خانه را در برگرفت، صدای گریه نوزاد و کودک خانواده از درون آتش بلند شد، هر لحظه بر شدت آتش افزوده می شد. پدر به سمت کودکان می دوید و مادر درمانده از همه جا در انتظار گشایشی بود. اما شعله ها کار خود را کردند ودر کسری از ثانیه خانواده ۴ نفره از هم فروپاشید. نوزاد ۱۸ماهه قبل از اینکه دنیا را بشناسد به سوی ابدیت پرواز کرد. اعضای دیگر خانواده نیز سرنوشتی بهتر از مرگ نیافتند: پدر خانواده دچار سوختگی ۷۰درصد شد، مادر نیز بیش از ۸۰ درصد و کودک چهار ساله هم ۵۰ درصد.
تمام کوچه را بوی سوختگی در برگرفته بود، مردم هراسان از خانه های خود بیرون آمدند. شهرک دوما را خشمی عمیق در برگرفت. خشم از صهیونیست های کودک کش. جنایتی باورنکردنی اتفاق افتاده بود و هیچ توجیهی برای آن وجود نداشت. مقامات جنایتکار صهیونیستی در مقام تبرئه خود برآمدند و این جنایت را به صورت ظاهری هم که شده محکوم کردند. اما بی فایده بود، سال ها بود که نقاب از صورت این اشغالگران افتاده بود و پنهانکاری نمی توانست جنایات آنها را مخفی کند.
خون «علی دوابشه» همانند نهالی نوپا در نابلس و کرانه باختری خواهد رویید و از این نهال درختانی تنومند قد خواهد کشید. اکنون لالایی مادران فلسطینی قصه نوزاد ۱۸ ماهه ای است که زنده زنده در آتش تنفر و خشم صهیونیست ها سوخت. مادران فلسطینی با زمزمه این تراژدی، کودکان خود را برای انتقام از قاتلان کودکان فلسطین بزرگ می کنند. خون علی دوابشه و کودکان دیگر فلسطین بی ثمر نخواهد بود و به زودی بساط صهیونیست ها را در هم خواهد پیچید.

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه