جبهه پایداری از آغاز تاکنون/گذشته؛ آینه‌ای برای آینده

جبهه پایداری انقلاب اسلامی در هیات موسس خود از ترکیب شاگردان علامه مصباح یزدی و اساتید موسسه آموزشی امام خمینی(ره) به همراه تعدادی از وزیران و مدیران دولت دکتر محمود احمدی نژاد (به ویژه دولت نهم) که با جریان انحرافی نفوذ کرده در آن دچار مشکل شدند، تشکیل گردید.

جبهه پایداری از آغاز تاکنون/گذشته؛ آینه‌ای برای آینده
به گزارش ۸دی نیوز به نقل از خیبرآنلاین، همانگونه که در قسمت نخست این آسیب شناسی ذکر گردید، جریان موسوم به اصولگرایی اگرچه دارای زیرشاخه های متفاوتی هست، اما در انتخابات مجلس نهم با دولیست جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری انقلاب اسلامی وارد میدان رقابت شد و به همین منظور، در بررسی رفتار انتخاباتی این جریان در انتخابات مجلس گذشته جهت زدن پلی برای برگزاری هرچه بهتر انتخابات مجلس آینده، تنها به این دو لیست پرداخته خواهد شد.
* اعلام موجودیت جبهه پایداری و مخالفت‌ها
جبهه پایداری انقلاب اسلامی در هیات موسس خود از ترکیب شاگردان علامه مصباح یزدی و اساتید موسسه آموزشی امام خمینی(ره) به همراه تعدادی از وزیران و مدیران دولت دکتر محمود احمدی نژاد (به ویژه دولت نهم) که با جریان انحرافی نفوذ کرده در آن دچار مشکل شدند، تشکیل گردید.
شورای مرکزی این جبهه شامل حجت الاسلام مرتضی آقاتهرانی، حجت الاسلام روح‌الله حسینیان، ‌صادق محصولی، اصغر زارعی، کامران باقری‌لنکرانی، مجید متقی‌فر، حجت الاسلام سقای بی‌ریا، حجت الاسلام سید محمود نبویان، محمد سلیمانی، غلامحسین رضوانی، زهره طبیب‌زاده، فاطمه آلیا، حجت الاسلام قاسم روانبخش، سید محمد رضا حسینی، علی خطیبی شریفیه، میثم نیلی، هاشم موسوی هستند. این ترکیب، آمیخته ای از چهره های شاخص و گمنامی برای مردم و حتی بعضی محافل سیاسی به حساب می آید.
http://kheybaronline.ir/
از بدو تاسیس جبهه پایداری، موج تخریب علیه آن از سوی محافل سیاسی خاص و رسانه های پرشمار وابسته به آنان آغاز شد و جالب اینجاست که این تخریب، همچنان روند فزاینده و حداکثری خود را حفظ کرده است. ضلعی از فعالان جریان موسوم به اصولگرایی، رسانه های ارتزاق کننده از آبشخور جریان انحرافی، اصلاح طلبان و اعتدالیون و برخی حامیان رفسنجانی از جمله هجمه کنندگان و بعضا تخریب کنندگان جبهه پایداری به حساب می آیند که هریک، بنابرعلتی مشخص، بهانه این هجوم را در اختیار دارند.
برای حامیان رفسنجانی، حضور علامه مصباح یزدی به عنوان پدر معنوی جبهه پایداری به تنهایی کافی است تا دستاویزی برای حمله داشته باشند.
اعتدالیون که حیات سیاسی خود را مدیون ساخت رقیبی با عنوان افراطی و تندرو می دانند، راه میانبر را در برچسب زنی به پایداری ها دانسته و هر انتقادی علیه این جمع پرسروصدا اما دارای پایگاه اجتماعی ضعیف را برخاسته از اردوگاه پایداری اعلام کرده و درصدد هستند جبهه پایداری را برابر با افراط جلوه دهند.
اصلاح طلبان نیز که یکی از بیشترین ضربه ها را از سخنرانی های پیش از خطبه های نمازجمعه و افشاکننده ماهیت غرب زدگیشان توسط آیت الله مصباح یزدی در دوران سیاه فرهنگی دولت موسوم به اصلاحات دریافت کرده اند، درصدد هستند تا از آب گل آلود برای خود ماهی مقصود را صید کنند.
رسانه های وابسته به جریان انحرافی نیز از یکسو خروج طیفی از مدیران دولت نهم از حلقه اطرافیان احمدی نژاد و سخنان افشاگرانه آنها علیه جریان انحرافی نفوذ کرده در اطراف رییس دولت سابق و فعالیت همین طیف در جبهه پایداری و از سوی دیگر، برداشتن دست حمایت علامه مصباح از احمدی نژاد و سخنان انتقادی ایشان را بهانه ای مناسب جهت هجوم تخریب گرایانه علیه این جبهه نوپا می دانند.
ضلعی از افراد و گروه هایی که مدعی اصولگرایی هستند نیز، جزو منتقدان، و بعضا تخریب کنندگان جبهه پایداری به حساب می آیند. رسانه ها و افراد حامی لاریجانی، قالیباف و طیفی از اصولگرایان سنتی (نه همه آنها) جزو این مجموعه به حساب می آیند که البته همچنان در حال ادامه روند خود هستند. این طیف، مهمترین علت برای انتقاد از پایداری را به وحدت شکنی آنان و نیز، ایجاد تفرقه میان اصولگرایان دانسته و نتیجه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را ثمره رفتار اختلاف افکنانه این جبهه اعلام کرده اند.
شاید بخش هایی از سخنان علامه مصباح یزدی در همایش اعلام موجودیت جبهه پایداری به تاریخ پنجشنبه ۶ مرداد ۹۰ پاسخی به این انتقادات بوده است: “برای گروهی که اصول‌گرا نامیده می‌شوند دایره خاصی ترسیم می‌کنیم و نسبت به آن‌ها ارادت ویژه‌ای داریم؛ البته آن‌ها که واقعاً اصول‌گرا باشند، نه این‌که از این نام سوءاستفاده کنند؛ چون استفاده ابزاری از نام، نوعی نفاق است. ما به همه‌ کسانی که واقعاً به اصول و ارزش‌های اسلامی و انقلاب پایبند باشند علاقه داریم و هر خدمتی هم بتوانیم برایشان انجام خواهیم داد، اما این به این معنا نیست که همه آنها یکسانند. ما بعضی از اصول‌گراها را بیشتر دوست داریم و با آن‌ها ارتباط و همکاری بیشتری داریم، زیرا کسانی را می‌شناسیم که دلبستگی و شناخت‌شان نسبت به اسلام و ارزش‌های اسلامی و انقلابی بیش از سایر اصول‌گرایان است. این‌جاست که به طور طبیعی علاقه‌ ما به آن‌ها بیشتر خواهد بود و وظیفه ما حکم می‌کند که برای این‌که بتوانیم از آنان بهره‌مند شویم، با آنان ارتباط و همکاری بیشتری داشته باشیم. پس، وجود گروهی درون جامعه اصول‌گرایان به نام “جبهه پایداری” به معنای انشقاق، انشعاب، تباین، تعارض و تضاد نیست، بلکه مشخص شدن گروهی است که برحسب تشخیصِ آن کسانی که در دایره اصول‌گرایی مشارکت دارند، تعلقات‌شان به ارزش‌های اسلامی، پایبندی‌شان به احکام اسلامی و فداکاری‌شان در راه تحقق اهداف اسلامی بیش از دیگران است، و این امر نباید جای هیچ‌گونه توهم خطا و انحراف باشد. در واقع، این اعلام موجودیت، بیان واقعیتی بوده که عملاً وجود داشته است و فقط در حال حاضر در ذیل یک‌عنوان قرار گرفته است؛ وگرنه به طور طبیعی حمایت و ارتباط ما نسبت به کسانی بیشتر است که با آن‌ها اشتراک بیشتری داشته باشیم. حال، وقتی معتقدیم شناخت عده‌ای از اسلام و پایبندی‌شان به ارزش‌های اسلام و انقلاب بیشتر است، علاقه و همکاری ما با آنان نیز بیشتر خواهد شد. این امر، نه به معنای نفی دیگران است و نه به معنای تضاد و تباین با دیگران، و نه به معنای باز کردن یک دکان دیگر”.
* حامیان پایداری، نقطه قوت آن
در کنار مخالفت های برخی جریان ها و گروه ها و احزاب، اما پایگاه اجتماعی و میدانی جبهه پایداری در سطح جامعه، به ویژه بخش متدین و ارزشی آن به شدت فعال و پویاست و شاید مهمترین علت هجمه حداکثری به این جبهه به داشتن همین بدنه اجتماعی فعال و قابل توجه مربوط می شود.
اگرچه بعضی تحلیلگران با زیرکی خاصی تلاش می کنند تا جبهه پایداری را در اقلیت محض نشان دهند اما خود آنان می دانند که وجود یک پایگاه اجتماعی حداقل ۳ تا ۴ میلیونی ثابت در سطح کشور و با وجود این همه تخریب و هجمه، عدد قابل توجهی است که تقریبا هیچیک از احزاب، گروه ها و جریانات مختلف دارای چنین پایگاه ثابت و دایمی نیستند. این عدد و رقم البته به راحتی قابل استناد است که شاید بر اثر ضرورت، در آینده به تجزیه و تحلیل آن پرداخته شود.
البته نکته مهم در این رابطه این است که پایگاه اجتماعی مذکور نیز بنا بر عوامل متعددی گرد این مجموعه حلقه زده اند که حضور شخصیت های برجسته ای همچون آیت الله مصباح یزدی و مرحوم آیت الله خوشوقت(ره) به عنوان رئوس جبهه پایداری جزو آنهاست. همچنین، دلزدگی طیف های ارزشی، به ویژه جوانان آن، از سیاسی بازی های برخی افراد و گروه های جریان موسوم به اصولگرا، رایحه خوش خدمت ارزشی و انقلابی که در در دولت نهم محمود احمدی نژاد استشمام شد از عوامل مهم دیگری است که موجب گردآمدن چنین جمعیتی حول این محور به حساب می آید.
انتخاب فردی با شاخصه های دکتر سعید جلیلی به عنوان کاندیدای نهایی انتخابات ریاست جمهوری شناسایی سریع اشتباهات حلقه انحرافی شکل گرفته در اطراف احمدی نژاد نیز از دیگر مسایلی است که می تواند در انسجام پایگاه اجتماعی جبهه پایداری مورد توجه قرار گیرد.
بدین ترتیب، گفتمان اعلام شده از سوی جبهه پایداری که مبتنی بر آرمان های اصیل انقلاب اسلامی، امام خمینی(ره) و امام خامنه ای بوده، به عنوان مهمترین نقطه قوت داشتن پایگاه اجتماعی قابل توجه در بین نیروهای ارزشی محسوب می شود.
* نقاط ضعف پایداری
جبهه پایداری اما مانند هر تشکل، مجموعه، گروه و تشکیلاتی، در کنار نکات مثبتی که دارد و البته این نکات مثبت در این جبهه پرشمار و پررنگ است، از نقاط ضعفی نیز رنج می برد که در ادامه، بدون پرداختن به جزییات و تنها به صورت تیتروار به برخی از مهمترین آنها اشاره می شود.
تنگ کردن حلقه نیروها و چهره های شاخص ارزشی و انقلابی، عدم فعالیت تشکیلاتی منسجم و منظم، غلبه شعارزدگی بر عملگرایی در برخی مواقع، محدودشدن فعالیت ها به ایام انتخابات و حضور نمادین و بیانیه وار در فواصل بین انتخاباتی، تغییرات پیاپی در مسئولیت های مختلف مانند سخنگویی جبهه ، عدم ارتباط منظم و مستمر میان شورای مرکزی جبهه با رسانه ها و در نتیجه اطلاع رسانی ضعیف و جزیره ای از سوی جبهه، عدم پاسخ سریع و صریح به برخی شبهات و… شاید از مهمترین نقاط ضعف مشهود در این جبهه باشد.
