آیا دوران جدید استکبارستیزی مردم ایران در راه است؟

۱. آیا اقدام رییس جمهور ایران با نظر مثبت رهبر معظم انقلاب همراه بوده است؟ ۲. دستاورد مذاکره تلفنی اوباما و روحانی چه بوده است؟ ۳. هدف اصلی روحانی و اوباما از مذاکره در شرایط فعلی چیست؟

آیا دوران جدید استکبارستیزی مردم ایران در راه است؟

به گزرارش ۸دی نیوز، امیرحسن ثابتی نوشت:

هم چنان اخبار و تحلیل های متفاوتی درباره گفتگوی تلفنی ۱۵ دقیقه ای حسن روحانی و باراک اوباما منتشر می شود اما در این باره توجه به سه نکته ضروری است:

 

۱. آیا اقدام رییس جمهور ایران با نظر مثبت رهبر معظم انقلاب همراه بوده است؟

این اولین و مهم ترین سوالی است که این روزها در مجامع مختلف مطرح است. عده ای معتقدند این مساله با رضایت رهبر انقلاب همراه بوده و اصولا چنین حرکتی در این سطح جز با نظر مساعد ایشان انجام نخواهد شد، این عده به سخنان اخیر رهبر معظم انقلاب در جمع فرماندهان سپاه و طرح موضوع «نرمش قهرمانانه» در دیپلماسی استناد کرده و چنین نتیجه گیری می کنند که اعتراض به این موضوع به مثابه اعتراض به نظر رهبر انقلاب و سیاست های کلان نظام است و از این اقدام رییس جمهور نیز باید حمایت کامل به عمل آورد.

اما شاید بتوان با تامل در سخنرانی های عمومی رهبر معظم انقلاب بویژه سخنرانی های اخیر ایشان پاسخ این پرسش را واضح تر و دقیق تر متوجه شد.

رهبر انقلاب در ۱۴ شهریور ۹۲ و در جمع اعضای مجلس خبرگان ضمن آنکه بر  نماد بودن امریکا به عنوان استکبار جهانی تاکید می کنند، می فرمایند: «صف بندى هایى وجود دارد در دنیا و در بسیارى از این صف بندى ها ما یک طرف قضیّه هستیم؛ باید ببینیم طرف مقابل ما کیست؟ چیست؟ چرا دشمنى میکند؟ ما چرا در مقابل او مقاومت میکنیم؟ اینها را با یک نگاه کلان باید دید.»

ایشان در ۲۶ شهریور ماه سال جاری و در جمع فرماندهان سپاه نیز ضمن تشریح مفهوم سلطه گر و سلطه پذیر، بر پیام اصلی انقلاب اسلامی ایران که همان ظلم نکردن و مورد ظلم واقع نشدن در جهان است تاکید می کنند: «فلان دولتى که سیاستهاى نظام سلطه را، سیاستهاى فرضاً آمریکا را یا یک روزى سیاستهاى انگلیس را موبه مو در کشور خود اجرا میکند، این با پیام “لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون” به طور طبیعى مخالف است.»

و همه اینها در حالی است که رهبر معظم انقلاب در سخنان تاریخی خود در ۱۳ دی ۱۳۸۶ در جمع دانشجویان استان یزد می فرمایند: «مینشینند آقایان وراجى کردن و حرف زدن و استدلال کردن، که نبود رابطه ى با آمریکا براى ما مضر است. نه آقا! نبود رابطه ى با آمریکا براى ما مفید است. آن روزى که رابطه ى با آمریکا مفید باشد، اول کسى که بگوید رابطه را ایجاد بکنند، خود بنده هستم.»

و جالب آنکه از آن برهه تا به امروز در هیچ یک از سخنرانی های عمومی خود از لزوم رابطه با امریکا یا مفید بودن این مساله برای ایران سخن نگفته اند. هرچند ایشان با وجود این بدبینی نسبت به نتیجه مذاکره با امریکا، مخالفتی با این موضوع نیز ابراز نکرده اند، به نحوی که در نخستین روز فروردین سال جاری در مشهد فرمودند:

«آمریکائی ها مرتب از راه های گوناگون به ما پیغام میدهند که بیائید درباره ی مسئله ی هسته ای گفتگو کنیم؛ هم به ما پیغام میدهند، هم در تبلیغات جهانی شان این را مطرح میکنند. مسئولین بلندپایه و مسئولین میانی آمریکا بارها و بارها میگویند بیائید در کنار گفتگوهای ۱+ ۵ که درباره ی مسائل هسته ای بحث میکنند، آمریکا و جمهوری اسلامی دو به دو، درباره ی مسئله ی هسته ای ایران بحث کنند. من به این گفتگوها خوشبین نیستم. چرا؟ چون تجربه های گذشته ی ما نشان میدهد که گفتگو در منطق حضرات آمریکائی به این معنی نیست که بنشینیم تا به یک راه حل منطقی دست پیدا کنیم ــ منظورشان از گفتگو این نیست ــ منظورشان از گفتگو این است که بنشینیم حرف بزنیم تا شما نظر ما را قبول کنید! هدف، از اول اعلام شده است؛ باید نظر طرف مقابل قبول شود. لذا ما همیشه اعلام کردیم و گفتیم که این، گفتگو نیست؛ این، تحمیل است و ایران زیر بار تحمیل نمیرود. من به این اظهارات خوشبین نیستم، اما مخالفت هم ندارم.»

در واقع این مشی عمومی و مشترک ولی فقیه (چه امام خمینی و چه رهبر معظم انقلاب) در جریان مدیریت حوادث ۳۵ سال بعد از انقلاب بوده است که تصمیم خود را حتی اگر به صلاح جامعه باشد، به مردم اجبار و تحمیل نمی‌کنند بلکه با فرصت دادن به افراد و گروه‎هایی که خواهان اقدامات و رفتارهای به ظاهر درست اما در باطن مضر هستند، در عمل این فرصت به مردم نیز داده می شود تا تشخیص دهند مسیر درست و غلط کدام است و تجربه متوالی سال های پس از انقلاب نشان داده است که مردم همواره تشخیص درست مسیر را در سابقه خود ثبت کرده اند.

کما اینکه امام (ره) هیچ گاه به بنی صدر رای ندادند و بعدها در نامه ۶ فروردین ۶۸ تاکید کردند که با انتخاب وی نیز موافق نبوده اند اما بعد از رای مردم به وی، او را تنفیذ و حتی مورد حمایت خود قرار دادند تا اینکه همان مردمی که با بیش از ۱۰ میلیون بنی صدر را انتخاب کرده بودند، کمتر از دو سال بعد با شعار مرگ بر بنی صدر او را برای فرار از کشور بدرقه کردند. (البته مراد از این تمثیل، به هیچ عنوان مقایسه بنی صدر و رییس جمهور فعلی نیست بلکه نوع مدیریت مشابه امام خمینی و رهبر انقلاب در دو موضوعی که با آن از ابتدا موافقت نداشته اند مورد بحث است.) شاید بر همین مبنا هم باشد که بتوان برهه فعلی را بجای آنکه نقطه عطفی در روابط ایران و امریکا دانست، به نقطه عطفی برای ارتقاء سطح و عمق استکبارستیزی بیشتر مردم ایران قلمداد کرد.

 

۲. دستاورد مذاکره تلفنی اوباما و روحانی چه بوده است؟

این سوال نیز از همان ساعات اولیه انتشار خبر مذاکره، در میان بسیاری از مردم تکرار شده است. در واقع مردم همه منتظر شنیدن توضیح بیشتر درباره دستاورد حرکتی هستند که بعد از ۳۵ سال انجام شده است. آیا این اقدام منجر به عذرخواهی دولت امریکا از جنایات پرشمارش از مردم ایران در ۶۰ سال اخیر خواهد شد؟

پاسخ به این سوال تا این لحظه منفی است، زیرا اوباما در گفتگوی تلفنی با روحانی تنها بابت یک مساله از روحانی عذرخواهی کرد و آن موضوع نه عذر خواهی از کودتای ۲۸ مرداد، نه عذرخواهی بابت بلوکه کردن اموال ایران بعد از انقلاب، نه عذرخواهی بابت کمک به صدام در جنگ تحمیلی، نه عذر خواهی بابت تحریم های ضد انسانی امریکا در ۳۵ سال گذشته و نه عذرخواهی بابت نقش فعال در فتنه ۸۸، بلکه عذرخواهی برای ترافیک در نیویورک طی روزهای حضور رییس جمهور ایران در امریکا بوده است!

پس دستاورد این مذاکره چه بوده است؟ با منطق افرادی که همه راه های بهتر شدن اقتصاد کشور و عبور از مشکلات را در لزوم رابطه با امریکا و قدرت های بزرگ می بیینند، نباید الان پرسید که چرا قیمت دلار به جای کاهش، افزایش داشته است؟

چرا هفته قبل و پیش از مذاکره با امریکا قیمت دلار تا ۲۹۱۰ تومان نیز کاهش یافت اما با مذاکره روحانی و اوباما قیمت دلار در بازار به بالای ۳۰۰۰ تومان رسید؟ اگر قرار است واقعا فشارها ادامه دار باشد و مذاکره کردن یا نکردن دو کشور تاثیری در بهبود اقتصاد ایران نداشته باشد، پس چرا «برند ایران انقلابی» که ۳۵ سال تن به مذاکره با امریکا نداد را اینقدر مفت و راحت فروختیم؟ آیا ماهیت امریکا تغییر کرده است؟ آیا امریکا از یک کشور سلطه جو، جنگ طلب، خشونت طلب، ناقض حقوق بشر و در یک کلمه مستکبر، به یک کشوری تبدیل شده که با ما در شرایط برابر گفتگو کند یا بالعکس، جان کری وزیر خارجه امریکا در آخرین نشست خبری خود نه از لغو تحریم ها بلکه از کاهش مشروط تحریم ها سخن گفته و از موضع بالا می گوید به ایران فرصت تازه ای می دهیم.

لذا نمی توان مذاکره تلفنی اوباما و روحانی را مصداقی از نرمش قهرمانانه تلقی کرد چرا که نرمشی قهرمانانه است که دستاورد مشخص و برابری داشته باشد نه آنکه برای توجیه هر اقدام بی نتیجه و بی دستاوردی در سیاست خارجی، از تعبیر نرمش قهرمانانه استفاده کنیم.

 

۳. هدف اصلی روحانی و اوباما از مذاکره در شرایط فعلی چیست؟

«سیاست خارجی بسیار حساس است و کلید حل مشکلات کشور در این مقطع حساس سیاست خارجی است.» این جمله ی رییس جمهور که در مراسم معارفه جواد ظریف در وزارت امور خارجه بیان شده، شالوده طرحی است که دولت جدید برای حل مشکلات کشور چیده است.

حسن روحانی در دوره حضورش در شورای عالی امنیت ملی هم در عمل نشان داده که مبنای حل مشکلات را تعامل با قدرت های بزرگ مانند امریکا و اروپا می‎داند، لذا طبیعی است که تلاش کند با اوباما تلفنی صحبت کند یا در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل با اولاند عکس یادگاری بگیرد، بر اساس این دیدگاه تلاش می شود تا در عرصه سیاست خارجی  روابط با قدرت های بزرگ بهبود یابد و در نتیجه کم شدن تحریم ها، بازتاب مثبت این مساله در وضع معیشتی توده های مردم خود را نشان دهد.

در چنین دیدگاهی اولویت برای بهبود اقتصاد نه اقتصاد درون زا یا حمایت از تولید ملی، بلکه روشی است که به شدت با بازار جهانی و تحولات آن پیوند خورده است. لذا عجیب نیست که این روزها بیژن زنگنه و محمد جواد ظریف پر کار ترین وزرای دولت جدید باشند، اولی باید نفت بیشتری بفروشد تا اقتصاد کشور جلو برود و دومی باید زمینه های برقراری روابط اقتصادی با دیگران را هر چه بیشتر فراهم کند. اما پاشنه آشیل این نوع مدیریت اقتصادی برای کشور چیست و امریکا چه بهره ای می تواند از آن ببرد؟ بدیهی است با شرح آنچه که توضیح داده شد اقتصاد ایران بیش از هر زمان دیگر به اقتصاد جهانی و بویژه اقتصاد کشورهای بزرگ وابسته می شود و در صورت کوچکترین تغییری در مشی آنها، اثرات مثبت یا منفی اش را در زندگی توده مردم نشان خواهد داد.

این موضوع یک تحلیل ذهنی یا صرفا پیش بینی نیست، بلکه تجربه ای است که در دوره ریاست جمهوری هاشمی رفنسجانی به عینه تکرار شده است.

در این باره احمد واعظی برادر محمود واعظی وزیر ارتباطات دولت فعلی در کتاب معروف خود به نام «ایران و آمریکا»، به لبخند آمریکایی ها به اقتصاد ایران به منظور وابسته کردن کشورمان در دوره سازندگی اشاره کرده است و توضیح می دهد در برهه ای از دولت هاشمی، رابطه امریکا با ایران تا حدی رو بهبود رفت که امریکا یکی از شرکای تجاری بزرگ ایران شد اما «با این حال مقام معظم رهبری با درایت و کیاست بی نظیر اولین کسی بود که اهداف اصلی آمریکا و صهیونیسم را شناخت و برای خنثی سازی سیاست مهار وارد صحنه گردید … ایشان در اواخر سال ۱۳۷۲ و در بهار سال ۱۳۷۳ طی دو مرحله از طریق شورای عالی امنیت ملی به مسئولین کشور هشدار دادند و از ازدیاد خرید نفت ایران توسط آمریکا و اهداف پشت پرده آن اظهار نگرانی نمودند. هشدارهای مقام معظم رهبری مانع از غلطیدن بیشتر کشور به دام آمریکایی ها گردید و آمادگی های لازم را در میان مسئولین کشور برای مقابله با تحولاتی که یک سال بعد با فرمان های اجرایی کلینتون و طرح های تحریمی داماتو گینگریچ به وقوع پیوست ایجاد نمود.»

لذا اگر هشدار رهبر انقلاب در آن برهه به مسئولان وقت نسبت به ادامه بهبود رابطه با امریکا نبود، بعد از تحریم های داماتو علیه ایران که اتفاقا دو سال بعد از بهبود رابطه دو کشور انجام شد، احتمال نابود شدن اقتصاد ایران به علت افزایش وابستگی به امریکا بسیار محتمل بود.

حال باید بار دیگر به تمامی ابعاد این ماجرا و مذاکره تلفنی روسای جمهور ایران و امریکا دقت کرد. چه کسی تا این لحظه از این مذاکرات سوده برده است؟ و آیا ادامه این روند به سود منافع ملی ما خواهد بود؟

منبع: رجا

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه