دلنوشته محمود باقری خطاب به شهید زمانی/ میگویند جای خالی برای نصب بنر شهید نداریم!

به گزارش هشت دی نیوز، محمود باقری خطیبانی نائب رئیس شورای اسلامی شهر رشت به مناسبت سالگرد شهادت جانباز شهید حاج مصطفی زمانی دلنوشته ای به شرح زیر نوشت: یکباره دلم گرفت، به یاد سالگرد سال گذشته، آقا مصطفی سنگ صبور بچه های حزب الهی افتادم. در وبلاگ شخصی خودم آخرین عکسی که با ایشان […]

دلنوشته محمود باقری خطاب به شهید زمانی/ میگویند جای خالی برای نصب بنر شهید نداریم!

به گزارش هشت دی نیوز، محمود باقری خطیبانی نائب رئیس شورای اسلامی شهر رشت به مناسبت سالگرد شهادت جانباز شهید حاج مصطفی زمانی دلنوشته ای به شرح زیر نوشت:

یکباره دلم گرفت، به یاد سالگرد سال گذشته، آقا مصطفی سنگ صبور بچه های حزب الهی افتادم. در وبلاگ شخصی خودم آخرین عکسی که با ایشان در کنار خانه خدا گرفته بودم گذاشتم. زیر آن نوشتم: امان از تنهایی، کجایی اید شهیدان خدایی؟ بلاجویان دشت کربلایی… به ناچار دوباره دست به قلم شدم. درد دلی با ایشان داشته باشم. گفتم آقا مصطفی میبینی حال و روزگار ما را؟  دیگر کسی آن روزها را یاد نمی آورد.

مراسم ها شده است میتینگ، روزهای ایثار، پاکی، مردانگی و یکرنگی رفته رفته، کم رنگ می شود. گذشت آن روزها که محمود افتخار می کرد، زینت بخش طاقچه اتاق اش پوتین غرق به خون هم سنگر شهیدش و چند تکه ترکش بی شک احتمالاً بی معنی است. من پس مانده از کاروان هنوز جز نوای دعای کمیل آهنگران صوت دیگری را نمی شناسم.

همه سکوت کرده اند، حتی دیگر از حاج حسن… هیچ خبری نیست، آقا سیدعلی،آقای من نیز بخاطر من آزرده خاطر است! آقا مصطفی عباس آقا مؤید به من سفارش کرده؛ سالگرد شهید اعلم الهدی است. چند بنر از این شهید بزرگوار در خیابان اعلم الهدی نصب نمایید، رییس فرهنگی اعلام میدارد؛ جای خالی نداریم. بنده شرمنده عباس.

هنوز فکر می کند اندر خم یک کوچه است! جسارتاً به ایشان می گویم؛ برادر جان! نمی گذارند تو حتی راه کوچه را پیدا کنی! کانون های فرهنگی به نام های ابری، بارانی و شب و روز خیلی فعال شده اند. که دیگر جایی برای عکس شهید اعلم الهدی نداریم! گروه های کنسرت، سالار، بربت، رستاک، ال جی، نفس راحت بکشید، موسسه ثامن وام می دهد! همه جای استند ها و بیلوردها را تسخیر کرده است!

۲۵۴۶۷۸

آقا مصطفی، عباس آقا نمی داند گذشت آن زمان که افتخار مان این بود رجایی و باهنر وار زندگی می کنیم و دیروز در اداره آب نمی خوردیم که بیت المال است.

اما امروز به نام خدا و دین حق الناس را در حلق خود یکباره فرو می بریم. برای خود حلال و برای دیگران حرام می دانیم. آقا مصطفی عباس نمی داند، از ترس و توطئه دشمنان دوست نما، مصلحت اندیش شده ام، جرأت ندارم حرف بزنم.

از زنده یاد حاج علی طاهری هم خبری نیست! محمود را فرزند برومند امام آیت الله احسانبخش و از یادگاران هشت سال دفاع مقدس در هفته نامه خود مورد حمایت خود قرار داد. دوستان ما هم سکوت کرده اند. سایت ها، شبکه های اجتماعی نظیر وایبر و… وابسته به جریانات … ما و آنها را را زیر باران گلوله خود قرار می دهند و سکوت اختیار می کنند.

زندگی خیلی  شیرین شده، استخر، سونا، جکوزی خانگی، ماشین های آخرین سیستم و… مردانگی را دارد از بین می برد. عباس جان شرمنده ام. امروز، دیروز نیست! دیروز نشستن پشت تویوتا وانت در کوه های سر به فلک کشیده کردستان، دزلی، گردلش، کدو و در گرمای تفت دیده جنوب افتخار بود، امروز نشستن در تویوتای کمری، سوناتا، آذرا و داشتن ویلای آنچنانی در سواحل دریای خزر افتخار است!

دیروز گرفتن یک وجب از خاک وطن افتخار بود و امروز تصاحب هزاران هکتار زمین از منابع طبیعی از حاجی بکنده گرفته تا جنگل های لاکان ارزش پیدا کرده است! عباس جان دیروز برای رای شعار می دادیم. با اشک چشمان خود آلودگی های شهرم را پاک می کنم. وقتی به یاد گوهر رود و زرجوب می افتم، زار زار گریه می کنم. درختان پارک شهر با من حرف می زند. سرتان را به درد نیاورم. امروز گوهر رود و زرجوب شده است شعار!

دکتر جمشیدی باید جواب بدهد و مورد باز خواست قرار بگیرد، آخر هم سرخورده و شرمنده! با شعار گوهر رود و زرجوب به فکر یافتن گوهر و زر برای خود می باشند! آقا مصطفی شب سی ام بهمن سالگرد شما است. دیشب بچه همسایه ام تشنّج کرده بود. وقتی رسیدم گریه مادرش تمامی همسایه را بیدار کرده بود. پرسیدیم پدرش کجاست؟

با گریه گفت: رفته از همسایه پول قرض بگیرد! علی یاسمن دو شب است که تب دارد. آقا مصطفی عباس نمیداند که همسایه من افتخار می کند سگ او دکتر اختصاصی دارد! هزینه روزانه آن فلان قدر است! آقا مصطفی خوشبحالت! شورای دوره سوم به شهادت رسیدی! اگر دوره چهارم بود احتمال این وجود داشت که محل دفن شما به علت غیر بومی بودن به زنجان منتقل می شد! ولش کن! اگر پول و پُست و پارتی داشتی «تی شین» و «می شین» داشتی!! مشکل نداشتی!

اجرشان مشکور!

آنها ز گل سرخ نشان می بردند

خود را به حریم کهکشان می بردند

ای کاش مرا با خودشان می بردند

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
حسین
به حامی [...] نمیرسه که خودشو رفیق شهدا و خیرخواه جامعه جا بزنه.آقا محمود یادت هست مسجد فاطمیه که با افتخار میگفتی من به [...] رای دادم و هرگز هم پشیمان نیستم!!! امثال شما که با شهدا نون و نمک خوردین و بهشون پشت کردین، توفیق این رو پیدا نمیکنن که واسه شهدا قدمی بردارن.
رسا
با احترام به مقام ایثارگران حقیقی با توجه به رفتار های شما این متنتان مرا یاد این جمله انداخت: کلمه حق یراد بها الباطل
ناشناس
آقای باقری عزیز، حاج مصطفی تا آخرین لحظه عمرش برای هیچ کس سر خم نکرد، به هیچ باطلی بله نگفت و پاک پاک موند تا شهید شد، هیچ وقت هم از هیچی نترسید. برای همونم مردم معمولی توی تشییع پیکرش اشک می ریختن و گریه می کردن. مسوول ترسو همون بهتر که نباشه، اگر حاج مصطفی بود ، مطمئن باش اون بنر ها رو یا پایین می آورد و عکس شهید می ذاشت یا خودش تمام قد چند روز بنر رو توی دستانش نگه می داشت تا یاد و نام شهید توی شهر کمرنگ نشه. به خاطرش حتی تا پیش خود استاندار و وزیر هم می رفت اون روزا جونشون رو دادن، حالا باید جونمون رو بگیریم کف دستمون و برا اسلام بدوییم. سونا و جکوزی هم میشه داشت که وقتی با تنی خواسته و روانی شاد از برای راه انداختن کار مردم برگشتی خونه، خستگی در کنی. کی گفته ثروت با انجام وظیفه منافات داره
در حاشیه