برای هریک از موارد فوق، مصادیق، اخبار و تحلیل هایی وجود دارد که به جهت خودداری از هرچه طولانی ترشدن این مطلب، از ذکر آنها صرف نظر می شود.
* رفتار پایداری در انتخابات مجلس نهم
از زمان اعلام موجودیت رسمی جبهه پایداری در تابستان سال ۹۰ این احتمال قطعی می نمود که این جبهه، برای انتخابات مجلسی که در زمستان همان سال برگزار شد، برنامه خاصی را مدنظر قرار داده اند. بدین ترتیب، هرچه زمان انتخابات نزدیکتر شد، فعالیت های انتخاباتی پایداری نیز رنگ و بوی جدی تری به خود گرفت و شاید برای نخستین بار در دهه های اخیر، در جریان موسوم به اصولگرایان، رقابتی رسمی شکل گرفته بود.
هرچند برخی اختلافات در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ و برگزیده شدن محمود احمدی نژاد در میان افراد دیگر مدعی اصولگرایی نمایان شده بود، اما فعالیت تشکیلاتی آشکار و اعلام شده براساس آنچه در انتخابات مجلس نهم مشاهده می شد، تجربه ای بی سابقه بود.
همین مساله به بروز کدورت ها و بعضا تندی هایی از سوی طیف دیگر اصوگرایان منجر شد. آنان که همیشه به عنوان فصل الخطاب نیروهای ارزشی و مومن شناخته شده بودند، این بار رقیب سرسختی در مقابل خود می دیدند که آمده بود تا خود را به اثبات برساند و هرگز به فکر تسامح و تساهل جناحی نبود.
با این حساب، جبهه پایداری در سراسر کشور با اعلام نزدیک به ۱۹۰ کاندیدا، فعالیت انتخاباتی خود را جهت مجلسی که ۲۹۰ نفر نماینده احتیاج داشت، آغاز کرد. در تهران افراد ذیل به عنوان لیست ۳۰ نفره معرفی شدند: حجت‌الاسلام مرتضی آقاتهرانی، حجت‌الاسلام روح الله حسینیان، علی اصغر زارعی، حجت‌الاسلام نبویان، غلامعلی حداد عادل، حجت‌الاسلام ناصر سقای بی‌ریا، مسعود میرکاظمی، محمد سلیمانی، محمداسماعیل کوثری، مهدی کوچک زاده، فاطمه آلیا، حجت‌الاسلام حمید رسایی، حجت‌الاسلام قاسم روانبخش، زهره طبیب زاده نوری، زهره لاجوردی، بتول نامجو، حسن حمید زاده، بیژن نوباوه، سید مهدی هاشمی، علی خطیبی شریفی، اسماعیل کفایتی، علیرضا مرندی، حجت‌الاسلام خلیلیان، حجت الاسلام باباپور، حسین طلا، جوانمردی، محمود دهقانی، محمدحسین استادآقا، جواد محمدی، علیرضا صفارزاده.
انتشار لیست مذکور با حرف و حدیث های بسیاری روبرو شد به طوری که حتی در میان حامیان پایداری نیز انتقاداتی را برانگیخت. لیستی نامتوازن که در آن از معروفترین چهره های سیاسی کشور تا گمنامترین ها جاخوش کرده بودند، و در کنار این مساله، چشم پوشی از کاندیداهایی که حدنصاب قابل قبولی از رفتار انقلابی و ارزشی در عملکرد آنان وجود داشت، مهمترین انتقادات را به لیست پایداری به خود اختصاص داده بودند.
اگرچه لیدرهای جبهه پایداری در توجیه این اقدام خود از داشتن حجیت شرعی برای یکایک نفرات معرفی شده خبر می دادند و سعی می کردند نسبت به دیگرانی که فرصت حضور در این لیست را پیدا نکرده بودند، با احترام سخن بگویند اما واقعیت تلخی را به هواداران پایداری نشان داد و آن، همان تنگ کردن حضور نیروهای مختلف ارزشی در این جبهه بود.
به عنوان مثال، منتقدین لیست پایداری که از حامیان گفتمان آن بودند، هرگز به صورت کامل توجیه نشدند که چرا افراد ذیل در فهرست ۳۰ نفره این جبهه قرار نگرفتند: مهرداد بذرپاش، علیرضا زاکانی، پرویز سروری، حسین فدایی، الیاس نادران، حجت الاسلام ابوترابی، حسین نجابت و حتی افرادی مانند احمد توکلی و مجتبی رحماندوست.
افراد حذف شده از لیست پایداری، اگرچه شاید در برخی مسایل با بعضی تصمیم گیرندگان این جبهه دارای تفاوت سلیقه بوده اند، اما طی دوره فعالیت خود در مجلس نهم (که همینک جاری است) بیشترین اشتراکات را با پایداری های راه یافته به مجلس دارند و از ائتلاف میان آنها، برخی مسایل مانند استیضاح وزیر پرحاشیه علوم شکل گرفت. همین ائتلاف در مسایلی مانند عدم رای آوری وزرای دخیل در فتنه، مذاکرات پرحاشیه هسته ای و… موثر بوده است و تداوم این ائتلاف، می تواند اثرات مثبت دیگری را منجر شود.
این درحالی است که در لیست اعلام شده توسط پایداری، بعضا افرادی حضور داشتند که حتی پیداکردن نام آنان در بالاترین جستجوگرهای اینترنتی نیز تقریبا ناممکن بود و اکثر آنها، پس از انتخابات مجلس گذشته تا همینک نیز کاملا غیرفعال و همچنان گمنام باقی ماندند و مشخص نیست که همینک دقیقا چه فعالیتی را در دستور کار خود دارند!
نکته حایز اهمیت دیگر اینکه بسیاری از افراد حذف شده در لیست ۳۰ نفره پایداری در انتخابات مجلس نهم، جزو حامیان پروپاقرص کاندیدای این جبهه در انتخابات ریاست جمهوری به حساب می آمدند که همین مساله، حکایت از قرابت فکری و گفتمانی میان برخی حذف شدگان با پایداری دارد.
این اتفاق البته علاوه بر تهران، در بعضی کلانشهرها و شهرهای دیگر نیز تکرار شد و شاید یکی از علل دلخوری بعضی نیروهای خوشنام و ارزشی از جبهه پایداری مربوط به همین مساله باشد.
* پیشنهاد برای انتخاباتی آتی
همانگونه که ذکر شد، فضای گفتمانی حاکم بر جبهه پایداری، یکی از مهمترین علل برجسته شدن این جبهه در میان گروه های سیاسی فعال در کشور و گردآمدن نیروهای پرشماری در اطراف آنان در طی مدت فعالیت کوتاه مدت ۳ ساله بوده و قطعا، مقاومت و پافشاری بر این گفتمان ناب می تواند موجب هرچه برجسته ترشدن آن و افزایش تعداد حامیان جبهه پایداری شود.
این مساله اما هرگز نباید منجر به تنگ کردن فضا و اعمال محدودیت برای حضور چهره های شاخص و قابل قبول در انقلاب و نزد نیروهای ارزشی شود. درواقع می توان با جمع بستن میان این دو مساله، ضمن طرد افراد و جریانات مدعی اصولگرایی که متاسفانه با اصولگرایی ناب فرسنگ ها فاصله دارند اما همیشه برای این جریان تصمیم گیر بوده و تعیین تکلیف می کردند، به هم افزایی نیروهای انقلابی و همچنین، افزایش هرچه بیشتر پایگاه اجتماعی و در نتیجه، افزودن بر احتمال اقبال عمومی به گفتمان اصلح و برتر منجر شود. مساله ای که در دیدار امام خامنه ای با دانشجویان در ماه رمضان سال ۹۲ و اندکی پس از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم از سوی معظم له مورد توجه واقع گردید.

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه