هشت دی گزارش می دهد:

روایت یک کودتای ۶۷ساله / ماجرای نامه تاریخی آیت الله “کاشانی” به “مصدق” چه بود؟

“مصدق” هرگز نهفمید که سگ زرد برادر شغال است. او هر چقدر با دولت انگلیس مخالف بود شعار ملی گرایی می داد اما در عمل دلبسته کمک های مادی و سیاسی آمریکا و اصل ۴ ترومن بود. انتظاری که در واقع شمشیر دشمنان ملت را تیزتر کرد تا در اولین مرحله، صندلی نخست وزیری “مصدق” را از زیر پایش بکشد.

روایت یک کودتای ۶۷ساله / ماجرای نامه تاریخی آیت الله “کاشانی” به “مصدق” چه بود؟

به گزارش هشت دی، بیش از ۶۷ سال از آن روز گذشت که مردم ایران از رادیو شنیدند که یکی با صدایی که شبیه مجریان آن زمان رادیو ملی ایران نبود بعد از گفتن: «الو! الو! اینجا تهران، الو! الو! اینجا تهران، مردم! خبر بشارت‌آمیز». ادامه داد: «چند دقیقه‌ دیگر سرلشکر زاهدی، نخست‌وزیر، پیام شاهنشاه را برای شما قرائت می‌کند. مردم شهرستان‌های ایران بیدار و هوشیار باشید. مصدق خائن فرار کرده است… »

بله! کودتا رخ داده بود. کودتایی که به اذعان دبیرکل جبهه ملی دکتر “ابراهیم یزدی ” ثمره اشتباه شخص دکتر مصدق بود.

“مصدق” هرگز نهفمید که سگ زرد برادر شغال است. او هر چقدر با دولت انگلیس مخالف بود شعار ملی گرایی می داد اما در عمل دلبسته کمک های مادی و سیاسی آمریکا و اصل ۴ ترومن بود. انتظاری که در واقع شمشیر دشمنان ملت را تیزتر کرد تا در اولین مرحله، صندلی نخست وزیری “مصدق” را از زیر پایش بکشد.

دیگر نیاز نبود دیپلمات های اروپایی از مبهم و رمز آلودبودن مردی در ایران سخن بگویند و ” فیلم آلیس در سرزمین عجایب” را به هم پیشنهاد بدهند. سادگی و ساده انگاری دکتر “مصدق” کارش را کرده و مشتش برای آمریکایی ها باز شده بود تا آمریکا با کمک چند صد دلار، یک عدد شبان بی مخ و البته تکبر و غرور نخست وزیر، محمدرضای فراری به بغداد و رم را به ایران برگرداند تا فرصت مجدد غارت منابع ملی آن هم برای ۲۵ سال دیگر توسط استعمارگران فراهم شود.

۲۸مرداد؛ چگونه ۲۸مرداد شد

۲۲ مرداد شاه دو برگه را امضا کرده بود. در یکی از آنها فرمان عزل “مصدق” و در دیگری فرمان بر سر کار آمدن “فضل‌الله زاهدی” (از فرماندهان ارتش) نوشته شده بود.

“نصیری” رئیس گارد شاهنشاهی نیمه شب ۲۴ مرداد به قصد دستگیری “مصدق” به منزل وی می‌رود اما خود را در محاصره نیروهای نظامی می‌بیند.

ارتشبد “ریاحی” رئیس ستاد ارتش از هواداران “مصدق” که از جریان کودتا آگاه شده بود طرح شاه را به “مصدق” لو داد. “نصیری” بازداشت شد و اکثر افسران حامی شاه دستگیر و دستور محاصره سعدآباد داده می‌شود. روز ۲۵ مرداد، رادیو تهران بیانیه ویژه دولت را پخش کرد که در آن از انجام کودتایی نافرجام در شب گذشته یاد شده بود.

شاه که آن زمان در “کلاردشت” بود با خبردار شدن از دستگیری فرماندهان نظامی و محاصره کاخ سعدآباد، با کمک خلبان “خاتمی” (شوهر فاطمه پهلوی خواهر شاه) ابتدا به بغداد و سپس به رم فرار می‌کند. روزنامه‌ها و رادیو، شاه را مقصر اوضاع موجود می‌دانستند.

در روزهای ۲۵تا ۲۸مرداد، تظاهرات احزاب و گروه‌ها علیه سلطنت و پایین کشیدن مجسمه شاه از خیابان‌ها در جریان بود اما در پس پرده، “فضل‌الله زاهدی” به کمک‌ خارجی‌ها در حال ساماندهی کودتا بود.

روز ۲۷ مرداد تیمسار “ریاحی” رئیس ستاد ارتش به افسران عالی رتبه ارتش تأکید کرده بود که ارتش در هر شرایطی به دولت وفادار بماند چرا که احتمال می‌داد شورش‌هایی به نفع شاه صورت بگیرد. با وجود این روز ۲۸مرداد، چنان‌که باید و شاید آنها از حکومت “مصدق” دفاع نکردند.

روز ۲۸مرداد، فعالیت‌ آنها بیشتر شد و با چوب و چماق به مراکز احزاب طرفدار “مصدق” حمله کردند. فرمانداری نظامی تهران که در اختیار “مصدق” بود ممانعتی نکرد و از جانب سران کودتا به فرماندهان واحدهای نظامی مقیم تهران دستور داده بودند که اگر از کودتا حمایت نمی‌کنید، سکوت اختیار کنید.

رفته رفته نقاط حساس شهر از جمله رادیو را به‌تصرف درآورده و خانه “مصدق” محاصره شد. ساعت ۱۵:۳۰ بعد از ظهر ۲۸مرداد، “زاهدی” رسما سقوط “مصدق” و انتصاب خود به نخست‌وزیری را اعلام کرد. ساعت ۱۹:۳۰ با دستگیری “مصدق” کودتا پیروز شد و وی به بازداشتگاه رفت و شاه با تلگراف “زاهدی” به کشور بازگشت.

بازخوانی عاملیت آمریکا در کودتا ۲۸مرداد

“کرملین روزولت” (برادرزاده تئودور روزولت رئیس‌جمهور اسبق آمریکا) کارشناس امور خاورمیانه سازمان سیا بود که نقش برجسته‌ای در طراحی کودتا داشت.

“روزولت” اواخر سال ۵۷ شمسی در مصاحبه‌ای اعلام می‌کند: “کودتای ۲۸مرداد نخستین عملیات مخفی علیه یک دولت خارجی بود که به وسیله سیا در ماه‌های آخر حکومت “ترومن” تنظیم شده بود.” “روزولت” مدعی شده بود که اواسط سال ۱۹۵۳ به مدت سه هفته در ایران اقامت داشته و با کمک “ژنرال شوارتکسف” (مامور سازماندهی کادر شهربانی ایران در سالهای ۲۰تا ۲۷ و از دوستان فضل‌الله زاهدی) کودتا را رهبری کرده است.

“روزولت” معتقد بود “اجرای کودتا برای سیا ضرورت داشت” برای همین مبلغ ۷۵هزار دلار را برای خرج کودتا به سه آمریکایی و ۵ ایران داده بود. که تنها ده هزار دلار خرج کودتا شد!

شعبان بی‌مخ و فاحشه‌های شهرنو

روز ۲۸مرداد زنان فاسد ساکن “شهرنو” (محله بدنام و فاسد تهران) با چوب و چماق لات‌های تهران را همراهی کردند. به‌ آنها گفته بودند در صورت برانداختن مصدق و بازگشت شاه، پول خوبی نصیب‌شان می‌شود.

آنها با سردادن شعار “مرگ بر مصدق” و “زنده باد شاه” به سمت خانه نخست‌وزیر در خیابان فلسطین کنونی رفتند. «پری بلنده»، «ملکه اعتضادی» و «پری آژدان قزی» از اهالی قلعه (همان شهرنو) با جمعی از زنان ساکن آنجا به جمعیت شعبان جعفری( بی‌مخ) پیوستند.

اما شعبان جعفری در خاطراتش مدعی است که در روز ۲۸مرداد تا ظهر در زندان شهربانی بوده اما تصاویر متعدد از روز ۲۸مرداد نشان می‌دهد وی و نوچه‌هایش در ایجاد جو رعب و وحشت حرف اول را می‌زدند.

آیا آیت‌الله کاشانی از کودتاگران حمایت می‌کرد؟

“فضل‌الله زاهدی” تصور می‌کرد مقابله‌ای که “مصدق” در روزهای نخست‌وزیری با روحانیت کرده بود و توهین‌های مکرر طرفدارانش به “آیت‌الله کاشانی” موجب خواهد شد تا وی را در کودتا یاری کنند.

توهین‌های آن زمان به روحانیت و آیت‌الله کاشانی در نشریات دولتی و حزب توده به‌قدری شدید بود که علما و طلاب حوزه‌های علمیه نجف، قم و مشهد در اعلامیه‌های مختلفی اعتراض خود را نشان دادند.

با این‌ حال تصور “زاهدی”، فردای کودتا نقش بر آب شد چرا که آیت‌الله “کاشانی” که قبل از ۲۸ مرداد در محدودیت بسر می‌برد، رویه دولت و محدودیت‌های حکومت نظامی را مورد اعتراض قرار داد و از دستگیر کردن افراد برخلاف قانون ناراضی بود. بعد از در دست گرفتن رادیو توسط حامیان “زاهدی” نیز، سخنگوی دولت وی اعلام کرد: «اخیرا شخص گمنام و ماجراجویی بنام سید “ابوالقاسم کاشی” به تحریک علیه دولت دست زده و عوام‌فریبی می‌کند».

ماجرای نامه تاریخی آیت الله “کاشانی” به “مصدق”

آیت‌الله “کاشانی” حتی روز ۲۷مرداد آخرین هشدار را در نامه‌ای به “مصدق” درباره احتمال کودتا می‌دهد و چنین می‌نویسد: «حضرت‌ نخست‌ وزیر معظم‌ جناب‌ آقای‌ دکتر “مصدق”‌ دامت اقباله‌ گرچه‌ امکانی‌ برای‌ عرایضم‌ باقی‌ نمانده‌ است‌ ولی‌ صلاح‌ دین‌ و ملت‌ برای‌ این‌ خادم‌ اسلام‌ بالاتر از احساسات‌ شخصی‌ است…. خودتان‌ بهتر از هر کسی‌ می‌دانید که‌ تمام‌ هم‌ و غمم‌ در نگهداری‌ دولت‌ جنابعالی‌ است‌ که‌ خودتان‌ به‌ بقای‌ آن‌‌ مایل‌ نیستید از تجربیات‌ روی‌ کار آمدن‌ “قوام‌” و لجبازی‌های‌ اخیر بر من‌ مسلم‌ است‌ که‌ می‌خواهید مانند سی‌ام‌ تیر کذائی‌ یکبار دیگر ملت‌ را تنها گذاشته‌ و قهرمانانه‌ بروید.

حرف‌ اینجانب‌ را درخصوص‌ اصرارم‌ در عدم‌ اجرای‌ رفراندم‌ نشنیدید مرا لکه‌ حیض‌ کردید خانه‌ام‌ را سنگ‌ باران‌ و یاران‌ و فرزندانم‌ را زندانی‌ فرمودید و مجلس‌ را که‌ ترس‌ داشتید شما را ببرد بستید حالا نه‌ مجلسی‌ هست‌ و نه‌ تکیه‌ گاهی‌ برای‌ این‌ ملت‌ گذاشته‌اید. “زاهدی”‌ را که‌ من‌ با زحمت‌ در مجلس‌ تحت‌ نظر و قابل‌ کنترل‌ نگه‌ داشته‌ بودم‌ با لطایف‌ الحیل‌ خارج‌ کردید و حالا همانطور که‌ واضح‌ بود درصدد به‌ اصطلاح‌ کودتا است.

اگر نقشه‌ شما نیست‌ که‌ مانند سی‌ ام‌ تیرماه‌ عقب‌ نشینی‌ کنید و به‌ ظاهر قهرمان‌ بمانید… همان‌ طور که‌ گفتم‌ آمریکا ما را در گرفتن‌ نفت‌ از انگلیسی‌ها کمک‌ کرد حالا به‌ صورت‌ ملی‌ و دنیاپسندی‌ می‌خواهد به‌ دست‌ جنابعالی‌ این‌ ثروت‌ ما را به‌ چنگ‌ آورد و اگر واقعاً‌ با دیپلماسی‌ نمی‌خواهید کنار بروید این‌ نامه‌ من‌ سندی‌ است‌ در تاریخ‌ ملت‌ ایران‌ که‌ من‌ شما را با وجود همه‌ بدی‌های‌ خصوصی‌تان‌ نسبت‌ به‌ خودم‌ از وقوع‌ حتمی‌ یک‌ کودتا توسط‌ “زاهدی‌” که‌ مطابق‌ با نقشه‌های‌ خود شماست‌ آگاه‌ کردم‌ که‌ فردا جای‌ هیچ‌ گونه‌ عذری‌ نباشد اگر براستی‌ در این‌ فکر اشتباه‌ می‌کند با اظهار تمایل‌ شما…. “سید مصطفی”‌ و “ناصر خان‌ قشقایی”‌ را برای‌ مذاکره، خدمت‌ می‌فرستم. “سیدابوالقاسم‌ کاشانی”»

دکتر “مصدق”‌ در پاسخ‌ نامه‌ دلسوزانه آیت‌ الله‌ “کاشانی”‌ اما چنین نوشت:

«۲۷مرداد ماه‌ مرقومه حضرت‌ آقا توسط‌ آقای‌ “حسن‌ سالمی”‌ زیارت‌ شد اینجانب‌ مستظهر به‌ پشتیبانی‌ ملت‌ ایران‌ هستم. والسلام. دکتر محمد مصدق.»

به دلیل حکومت نظامی، انحلال مجلس توسط “مصدق” و تعطیلی روزنامه‌ها عملا فضا برای ابراز عقیده توسط مخالفان شاه فراهم نبود. یکی از اشتباهات آن زمان انحلال مجلس توسط “مصدق” بود که می‌توانست تا حدی انعکاس صدای مردم و سدی در برابر نفوذ بیگانگان باشد.

با پیروزی کودتاچیان، برخی افراد مانند “مصدق” به حبس و تبعید و شخصیتی همچون دکتر “فاطمی” به حکم دادگاه نظامی تیرباران شد و به شهادت رسید. آیت‌الله “کاشانی” که تا پایان عمرش (اسفند سال۴۰) منزوی و خانه‌نشین شده بود گاهی با صدور اعلامیه‌ها و گفتگو با رسانه‌ها مخالفت خود را به از سرگیری روابط با انگلیس و نفوذ بیگانه اعلام می‌کرد.

اشتباه دکتر “محمد مصدق” این شاهزاده قاجاری به عنوان یک انسان وطن دوست شاید مورد گذشت باشد اما آیا اشتباه از نخست وزیری که مردمش در خلع ید تا مقابله با تحریم ها تا قیام ۳۰تیر او را تنها نگذشتند هم پذیرفته هست؟

مردمی که خون داده بودند. داغ جوان دیده بودند تا نخست وزیرشان را یاری کنند و حتی تحقق آرزو هایشان را به ایشان گره زده بودند. شاهد بازگشت دشمنی بودند که از در بیرون کرده و اکنون از پنجره وارد شده است.

به هرحال، جدایی از رهبران مذهبی و خوش بینی بیش از حد در سیاست خارجی باعث شد تن خسته ایران را عذاب دهد و کام ملت مظلوم را تلخ کنند.

نویسنده: میثم گوهرپور

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه