نقد همدلانه و برادرانه دولت، چرا و چگونه؟

وظیفه اصلی و اولیه منتقدان در یک نظام اسلامی نه “تغییر دولت” بلکه “تنظیم، اصلاح و هدایت” دولت به سمت مسیر درست است. و این نکته‌ای است که باید بسیار مورد توجه قرار گیرد.”

نقد همدلانه و برادرانه دولت، چرا و چگونه؟

به گزارش هشت دی نیوز، عبدالله عبداللهی طی یادداشتی درباره فرمایشات نوروزی رهبر معظم انقلاب نوشته است:

رهبر معظم انقلاب در پیام نوروزی سال ۹۴ و نیز در سخنرانی خود در حرم مطهر ثامن الحجج(ع) راجع به مبانی نظری نظام سازی در اسلام و همچنین رابطه ملت-دولت و خاصّه رابطه منتقدان و دولت و حقوق متقابل آنان مطالب بسیارمهمی را ایراد کردند که شرح، تبیین و بسط نظری بخش بخش این بیانات در مجامع حوزوی و دانشگاهی بسیار ضروری به نظر می‌رسد.

ایشان در این سخنرانی ضمن اشاره به ساخت هندسه نظام اسلامی بر چهار پایه نماز، زکات، امر به معروف و نهی از منکر تاکید کردند: “دولتها در نظام اسلامی باید مورد حمایت مردم قرار بگیرند؛ حتّی از سوی آن کسانی که به این شخص خاص در دولت رأی ندادند هم باید مورد پشتیبانی و حمایت قرار بگیرند؛ این حرفِ حقیقی و لبّ معنای انسجام اجتماعی و ملّی در کشور اسلامی ما است.

آنچه در ذیل می‌آید وجیزه‌ای است مختصر در شرح و تبیین بخشی از فرمایشات کم‌نظیر فوق‌الذکر رهبر معظم انقلاب اسلامی که به موضوع وظایف و حقوق متقابل دولت و منتقدان اشاره دارد :

۱-     فلسفه و ماهیت حکومت از منظر اسلام از جمله نکات بسیار مهمی است که باید برای درک چارچوب نظری فرمایشات مقام معظم رهبری مورد توجه قرار گیرد. برخلاف اکثریت قریب به اتفاق نظام‌های سیاسی در غرب، «قدرت» هیچگاه در اندیشه سیاسی اسلام از «اصالت» و «ارزش ذاتی» برخوردار نبوده است. در فلسفه‌های سیاسی غرب بخصوص از دوران پس از رنسانس به این سو، اصالت “فضیلت” که در فلسفه‌های فیلسوفانی همچون ارسطو تبلور داشت، جای خود را به اصالت “قدرت” داد. ماکیاوللی فیلسوف و سیاستمدار ایتالیایی قرن ۱۶ نماد و شاخص مهمی در این باره محسوب می‌شود. وی هدف عمل سیاسی را دستیابی به قدرت می‌داند و بنابراین، آن را محدود به هیچ حکم اخلاقی نمی‌داند و در نتیجه به کار بردن هر وسیله‌ای را در سیاست برای پیشبرد اهداف مجاز می‌شمارد و بدین گونه سیاست را به کلی از اخلاق جدا می‌داند.

پس از ماکیاولی نیز علیرغم برخی تغییرها در اندیشه سیاسی غرب، ماهیت مسئله چندان تفاوتی نکرد. در اندیشه فیلسوفانی نظیر هابز که از وی به عنوان معمار اندیشه سیاسی جدید در غرب یاد می‌شود، انسان موجودی طبعاً شرور و گرگ‌صفت تلقی می‌شود که برای مهار وی باید لوایتان(غول)ی از قدرت ساخت و وی را مهار کرد. و تا امروز نیز علیرغم تمام تغییرات روشی در فلسفه غرب، اصالت داشتن قدرت، امری تفکیک‌ناپذیر از اندیشه سیاسی آنان به شمار می‌رود.

با این حال در اسلام مسئله به گونه‌ای دیگر است؛ اولاً چنین نگاه حیوان‌انگارانه‌ و گرگ‌صفتانه‌ای به طبیعت بشر در اندیشه اسلامی قابل تصور نیست و مهم‌تر از آن اینکه قدرت هیچگاه اصالت و ارزش ذاتی در اسلام نداشته و ندارد. اگر ارزشها(values) را بر اساس آنچه تاکنون توسط برخی اندیشمندان تقسیم‌بندی شده، در سه دسته (مطلق، نسبی و قراردادی) گردهم آوریم، و ارزشهای نسبی را نیز به “نسبت بالغیر” و “بالقیاس بالغیر” دسته‌بندی کنیم، قطعاً “قدرت” ارزشی نسبی است در قیاس بالغیر و آن بالغیر نیز امری متعین و مشخص است به نام “سعادت”.

توضیح آنکه، قدرت در اسلام فقط و فقط زمانی برخوردار از ارزش است که برای خدا، در راستای “سعادت” و خدمت به مردم و افراد ذیل نفوذ قدرت به کارگیری شود و در غیر اینصورت مفهوم کاملاً ضدارزش خواهد شد.

چنانکه رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در این باره مشخصاً می‌فرمایند:”قدرت به خودی خود نه نعمت است، نه نقمت؛ اگر برای خدا و برای خدمت شد، نعمت است؛ اگر برای دستاوردهای مادی و ارضای هوس‌های انسانی شد، میشود نقمت.“(مراسم تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری آقای محمود احمدی‌نژاد، ۱۲ مرداد ۱۳۸۴)

۲-     بر اساس همین فلسفه و اندیشه سیاسی در اسلام است، که رهبر معظم انقلاب اسلامی پس از تاکید بر رابطه دولت و ملت در نظام اسلامی، به وظایف و حقوق متقابل منتقدان و دولتمردان در چنین نظامی اشارات مهمی فرمودند. در یک نظام و حکومت،‌ رابطه حامیان با یک دولت تا حد زیادی مشخص است و شاید بتوان گفت تنها توصیه جدی به این حامیان آن است که در حمایت و همیاری خود با دولت بیش از پیش تلاش و همت کنند، اما آنچه بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد، تنظیم ارتباط منتقدان و دولتمردان است.

نتیجه منطقی آنچه در بند ۱ مطرح شد آن است که در یک نظام اسلامی به دلیل اصالت نداشتن و فاقد ارزش ذاتی بودن قدرت، کسب آن نیز در وهله اول هیچ امتیازی محسوب نمی‌شود؛ لذا وظیفه اصلی و اولیه منتقدان در یک نظام اسلامی نه “تغییر دولت” بلکه “اصلاح و هدایت” دولت به سمت مسیر درست است. و این نکته‌ای است که باید بسیار مورد توجه قرار گیرد.

۳-  رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی مورد اشاره ضمن تاکید بر لزوم بی‌تفاوت و بی‌عمل نبودن مردم در یک نظام اسلامی، حقوق و وظایف متقابلی را برای منتقدان و دولتمردان برشمردند. “رفتار مناسب با منتقدان”، “عدم تحقیر منتقدان”، “عدم اهانت به منتقدان” و “عدم تخریب آنان” تاکیداتی بود که مقام معظم رهبری درباره وظایف دولتمردان برشمردند و از سوی دیگر “عدم اهانت به دولت”، “عدم استفاده از روشهای خشونت‌آمیز” در برابر دولت، “عدم تخریب” دولت، “عدم اتهام افکنی” به دولت، “نادیده‌نگرفتن زحمات” دولت، “منطقی بودن” انتقادات، “انتقاد توام با برادری اسلامی”، “انتقاد توام با نگاه مهربانانه، همدلانه و همراهانه” و “انتقاد با وضع، شکل و در موقعیت مناسب” مواردی بودند که توسط رهبر فرزانه انقلاب خطاب به منتقدان تذکر داده شد. و مهمتر و جالبتر آنکه ایشان تاکید کردند “انتقاد به دولت نباید موجب سلب اعتماد عمومی از دولت شود.”

۴-     از مواردی که رهبر معظم انقلاب به منتقدان در ارتباط با نقد دولت متذکر شدند، ۴ مورد ابتدایی از مواردی است که در قوانین موضوعه کشور نیز بدان اشاره شده است و در صورت ارتکاب چنین اعمالی از سوی منتقدان، قوانین موضوعه نیز دست دستگاه قضا را برای برخورد با منتقدان باز گذاشته است، اما جالب آنجاست که رهبر فرزانه انقلاب اسلامی بر مبنای چارچوب‌های نظری اشاره شده توسط خود ایشان درباره ماهیت دولت و نظام در جامعه اسلامی، به موارد دیگری نیز اشاره کردند که نه در چارچوب قوانین موضوعه کشور، بلکه آنها را باید در چارچوب و دایره “انصاف” و “نقد منصفانه” دسته بندی کرد.

در تعاریف مشهور حقوقی نیز معمولاً پای انصاف آنجا به عرصه و صحنه کشانده می‌شود که فراتر از قوانین موضوعه و در چارچوبهای اخلاقی بالاتری بدان نیاز باشد. در محل مورد بحث ما بدان معنا که هرچند منتقدان بر اساس قوانین موضوعه کشور و با دید رقابت‌های سیاسی معمول در غرب، شاید حق خود بدانند که هیچ همدلی و همراهی و همزبانی و برادری با دولت به خرج نداده و توجهی نیز به لزوم عدم سلب اعتماد عمومی از دولت نداشته باشند، اما اخلاق اسلامی و چارچوب‌های نظری و اندیشه‌ای اسلام درباره حکومت و مردم به گونه‌ای است که موارد بیشتری را برای توجه به منتقدان تذکر می‌دهد. و همچنین است در ارتباط با وظایف دولتمردان درباره منتقدان.

۵-     اما یکی از حساسترین و مهمترین نکات ذکر شده در این فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره شرایط نقد به دولت تاکید بر این نکته است که “این تذکّر(نقد) بایستی جوری باشد که اعتماد عمومی را از کسانی‌ که مسئولند و مشغول کارند، سلب نکند؛ تذکّر دادن باید جوری باشد که موجب بی‌اعتمادی عمومی نشود”

این سخنان در وهله اول و با نگاهی سطحی ممکن است امری پارادوکسیکال و متناقض جلوه کند؛ چه آنکه بخش مهمی از منتقدان دولت مستقر را رقبای سیاسی وی تشکیل می‌دهند که درصددند با نقدهای خود، رئیس و هسته‌اصلی فعلی دولت را با سازوکارهای حاکم که همان صندوق آرا و رأی‌گیری از عموم است، به کنار گذاشته و نگاه و افراد خود را بر جای آن بنشانند. و در این بین با توجه به سازوکار آرای عمومی که بدان اشاره شد، مسلماً باید مردم نسبت به دولت فعلی اعتماد خود را از دست بدهند!

برای رمزگشایی از این نکته بسیار مهم، پیشرو و حساس توجه به نکات ذیل از نگاه نگارنده ضروری به نظر می‌رسد:

الف) همانطور که در بندهای پیشین نیز بدان اشاره شد، بر مبنای فلسفه سیاسی اسلام، قدرت از اصالت ذاتی برخوردار نیست، لذا منتقدان یک دولت در نظام اسلامی نیز در صورت پایبندی به اصول اسلام نمی‌توانند هدف اولیه خود را کسب قدرت و جابجایی آن در نظر بگیرند. همانگونه که تاکید کردیم در یک نظام اسلامی اصل اول برای منتقدان نه “تغییر دولت” بلکه “اصلاح و هدایت دولت” به سمت مسیر درست و اصلی است. بنابراین منتقدان پیش و بیش از آنکه چشم‌داشتی به انتخابات‌های بعدی داشته باشند، هر دولت مشروع روی کارآمده بر اساس قانون اساسی کشور را در وهله اول مورد حمایت، همفکری و همیاری خود قرار دهند.

ب) نکته مهمتر در این بین که متاسفانه بعضاً(اگر نگوییم در اکثر مواقع) با کم‌توجهی و یا بی‌توجهی بخشی از منتقدان –در اکثر دولتها- روبرو می‌شود آن است که سلب اعتمادعمومی از دولت تا حد بسیار زیادی به سلب اعتماد مردم از کلیت حاکمیت و نظام اسلامی منتهی می‌شود. بخشی از مردم و افکار عمومی آنچنان که برخی سیاستمداران و فعالان عرصه می‌پندارند، در اکثر موارد تفکیک‌های شفافی از حکومت(دولت) و حاکمیت ندارند و نارکارآمدی یک دولت و جمعی از دولتمردان مشروع حاکم را با ناکارآمدی نظام سیاسی اسلامی و پیرو آن نامشروع بودن یک نظام یکی می‌انگارند. همچنین، این مسئله و القای “عدم تفکیک‌پذیری دوگانه مشروعیت و کارآمدی” نیز از جمله مواردی است که غالباً از سوی رسانه‌های معاند نظام برای ضربه زدن به اصل انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی به کارگیری می‌شود.

لذا مفسدنمایی از اکثریت دولتمردان، تخریب کلیت دولت، ندیدن نقاط مثبت و خدمات هر دولت، برچسب زدن به دولت قبل به عنوان فاسدترین دولت قرن!، دروغگو خواندن رئیس جمهور و کذب خواندن کلیه آمار و ارقام اعلامی از سوی وی و نمونه‌های بسیار دیگر از این دست، نه تنها موجب سلب اعتماد از یک دولت بلکه سلب اعتماد عمومی از کلیت نظام اسلامی خواهد شد.

با کنار هم گذاشتن چنین انتقادات بنیان کن سلب اعتمادکننده از کلیت نظام با این گزاره مهم رهبر معظم انقلاب که “معروفی بالاتر از ایجاد نظام اسلامی و حفظ نظام اسلامی نداریم” و همچنین این جمله مشهور بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی که “حفظ نظام اوجب واجبات است” امر کاملاً شفاف است.

ج) نکته مهم قابل ذکر دیگر در این باره آن است که باید بین فضای رقابت انتخاباتی با فضا و برهه غیر از آن تفکیک لازم صورت گیرد. از جمله نیازهای مهم امروز جامعه سیاسی کشور اصلاح اندیشه و تفکری است که از فردای انتخابات فعلی تا روز انتخابات بعدی یعنی برهه‌های مسلسل وار ۴ ساله را “برهه انتخابات” تصور می‌کند و از روز بعد از جمعه انتخاب یک مجلس یا دولت، انتقادات زمان‌انتخاباتی منتقدان آغاز می‌شود. این مسئله، موضوعی است که بارها و بارها توسط رهبر معظم انقلاب نسبت به آن تذکرات جدی داده شده است. در یک نظام اسلامی منتقدان در ایام غیرانتخاباتی می‌توانند و می‌باید انتقادات را به گونه‌ای متفاوت از ایام انتخابات و زمان رقابت‌های انتخاباتی و با شکل و وضع دیگری طرح کنند. هرچند در زمان رقابت‌های انتخاباتی نیز اصول و مواردی از نظر اسلام وجود دارد که رعایت آنها نیز الزامی است.

د) شاید مهمترین نکته در این باره را بتوان به این مسئله اختصاص داد که اساساً نقد و رقابت صحیح با یک دولت مستقر چگونه می‌تواند باشد؟ نگارنده در پاسخ به این سوال “نقد گفتمانی” را بهترین و مناسب‌ترین شکل نقد و رقابت می‌داند و معتقد است انتقادات و تذکرات رهبر معظم انقلاب به دولت‌ها نیز همواره از این جنس بوده است.

آنگونه که رهبر معظم انقلاب نیز اشاره کرده‌اند “تبلیغ باید گفتمان ساز باشد…گفتمان یعنی یک مفهوم و یک معرفت همه‌گیر بشود در برهه‌ای از زمان در یک جامعه.” و بر اساس آنچه امروز در علوم سیاسی روز دنیا نیز مطرح است، استقرار یا از جاشدگی گفتمان‌های مختلف در یک جامعه مهمترین مولفه‌ای است که در مستقر یا کنار رفتن دولت‌های مختلف موثر است.

اگر گفتمان را به عبارتی دیگر شکل‌گیری یک نظام معنایی در افراد جامعه که موجب می شود، افراد بر اساس آن نظام معنایی شکل گرفته،  مسائل ، مشکلات و پدیده‌های اطراف خود و همچنین پاسخ‌های خود به این مسائل را تعریف کنند” تصور کنیم، آنچه بیش از هرچیز در رای انداخته شده توسط مردم در صندوق‌ها تاثیرگذار است، همان نظام معنایی است که در ذهن آنان شکل می‌گیرد.

با مدل گفتمان‌سازی هیچگاه تلقی مچ‌گیری، تخریب و کارشکنی در کار دولت‌های مستقر و تالی فاسد دیگر آن یعنی شکل‌گیری فضای مظلوم‌نمایی برای یک جریان پدید نخواهد آمد و از سوی دیگر آنها که به دنبال انشقاق و نقار میان منتقدان و دولت هستند نیز خلع سلاح خواهند شد.

پرداختن به جزئیات، ظرافت‌ها و چگونگی “نقد گفتمانی” مجال و فرصت جداگانه‌ای می‌طلبد که انشاءالله در مطالب آینده خواهد آمد.

ه) در پایان ناگفته نماند که نوع مواجهه دولت با منتقدان نیز همواره باید با سعه صدر توام باشد. این جریان دو طرفه و تعاملی است. دشمن پنداری منتقدین و بی‌تحملی انتقادات ولو غلط قطعاً آسیب مهمی به انسجام ملی وارد می‌کند. اساساً اولین گمانه‌زنی درباره مسئول غیرصبور در برابر منتقدان و حتی مخالفان، آن است که دست وی خالی از  هرگونه پاسخ منطقی است. تبدیل منتقد به مخالف از طریق تخریب، هجمه و اتهام افکنی به گسست اجتماعی خواهد انجامید.

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه