گلزار شهدای منجیل غریب است / آقای مسئول ما کجای معرکه ایم

کی به خود بیاییم این مزار شهدا نیست که در تلی از خاک می سوزد این من و توییم که خودمان را فراموش کرده ایم و در زرق وبرق اسم ورسم دنیا و میز و مدیریت گم شده ایم.

گلزار شهدای منجیل غریب است / آقای مسئول ما کجای معرکه ایم

به گزارش هشت دی نیوز به نقل از زیتون خبر، در سالگشت تقویم، بعضی روزها به برخی مناسبت ها و ایامها و اشخاص نام گرفته اند و امروز ۲۲ اسفند روز بزرگداشت شهداست، یعنی آسمانی ترین زمینی ها که بی شک همه ما، مسئول و غیر مسئول همه مدیون خونشان هستیم.

همانهایی که سینه را مقابل گلوله سپر کردند و برای خوابیدن در میدان مین گوی سبقت از هم می ربودن نه برای رسیدن به پست و مقام.

آن روزها همه یک رنگ بودند، لباسهایشان خاکی بود و یک چفیه سفید نشانه شان اما امروز آنقدر در زرق و برق دنیا گم شده ایم که یادمان رفته که در ۸ سال دفاع مقدس برتاریخ کشور چه گذشت.

آنچه در جامعه امروز در ادارات امروز کمرنگ است رنگ و بوی شهدا، سیره و راه و روش شهداست که اگر هم هست از آن رنگ و بوی ریا می آید و بس.

دلیل را هم به عینه برایتان می آورم کدام مسئول را دیده اید غیر از اینکه به یک مناسبتی دو شاخه گل بردارد و عصر پنج شنبه به مزار یک شهید برود. هرگاه هم به مزار شهدا رفته هزاران دوربین و افراد او را همراهی کرده اند که با منت گلی را روی سنگ مزار شهید قرار می دهد. و انگار شهدا مدیون توی مسئول هستند.

تکریم شهید تنها مربوط به ۲۲ اسفند مربوط نمی شود، ۲۲ اسفند یک تلنگر است که من و تو کجای کار هستیم.

کسانی که به گلزار شهدای شهر منجیل رفته اند کم و بیش و با عرض شرمندگی از وضعیت اسفبار این گلزار قریب شهرمان با خبرند.

روزهای باران این گل و لای است که نیمی از مزار شهدا را در بر می گیرد بی آنکه کسی تدبیری برای رفع این مشکل داشته باشد، حال عدم رسیدگی و فضا سازی به محیط داخلی مزار پیشکش.

چند مدتی بود تلی از گل و لای بر مزار شهدای این مزار نشسته بود، بی آنکه مسئولی به فکر رفع این مشکل باشد- درست یک روز قبل از گلباران مزار شهدا در دهه فجر بود که راه را به سمت گلزار کج کردم. صحنه ای را دیدم که کاش نمی دیدم. آقایان زحمت کش شهرداری که معلوم نبود به دستور کدوم نهادی به گلزار آمده بودند با شیلنگ آتش نشانی دارن غبار را از روی مزار شهدا خاموش می کنند.

کی به خود بیاییم این مزار شهدا نیست که در تلی از خاک می سوزد این من و توییم که خودمان را فراموش کرده ایم و در زرق وبرق اسم ورسم دنیا و میز و مدیریت گم شده ایم.

فردای آن روز هم آمد- کلی آقای مسئول با گل های رنگارنگ و دوربین هایی که این تصاویر را به ثبت می رساند به گلزار آمده بودند برخلاف روزهای عادی همه آمده بودند از نماینده وفرماندار و امام جمعه تا و تا.

ولی ای کاش روزهای عادی هم به گلزار شهرتان قدم بگذارید، خالصانه بدون رنگ و ریا تا بشنوید گریه شهدایی که به حال ما هق هق می کنند. تا ببینید گل و لای در روزهای بارانی این گلزار را در بر می گیرد. تا ببینید در بی مسئولیتی آقان امر چطور شیشه های گلزار را می شکنند و آتش روی سنگ مزار شهدا روشن می کنند.

کاش اینقدر که مراسم های نمادین برایمان مهم بود سیره شهدا هم برایمان مهم بود.

کاش آنقدر که به دکور اتاق مدیریت و کارمان حساس بودیم و بهترین ها را برای خودمان انتخاب می کردیم یک درصد این هزینه را برای نگهداری مزارشان هزینه می کردیم.

شنیده اید شبهای عملیات برای رفتن روی میدان مین، اینقدر داوطلب زیاد بود قرعه می انداختند. کاش امروز هم به یاد می آوردیم چه بودیم که بودیم و چه شدیم و برای خدمت به شهدا و مزارشان گوی سبقت می ربودیم و مسئولیت را به گردن دیگری نمی انداختیم. نمی گفتیم وظیفه فلان اداره است و به من مسئول ربطی ندارد.

پس یک خواهش عاجزانه روزی که برای گزارش عملکرد دادن به گلزار شهدا می آیی هم به این جمله کمی بیاندیش و بعد حرفایت را تکرار کن.

شاید هنوز شک داریم شهدا «بَلْ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرزقونَ» هستند، حقیقت هم همان است آنها زنده اند و ما در منجلاب دنیا غرق شده ایم و مرده ایم.

کاش شهرداران ما مثل شهید باکری بودند. آخه وقتی آقا مهدی ، شهردار ارومیه بود ، یک شب باران شدیدی بارید .
به طوری که سیل جاری شد . ایشان همان شب ترتیب اعزام گروه های امداد را به منطقه سیل زده داد و خودش هم با آخرین گروه عازم منطقه شد .
پا به پای دیگران در میان گل و لای کوچه ها که تا زیر زانو می رسید ، به کمک مردم سیل زده شتافت .
در این بین ، آقا مهدی متوجه پیرزنی شد که با شیون و فریاد ، از مردم کمک می خواست .
تمام اسباب و اثاثیه پیرزن در داخل زیر زمین خانه آب گرفته بود . آقا مهدی ، بی درنگ به داخل زیرزمین رفت و مشغو ل کمک به او شد .
کم کم کارها رو به راه شد . پیرزن به مهدی که مرتب در حال فعالیت بود نزدیک شد و گفت: خدا عوضت بدهد مادر ! خیر ببینی.
نمی دانم این شهردار فلان فلان شده کجاست تا شما را ببیند و یک کم از غیرت و شرف شما را یاد بگیرد آقا مهدی خنده ای کرد و گفت :
راست می گویی مادر! ای کاش یاد می گرفت .

راستی چقدر خدمت ما به مردم رنگ و بوی شهدا دارد، تا به حال از خود پرسیده ایم. کدام ما همه را یکسان می بینیم و اگر آقای نماینده و فرماندار و امام جمعه تا سفارش نکنند و زیر درخواستش را پاراف نکنند کار ارباب رجوع راه می اندازیم.

واقعا آنها اربابند پس چرا روزها در گیر و دار امور اداری مان اسیر هستند و مدام امروز برو فردا بیا هستند.

خدای نکرده قصد جسارت به هیچ یک از عزیزان نبود فقط حقایقی بود که شاید به آن نیاندیشیده ایم و کاش همه روزهایمان ۲۲ اسفند و روز بزرگداشت شهدا باشند آن هم در عمل نه در ژست گزارش کار.

ویادمان نرود پیرجماران فرمود: همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.

وضعیت گلزار شهدای منجیل:

322-(1)

322-(2)

322-(3)

REW

روزی که با شینگ آتش نشانی گلزار را شستند

322-(5)

روزی که آقایون اومدند

SAM_0014

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه