نسبت میان علم اسلامی و الحادی در اندیشه امام

نسبت میان علم اسلامی والحادی دراندیشه امام خمینی (ره) باتاکیدبرعلوم انسانی     چکیده همواره میان فضلاوروشنفکران جامعه این بحث جاری بوده است که آیاعلمی به عنوان اسلامی وجودداردواگروجودداردمختصات آن چیست وآیا می توانیم علومی را که درحوزه تدریس می شود اسلامی نام نهیم وبااین شرط تکلیف علومی که دردانشگاه تدریس می شودچیست؟ نویسنده دراین […]

نسبت میان علم اسلامی و الحادی در اندیشه امام

نسبت میان علم اسلامی والحادی دراندیشه امام خمینی (ره)

باتاکیدبرعلوم انسانی

 

 

چکیده

همواره میان فضلاوروشنفکران جامعه این بحث جاری بوده است که آیاعلمی به عنوان اسلامی وجودداردواگروجودداردمختصات آن چیست وآیا می توانیم علومی را که درحوزه تدریس می شود اسلامی نام نهیم وبااین شرط تکلیف علومی که دردانشگاه تدریس می شودچیست؟

نویسنده دراین مقاله سعی دارد با رجوع به سخنان امام خمینی (ره)،به این سوالکه،ماهیت علم اسلامی وتفاوت آن با علم الحادی چیست؟،پاسخ گوید.والبته تمرکز مقاله برعلوم انسانی تعلق گرفته است. دراین راستابه دنبال تعریفی جامع ازعلوم انسانی اسلامی ازدیدگاه ایشان رفته وسپس به تحلیلی تطبیقی باعلم الحادی وشرایط کنونی می پردازد.همچنین به اهمیت فوق العاده جایگاه تعلیم این علم که همانا دانشگاه وحوزه،توامان می باشند،توجه می کند.به عبارتی دیگربه جستجوی معلم شایسته ی این علم است.

 نگارنده طی پژوهش به این نتیجه می رسدکه امام خمینی (رض)،آن علمی را به رسمیت می شناسندکه انسان را به توحیدرهنمون سازدواین اختصاص به علم خاصی ندارد، یعنی نمی توان دست بروی علوم حوزوی گذاردوتنها آن را علم اسلامی نام نهاد.بلکه شامل تمامی علوم حاضرمی شودوبه تعبیرخودایشان ،علوم اسلامی درمقایسه باعلوم دیگر یک بعلاوه نیزداردوآن بعلاوه الوهیت وتعالی سازی است واین دربرابرعلمی است که انسان را ازوجودباری تعالی دورساخته وبه خودبه منیت وبه دنیامشغول می سازدوعلم شیطانی والحادی نام دارد.

واژگان کلیدی :علم-اسلامی-الحادی-امام خمینی(ره)-علوم انسانی-دانشگاه- حوزه

مقدمه

 

بانگاهی سریع واجمالی به سخنان امام خمینی (ره)ونه آثارمکتوب ایشان این سوال پیش می آیدکه چگونه است آثارچنین شخصیت علمی والایی تاکنون موردتحقیق وکنکاش جدی چندانی قرارنگرفته است.به زعم نگارنده مقاله شخصیت والای علمی این فیلسوف درپشت پرده شخصیت سیاسی ایشان پنهان وموردبی مهری جامعه علمی ودانشگاهی واقع شده است.لذاموردقبول عقل است که می توان دربسیاری ازموضوعات ومسایل کشوروحتی علمی، پژوهشی قبل ازرجوع به منابع دیگر،به اندیشه ایشان پرداخته شود.تجربه افرادی که به این روش رفته اند حاکی ازرسیدن به نتایج وفرآورده های بسیارموثروراهگشایی است.نگارنده نیزقصدداردبه این سیاق عمل نموده وبه تجزیهوتحلیل سخنان ایشان درموضوع علوم انسانی اسلامی بپردازد.

تحقیق حاضربه دوبخش تقسیم یافته است.بخش اول درموردتعریفی است که امام(ره)ازعلم اسلامی وهمچنین علمی راکه شیطانی والحادی ومنحرف کننده می داند.ایشان دریکی ازسخنرانی ها ترکیب تهذیب درعلم رابه کارمی برندواین متفاوت است با تهذیب عالمیا اهل علم واین نکته ای است کلیدی برای فهم تفکروتعریف وی ازعلم، که سعی می شود با قرینه کردن سایرکلام ایشان به شناسایی وروشن نمودن ترکیب مطروحه نایل شود.

دربخش دوم به تعلیم وتربیت پرداخته می شود وتلاش می شودمختصات دانشگاه وحوزه موردنظر امام (ره)ترسیم گردد .جالب است بدانیم که ایشان غایت ووظیفه نهایی دانشگاه وحوزه را تعلیم علوم اسلامی نمی دانند،بلکه هدف را تهذیب درعلم وتهذیب عالم می داندوبه عبارتی دیگروظیفه اصلی این دونهادراانسان سازی وتربیت انسان واقعی اسلامی تعریف می کندواین موضوعی است که نیازمند تحقیقی مجزا می باشد اما سعی می شود که دراین مقاله تاحدودی به این جهت نیزپرداخته شود.

 

 

 

بخش اول :تعریف علم اسلامی

 

 ساختار

شایدبرای بسیاری ازافرادهنگامی که گفته می شودعلوم اسلامی،این شبهه پیش آیدکه بنابراین نظرعلوم به دوقسمت تقسیم شده است، اسلامی وغیراسلامی.البته این حرف ازجهتی صحیح است وازجهتی نادرست،صحیح ازآن جهت است که برای مثال علوم انسانی هم می تواندانسان را به غیراسلام سوق دهدوهم به اسلام وهمچنین فیزیک وشیمی وریاضیات،لذامی شودعلوم رابه دوقسم تقسیم کرد.ولیکن ازجهتی دیگرناصحیح است به این لحاظ که مثلابگوییم درریاضیات جمع دوبعلاوه دومی شودچهار،امادراسلام وعلوم اسلامی این قاعده ناصحیح است وجواب دیگروقوانین اسلامی مختص به خودرادارد.امام خمینی (ره)درمورداین موضوع دوم وخلطی که عده ای نموده انداینگونه می فرمایند:

« این اشخاص توهم کردند که علوم دو قسم است، هر علمى دو قسم است، علم هندسه یکى اسلامى است، یکى غیر اسلامى، علم فیزیک یکى اسلامى است یکى غیر اسلامى، از این جهت اعتراض کردند به اینکه علم، اسلامى و غیر اسلامى ندارد و بعضى توهم کردند که اینها که قائلند به اینکه باید دانشگاه‏ها اسلامى بشود یعنى فقط علم فقه و تفسیر و اصول در آنجا باشد یعنى همان شأنى را که مدارس قدیمه دارند باید در دانشگاه‏ها هم همان تدریس بشود. اینها اشتباهاتى است که بعضى مى‏کنند با خودشان را به اشتباه مى‏اندازند.»[۱](صحیفه نور:ج۱۲،ص۵۲)

ادعای کنونی علم وعلم حقیقی

معمولافیلسوفان وبزرگان قادرنیستندمعانی والاوسخت فهم رابرای عموم ووبه اصطلاح همه فهم بیان کنندواگرهم به صحبت اینگونه بنشینندکلام راناثواب عرضه می دارند،اما امام(ره)توانسته بوداین مانع راازپیش برداردومعانی عمیق را به زبان قابل فهم عموم بیان کند.لذاممکن است اینچنین سخن گفتن ساده افرادی راکه به شنیدن سخنان پیچیده برای آموختن ویادگیری علوم خوگرفته اند،به اشتباه وساده گرفتن کلام ایشان وادارد.این مقدمه گفته شدتابه سراغ تعریفی ازعلم حقیقی ازامام برویم.ایشان ابتدااینگونه علمی که رایج است راتفسیرمی کنند:

«اینهائى که ادعا مى‏کنند که ما عالم را شناختیم و اعیان عالم را شناختیم، اینها یک ورق نازل کوچکى از عالم را دیدند و اقناع شدند به همان. آنهائى که مى‏گویند که ما انسان را شناختیم، اینها یک شبحى از انسان آن هم نه انسان، شبحى از حیوانیت انسان را شناختند و گمان کردند که انسان همین هست….»[۲](همان:ج۸،ص۶)

بنابراین می بینیم بزرگترین ایرادی که امام ازعلم کنونی می گیرند این است که نه عالم ونه انسان را نشناخته وادعا می کندکهمی شناسد.لذاچه علوم انسانی وچه علوم طبیعی کنونی نقص دارد.سپس وی علت این نقص بزرگ را دراین می داندکه این علوم کنونی به اخص علوم انسانی ،انسان رامتوجه توحیدنمی سازدولیکن علم اسلامی،انسان را به توحیدمتوجه می سازد:

«اسلام براى برگرداندن تمام محسوسات و تمام عالم به مرتبه توحید است. تعلیمات اسلام، تعلیمات طبیعى نیست، تعلیمات ریاضى نیست، همه را دارد، تعلیمات طب نیست، همه اینها را دارد لکن اینها مهار شده به توحید. برگرداندن همه طبیعت و همه ظل‏هاى ظلمانى به آن مقام نورانى که آخر، مقام الوهیت است.»[۳](همان:ج۸،ص۷)

ویژگی های علم انسانی اسلامی

درکلامی بعدامام به تعریف مختصات علم اسلامی موردنظرخودمی نشینداما ازآنجاییکه موردنظرما علوم انسانی است به آن بیشترمی پردازیم.ایشان مابین علمی که درحوزه ودانشگاه تدریس می شودتفاوتی قائل نشده وتوضیح می دهندکه علمی اسلامی آن است که جهتش ورهنمونش وهدف نهفته اش بسمت خداوندباشد:

«آن معنائى که از علوم دانشگاه‏ها ما مى‏خواهیم و آن معنائى که از علوم مدارس قدیمه ما مى‏خواهیم همین معنا نیست که در سطح ظاهر الان هست و متفکرین ما همان سطح ظاهر را دارند در آن مى‏کنند و بسیار هم ارجمند است کارهایشان، لکن آنکه اسلام میخواهد این نیست، آنکه اسلام مى‏خواهد تمام علوم، چه علوم طبیعى باشد و چه علوم غیرطبیعى باشد آنکه از آن اسلام مى‏خواهد، آن مقصدى که اسلام دارد این است که تمام اینها مهار شود به علوم الهى و برگشت به توحید بکند. هر علمى که جنبه الوهیت در آن باشد یعنى انسان طبیعت را که مى‏بیند خدا را در او ببیند، ماده را که مى‏بیند خدا را در او ببیند، سایر موجودات را که مشاهده بکند خدا را در او ببیند. آنکه اسلام براى او آمده است براى برگرداندن تمام موجودات طبیعى به الوهیت و تمام علوم طبیعى به علم الهى….. »[۴](همان:ج ۸ ،صفحه۷)

به عبارتی دیگراینگونه میتوان توضیح داد،درعلوم انسانی کنونی که دردانشگاههاتدرس می شودوقریب به اتفاق منشا ای غربی دارند،اگربگوییم هدفی درتضادبا توحیدندارند،درموازات وهمسویی باتوحیدنیزنیستند.لذابازخوردونتیجه محصل این علوم دراکثرمواردانسانی غافل ازخداوندومتوجه دنیایش می شود.به عنوان مثال درروانشناسی،در طرح بندی ومحتوای کلی دروس، انسان درچارچوب وظرف همین دنیای مادی ونیازهایش،خواسته هایش،هدفش،عاقبتش باتوجه به جسم ظاهریش تعریف شده وبه دانشجوی مسلمان تدریس می شود واین مغایراست با آن چیزیکه امام ازعلم می خواهد،ازانسان علم آموخته می خواهد.علمی که بایداورا اینگونه تعلیم دهد:

«اگر نظر به طبیعت بکند، به عنوان اینکه طبیعت یک صورتى است از الوهیت، یک موجى است از عالم غیب. اگر نظر به انسان بکند، به عنوان این است که یک موجودى است که از او مى‏شود یک موجود الهى درست کرد.»[۵]‏ (همان:ج ۸ ،صفحه۷)

امام بازتاکیدمی کنندکه:«علوم اسلامى همه اینها هست بعلاوه،اینها همین‏ها هستند، آن علاوه را ندارند. فرق مابین علوم اسلامى در همه طرف، در همه جا باسایر علوم این است که یک علاوه در اسلام هست که این علاوه در آنجا نیست. آن علاوه‏اى که در اسلام هست، آن جنبه معنویت و روحانیت و الوهیت مساله است.»[۶](همان:ج۸،ص۸)

ایشان درسخنی دیگرقضیه راشفاف ترکرده ومی فرمایندکه هدف علم بایدانسان سازی باشدوآن را تعریف می کنند:

«علم انبیا علم آدم سازى است. قرآن هم یک کتاب آدم سازى است، نه کتاب طب است، نه کتاب فلسفه است، نه کتاب فقه است، نه کتاب عرض مى‏کنم – سایر علوم است. هر چه در قرآن هست اگر کسى مطالعه کند درست، مى‏بیند آن چیزى که در قرآن است آن جنبه الوهیتش است، همیشه هر چیزى طرح شده به جنبه الوهیت طرح شده است، همه چیز در آن است اما به جنبه الوهیتش»[۷](همان:ج۸،ص۸)

به طورکلی اگربخواهیم ازنگاه امام میزان ومقیاسی برای سنجش علمداشته وبدانیم تاچه میزان اسلامی وتوحیدی است:

«میزان علم را خداى تبارک و تعالى به وسیله انبیا ذکر فرموده است و واقع مطلب همین است که العلم نور علم نورى است که خدا در قلوب مردم او را وادار مى‏کند، اگر نورانیت آورد، براى انسان این علم است و اگر چنانچه حجاب شد براى انسان، آن علم نیست، آن حجاب است العلم هو الحجاب الاکبر»[۸](همان:ج۱۳،ص۲۶۸)

بایدازخودسوال کینم چنددرصدعلوم انسانی کنونی بعدازمطالعه وتحصیل برای انسان نورانیت ،دین باوری وخداخواهی می آوردوچنددرصدبرای انسان حجاب می شود؟لذا به سهولت وباکمال تاسف می توان مشاهده نمودکه تاچه میزان علوم انسانی کنونی بامعیارعلوم انسانی اسلامی متفاوت است.

علم به ماهوعلم

نکته دیگری که بسیاراهمیت دارداین است که درتدوین علوم انسانی اسلامی وراهبردعلمی کشوربه طورکلی هدف چه تعیین شود،آیا اینکه درنهایت بتوانیم درعلوم انسانی فعلی تحول ایجادکرده ومسیرآن را ازالحادواباحی گری به سمت اسلام وتقوی تغییردهیم به هدف وآنچه که امام خمینی می خواسته است رسیده ایم؟ایشان هدف راچیزدیگرتعیین نموده اندوآن تهذیب طبقه علماودانشمندان است یعنی اینکه بایدعالم مهذب وباتقویباشدواین نکته به دانشمندان طبیعی محدود نمیشود بلکه امام به علماومحصلان حوزه که علوم اسلامی را یادمی گیرندبیشترین تاکیدرا دارند.بنابراین به این قاعده می رسیم که علم اسلامی صرف موجب سعادت ورهنمون شدن به سوی توحید نمی شود.ایشان می فرمایند:

«اگر روحانى علم داشته باشد لکن ایمان نداشته باشد، مسیرش مسیر انبیا نباشد، منشاء مفاسد بسیار مى‏شود. اکثر این دین سازى‏ها که بوده است اینها از طبقه ملاها بودند، ملاهایى که فقط علم به خیال خودشان کافى بوده است و دنبالش مسیر انبیا نبوده‏اند.»[۹](همان:ج۶،ص۲۴۸)

  ایشان دانش بدون تهذیب را موجب بیشترین زیان به کشورومنافع ملت می دانندونه اینکه فقط برای آخرت مضرباشد::«آن کسى که دانش دارد لکن دانشش توام با یک تهذیب اخلاق و یک تربیت روحى نیست. این دانش موجب این مى‏شود که ضررش بر ملت و کشور زیادتر باشد از آنهائى که دانش ندارند. همین دانش را یک شمشیرى مى‏کند در دست خودش و با آن شمشیر دانش ممکن است که ریشه یک کشور را از بین ببرد و قطع کند.»[۱۰](همان:ج۷،ص۲۱۵)

 امام درجای دیگری هم علم دانشگاهی وهم علوم انسانی حوزوی را درنبودتهذیب موجبگرفتاری ونابودی می دانند:

«اگر علم تنها باشد، فقط در دانشگاه‏ها تحصیل علم باشد، در مدارس تحصیل علم باشد، این علم انسان را به فنا مى‏کشد منشاء همه گرفتاریهاى یک کشور از دانشگاه و حوزه‏هاى علمى و منشاء همه سعادت‏ها، مادى و معنوى. از دانشگاه است و حوزه‏هاى علمى.»[۱۱](همان:ج۱۳،ص۲۰۷)

لذامشاهده می کنیم که ازنظرامام علم به ماهوعلم حتی متعالی ترین آنها یعنی علم توحیدمی تواندموجب دورشدن انسان ازخداوندشود:

«فیضیه، اگر تهذیب در کار نباشد، علم توحید هم به درد نمى‏خورد. العلم هو الحجاب الاکبر هر چه انباشته تر بشود علم، حتى توحید که بالاترین علم است انباشته بشود در مغز انسان و قلب انسان، انسان را اگر مهذب نباشد، از خداى تبارک و تعالى دورتر مى‏کند. باید کوشش بشود در این حوزه علمیه، چه حال و چه بعدها کوشش بشود که اینها را مهذب کنند. در کنار علم فقه و فلسفه و امثال اینها، حوزه‏هاى اخلاقى، حوزه‏هاى تهذیب باشد و حوزه‏هاى سلوک الى الله تعالى»[۱۲](همان:ج۱۳،ص۲۱۱)

«هر چه به سر بشر مى‏آید از علم مى‏آید، علم بدون تهذیب.»[۱۳](همان:ج۱۷،ص۲۰)

امام دراکثرسخنرانی های خویش که درجمع قشرفاضل وتحصیل کرده ویادانشجویان انجام داده اندبیش ازآنکه درموردعلم اسلامی صحبت کننددرموردتهذیب وتقوی صحبت نموده اند.همان گونه که خودمی فرمایند کلام انبیا،بیش ازاینکه تشویق به علم شده باشدبه تهذب بوده است:

«اگر چنانچه علم در یک قلب فاسد وارد شد، در یک مغز فاسد از جهت اخلاق وارد شد، ضررش بیشتر از نادانى است. نادانى فقدان یک امر بزرگ است، اما دیگر ضرر زدن نیست و نابود کردن نیست. خلاف اینکه اگر دانش باشد بدون بینش اخلاقى و بینش نفسانى و الهى، این است که بشر را به هلاکت مى رساند. انبیا هم آنقدرى که در تربیت پافشارى مى‏کردند و آنقدرى که مردم را سوق مى‏دادند به اینکه مهذب باشند، آنقدر علم را سوق نمى‏دادند به علم. سوق به تهذیب بیشتر از او است براى اینکه او فایده‏بیشتر است.»[۱۴](همان:ج۱۷،ص۲۱)

 

 بخش دوم:تعلیم اسلامی

دراین بخش به تعلیم اسلامی می پردازیم وضرورت آن این است که ویژگی های محل تدریس ودستگاه وکارخانه تولید این علم اسلامی را ازنگاه امام بدانیم.اکثرنکته هاوسخنان امام درباب اعمعلوم می باشدومختص به علوم طبیعی ویا انسانی صرف نیست، لذامانیزسعی می کنیم به همانگونه بیاوریم ولیکن توضیحات درموردعلوم انسانی درجاهای مقتضی می آید.

اهمیت تعلیم اسلامی

امام همواره اهمیت ومیزان والایی شغل تعلیم رابه صاحبان آن ازروحانی ،دانشگاهی وآموزش پرورش متذکرمی شده اندوآن راشغل انبیا دانسته اند،شغل انبیا چیزی نبوده است جزانسان سازی:

«روحانیون با دانشگاهى‏ها یک مسیر دارند و مسؤولیت این دو طایفه از همه طوایف دیگر بیشتر است چنانچه شغلشان شریفتر است. شغل شریفتر است براى اینکه با شغل دانشگاهى و روحانى اگر چنانچه به شرایط عمل بشود، انسان درست مى‏شود و این است که این شغل، شغل انبیا بوده است.»[۱۵](همان:ج۶،ص۲۴۸)

«فرقى ما بین قشر شما و قشر ما در این مسأله نیست، ما هر دو طایفه باید تربیت کنیم قشر جامعه را. ما احتیاج به آدم داریم مملکت ما احتیاج دارد به اینکه انسان درست بشود در آن، مومن باشد….. اگر ما و شما دست به هم بدهیم و جوان‏ها را مومن، متقى بار بیاوریم مملکتمان تا آخر احیاء مى‏شود.»[۱۶](همان:ج۶،ص۲۵۱)

«منشاء همه گرفتاریهاى یک کشور از دانشگاه و حوزه‏هاى علمى و منشاء همه سعادت‏ها، مادى و معنوى. از دانشگاه است و حوزه‏هاى علمى.»[۱۷] (همان:ج۱۳،ص۲۰۷)

اگردقت کنیم متوجه می شویم که ایشان هم درجهت آسیب شناسی وهم درجهت تعریف وظایف به هردوقشرروحانی ودانشگاهی به یک صورت می نگرندوازهمه مهمتراین است که وظیفه دانشگاه رادرکنارحوزه ،انسان سازی می دانندموضوعی که به دورازذهن مابه نظرمی رسدواین دلیلی نداردجزاینکه دانشگاه کنونی تداعی کننده ویژگی های دیگری است واین طرزتلقی درجامعه وجودداردکه فردمذهبی باورودبه دانشگاه دین خودرا ازدست می دهد.حال چه رسدبه جوانی که نقطه شروع تصمیم گیری وتربیت خودرابه دانشگاه می سپارد.

«معنویات است که باید از دانشگاه به همه اقشار سرایت بکند یعنى، چه دانشگاه شما و چه دانشگاه روحانیون، این دو قشر هستند که تربیت امت به عهده این دوقشر است……. دانشگاه باید مرکز درست کردن انسان باشد، چه دانشگاه روحانى و چه دانشگاه شما و این یک امرى بوده است که انبیا علیهم السلام مأمور بر همین امر بوده‏اند که انسان درست کنند.»[۱۸](همان:ج۷،ص۵۹)

«شما دانشگاهى‏ها کوشش کنید که انسان درست کنید. اگر انسان درست کردید مملکت خودتان را نجات مى‏دهید. اگر انسان متعهد درست کردید، انسان امین، انسان معتقد به یک عالم دیگر، انسان معتقد به خدا، مؤمن به خدا، اگر این انسان در دانشگاه‏هاى شما و ما تربیت شد مملکتتان را نجات مى‏دهد.»[۱۹](همان:ج۷،ص۶۳)

امام(ره)به دانشگاه میگویدکوشش کنیدانسان مومن به خدا،انسان امینومعتقدبهعالم دیگرتربیت کنیدونگفته استانسان عالم،انسان متخصص درجه یک.بله این هاجزءوظایف ذاتی دانشگاه است اماهدف چیزدیگری استکه همواره متذکرشده ومدام به دانشگاهیان گوشزدمی کنندکه راه وهدف اصلی راگم نکنند.درجای دیگری میفرمایند:

«نقش دانشگاه در هر کشورى ساختن انسان است. ممکن است از دانشگاه انسانى خارج بشود که یک کشور را نجات بدهد و ممکن است که یک انسان درست بشود که کشور را به هلاکت بکشاند…. این دوقطب که هر دومامور آدم سازى هستند، قطب دانشگاه مامور آدم سازى هست و قطب روحانیت مامور آدم سازى هست و کارشان شریفترین کارهاست و براى اینکه همان کارها انبیاست و هم مسؤولیت‏شان بالاتر از همه مسؤولیت‏هاست براى اینکه دراینجا همه چیز درست مى‏شود.»[۲۰](همان:ج۷،ص۸۱)

 

 

 

اتحادویگانگی حوزه ودانشگاه

لزوم تعامل واتحادوعدم اختلاف ودوری حوزه ودانشگاه درواقع ازآنجا ناشی می شودکه امام فراورده های علمی آندورا دوتا نمی داند. درواقع می بایدمقصدعلوم هردوبه سمت خداوندوتوحیدباشدلذادلیلی نداردکه ازیکدیگرسواباشندویااختلافی وجودداشته باشد.

«آقایان گوش‏تان را باز کنید،نگویید که این دانشگاهى‏هاى – عرض کنم که – فاسق، فاجر و کذا، دائما جدا نکنید، آنها شما را جدا کنند که این نمى‏دانم مرتجع است و قدیمى، کى آخوند مرتجع است؟ آخوند در صف اول پیشروها واقع است، این مرتجع است؟! شما هم از آن طرف بگوئید که این نمى‏دانم دانشگاهى است و این بى‏دین است و این نمى‏دانم چطور و فلان، نخیر غلط است اینها»[۲۱] (همان:ج۱،ص۲۶۵)

«لازم است طبقات محترم روحانى و دانشگاهى با هم احترام متقابل داشته باشند. جوانان روشنفکر دانشگاه‏ها به روحانیت و روحانیون احترام بگذارند خداوند تعالى آنها را محترم شمرده و اهل بیت وحى، سفارش آنها را به ملت فرموده‏اند. روحانیت قدرت بزرگى است که با از دست دادن آن خداى نخواسته پایه‏هاى اسلام فروریزد و قدرت جبار دشمن، بى‏معارض مى‏شود.»[۲۲](همان:ج۲،ص۱۸)

 تربیت اسلامی

ازابتدای مقاله این خط روشن شد: علم اسلامی دربرابرعلم الحادی،تعلیم اسلامی درمقابل تعلیم الحادی واکنون تربیت الهی روبروی تربیت شیطانی:

«مواظب باشید که اعمالتان، اعمال صالح باشد، قیامتان براى خدا باشد، اعمالتان براى خدا باشد. هر کدام بچه دارید تربیت کنید، تربیت الهى بکنید، تربیت شیطانى نکنید. هر کدام مدرسه مى‏روید، چه به مدرسه که مى‏روید تربیت الهى بشوید. هر کدام معلم مدرسه هستید، تربیت کنید بچه‏ها را به تربیت الهى، تربیتهاى شیطانى را از آن دست بردارید.»[۲۳](همان:ج۵،ص۶۲)

امام درجای دیگری تفاوت تربیت اسلامی وتربیت غربی رامشخص می کنندوآن راوظیفه دستگاههای تعلیمی می دانندکه جوانان راتربیت اسلامی کنندونه تربیت غربی:

«تربیت غرب انسان را از انسانیت خودش خلع کرده، به جاى او یک حیوان آدمکش گذاشته است. . غرب حیوان بار مى‏آورد آن هم نه حیوان آرام، یک حیوان وحشى، آدمکش، آدمخوار، پیشرفت، پیشرفت انسانى نیست، پیشرفت حیوانى است، تربیت انسانى نیست. در غرب، تربیت حیوانى است.»[۲۴](همان:ج۷،ص۸۲و۸۳)

بنابراین آن تربیتی که ناشی ازعلوم مدون شده وهم پیشرفت متاثرازآن وبه سبک آن ،غیرانسانی وبه فرموده امام حیوانی است.

ایشان نتیجه ومیوه تعلیم وتربیت اسلامی رااینگونه توصیف می کنند:

«اگر یک مملکتى روى تعلیمات توحیدى، روى تعلیمات انسانى اسلامى افرادش بار آمدند اینها به تعبیر قرآن اینطورى بار مى‏آیند که بین خودشان با هم رحیمند، دوستند، بین خودشان اینطور هستند اما اگر کسى باشد به آنها تعدى بکند و بخواهد حمله کند به آنها، نسبت به آنها اشداء است، سخت است. باید یک مملکتى که عهده‏دار تربیتش دانشگاه است، چه دانشگاه روحانى و چه دانشگاه شما، عهده‏دار انسان سازى باشد که وقتى جوان‏ها از دانشگاه بیرون آمدند انسان بیرون آمده باشند، غربى نباشند، اسلامى باشند. غربى بودن ملازم با همان معانى است.»[۲۵](همان:ج۷،ص۸۳)

بایسته های دانشگاه وحوزه

«آنچه که ما مى‏خواهیم بگوئیم این است که دانشگاه‏هاى ما، دانشگاه‏هاى وابسته است، دانشگاه‏هاى ما دانشگاه‏هاى استعمارى است، دانشگاه‏هاى ما اشخاصى را که تربیت مى‏کنند تعلیم مى‏کنند، اشخاصى هستند که غربزده هستند، معلمین بسیارشان غربزده هستند و جوان‏هاى ما را غربزده بار مى‏آورند. ما مى‏گوئیم که دانشگاه‏هاى ما یک دانشگاه‏هائى که براى ملت ما مفید باشد نیست ما که‏گوئیم دانشگاه باید از بنیان تغییر بکند و تغییرات بنیادى داشته باشد اسلامى باشد نه این است که فقط علوم اسلامى را در آنجا تدریس کنند، نه اینکه علوم دو قسمند هر علمى دو قسم است یکى اسلامى و یکى غیر اسلامى. ما مى‏خواهیم بگوئیم دانشگاه‏هاى ما اخلاق اسلامى ندارند، دانشگاه ما تربیت اسلامى ندارد.»[۲۶](همان:ج۱۲،ص۵۲و۵۳)

ازسخنان بالا چندویژگی دانشگاه موردنظرامام رامی توان، دانشگاه مستقل وخودباور،دانشگاه مفیدبرای ملت،دانشگاه دارای اخلاق اسلامی ودانشگاه دارای تربیت اسلامی نام برد.

امام درسخنی دیگروجه استقلال وایمان به ملت وکشورخودوهمسویی بااهداف ملی دانشگاه رااینگونه بیان می کنند:

«ما مى‏خواهیم که اگر چنانچه ملت ایران در مقابل غرب ایستاد جوان‏هاى دانشگاهى ما هم همه در مقابلش بایستند. ما مى‏خواهیم که اگر ملت ما در مقابل کمونیست ایستاد، تمام دانشگاهى‏هاى ما هم در مقابل کمونیست بایستند.»[۲۷](همان:ج۱۲،ص۵۳)

ویژگی دیگردانشگاه موردنظرامام تعهددربرابرخداوندوملت است:

«از دانشگاه هست که اشخاص متفکر متعهد بیرون مى‏آید. اگر دانشگاه، دانشگاه باشد، اگر دانشگاه واقعاً دانشگاه باشد و دانشگاه اسلامى باشد یعنى در کنار تحصیلات متحقق در آنجاتهذیب هم باید، تعهد هم باشد، یک کشورى را اینها مى‏توانند به سعادت برسانند. و اگر حوزه‏هاى علمیه مهذب باشند و متعهد باشند، یک کشور را مى‏توانند نجات بدهند.»[۲۸](همان:ج۱۳،ص۲۰۶)

وجه دیگراین دانشگاه اسلامی انسان سازی آن است :

«باید از حوزه‏هاى علمیه یک عالمى به تمام معنا متعهد بیرون بیاید و مرکز ساخت انسان باشد و دانشگاه هم مرکز ساخت انسان. ما انسان دانشگاهى مى‏خواهیم، نه معلم و دانشجو. دانشگاه باید انسان ایجاد کند و انسان بیرون بدهد از خودش، اگر انسان بیرون داد از خودش، انسان حاضر نمى‏شود که کشور خودش را تسلیم کند به غیر دانشگاه دو راه دارد: راه جهنم و راه سعادت، راه ذلت و مسکنت و نوکر مابى و امثال اینها و راه عظمت و عزت و بزرگ منشى .»[۲۹](همان:ج۱۳،ص۲۰۷)

تهذیب

همانگونه که گفته شدمقصدتمامی توصیه های امام برای قشرفرهیخته وعلم جوی جامعه تهذیب وتقوی بوده است.لذانبایدازاین نکته غفلت شودوبه علوماسلامی اکتفا شود.

«باید از همین حالا، همین جوان شانزده ساله، همین جوان بیست ساله که در مدارس علمى هست از حالا باید آنطورى که رضاى خداست، آن طورى که دستورات الهى است خودش را عادت بدهد به این که آن طور باشد. یک قدم که براى تحصیل علم بر مى‏دارد، یک قدم براى تحصیل اخلاق خوب و تهذیب بردارد.»[۳۰](همان:ج۱،ص۱۲۳)

امام طی کلامی رمزرسیدن به علم حقیقی را اینگونه بیان می دارند:

«مهذب بشوید به آداب الله، به سنن الله، اگر چنانچه این نباشید علم اثرى ندارد. آن نورى که خداى تبارک و تعالى یقذفه فى قلب من یشاء اگر مهذب نباشد کسب نخواهد شد. یک فنى است، یک فنى است، آن علمى که نورانیت مى‏آورد و نور است و خداى تبارک و تعالى آن را عنایت مى‏فرماید، آن به هر قلبى عنایت نمى شود، هر قلبى لایق آن نیست، تا مهذب نباشد، تا خودش را خالى نکند از اخلاق زشت، خالى نکند از اعمال زشت، تا متوجه به خدا نباشد و تمام قلب را به او تسلیم نکند خداى تبارک و تعالى قلب نمى‏فرماید.»[۳۱](همان:ج۱،ص۱۲۴)

 بنابراین تهذیب موردنظرامام موجب بازشدن درهای علم حقیقی می شود وتنهاآثاراخرویومعنوی ندارد.به عبارتی دیگرمی توان گفت که این تهذیب بایدجزئی ازتعلیم وعلم آموزی باشدتاثمره ای به نام توحیدداشته باشدوالاحتی علوم انسانی حوزوی که مستقیمامربوط به اسلام شناسی ودین شناسی است نیزمی تواندموجب گمراهی انسان شودبه همین نسبت درموردعلوم دانشگاهی چه انسانی وچه طبیعی صدق کند.بایدتلاش شودعلوم انسانی دانشگاهی اسلامی شودیعنی منشاومقصدی خدایی بیابداماتازمانیکه آموزنده آن ومتعلم این علوم نیزخودراتهذیب نکندتاثیری ندارد.درواقع هم علم بایدمهذب شودوهم متعلم.

«گمان نشود که کسانى که ایمان ندارند اینها هم خدمت به کشور مى‏کنند و فرق ما بین آنها و آن کسانى که ایمان دارند نیست. و الذین کفروا یتمتعمون و یاکلون کما تاکل الانعام و النار مثوى لهم کسى که ایمان ندارد نظیر حیوانات خوارکش هست یعنى در آخور الاغ، نبى اکرم کاه بریزد یا ابوجهل کاه بریزد هیچ فرقى به حال او نمى‏کند، او مى‏خواهد بخورد، حیوان مى‏خواهد کسى، میل دارد کسى تیمارش کند، این تیمارکننده على بن ابیطالب باشد یا ابن ملجم، این فرقى به حالش نمى‏کند، اگر ابن ملجم بهتر تیمار کرد با او بیشتر رفیق است…. شما مى‏توانید که جوان‏ها را تربیت کنید به یک تربیتى که تقوا در آن باشد، نظر این باشد که این از کجا آمده است، این شغل را کى به او داده است، این شغل چه شغلى هست و چه کارى باید اینجا انجام بدهد.»[۳۲](همان:ج۶،ص۲۴۹)

طی سخنان بالا امام به نکته ای اشاره می کنندکه بسیاراساسی است .ایشان به صورت غیرمستقیم معنای تقوی انسان راتعریفنموده ومی فرمایندکه دانشگاه بایددانشجویی تربیت کندکه متقی باشدیعنی مقیدبه احکام اسلام باشد،حلال،حرام ،واجب،مستحب،مکروه،مباح رارعایت نماید.درواقع اباحی گری بزرگترین مشکلی است که گریبانگیرانسان امروزی ازجانب شیطان ولیبرالیسم شده است وبدین معنیست که انسان مقیدبه هیچ گونه محدودیتی نباشدوهمه چیزوهمه کاررابرای خودمباح بداندوخودرامحورومقصدهمه نوع خواسته ها وامیال بداند.این درست نکته ایست که درعلوم انسانی متاثرازغرب به وفوروجودداردومرکزثقل آن محسوب می شودودامنگیرعلوم انسانی دانشگاههای ماشده است.

«اگر انسان ساخته بشود، همه چیز به صورت معنویت در مى‏آید یعنى مادیت هم به صورت معنویت در مى‏آید. بعکس، اگر چنانچه قشرها شیطانى باشند و از دانشگاه ما و شما انسان‏هاى منحرف بیرون بیاید، معنویات هم به صورت مادیات در مى‏آید، فانى در مادیات مى‏شود.»[۳۳](همان:ج۷،ص۵۹)

بنابرسخنان امام که مکرراتکرارمی نمایندچنانچه انسان ساخته شودوتهذیب داشته باشدمی تواندازعلم استفاده صحیح ودرراستای توحیدبکاربرد.درغیراینصورت حتی معنویات نیزحجاب می شود.نکته بعدی این است که درصورت ساخته شدن انسان مادیات نیزبهمعنویات تبدیل می شوندیعنی درراستای تعالی قرارمی گیرندوبه عبارتی دیگرمی توان گفت که ایمان ،تقوی ودرنتیجه انسان شدن اکسیری است برای طلاشدن والهی شدن تمامی ابزارهای موجودی که دردسترس انسان وجوددارد.

«آن کسى که دانش دارد لکن دانشش توام با یک تهذیب اخلاق و یک تربیت روحى نیست. این دانش موجب این مى‏شود که ضررش بر ملت و کشور زیادتر باشد از آنهائى که دانش ندارند. همین دانش را یک شمشیرى مى‏کند در دست خودش و با آن شمشیر دانش ممکن است که ریشه یک کشور را از بین ببرد و قطع کند.»[۳۴](همان:ج۷،ص۲۱۵)

امام طی سخنانی نفع بشردارای علم وبشردارای تهذیب موردبررسی وارزیابی قرارمی دهندومی گوینداگرچه علم دارای منافعی است وبایدباشدولی اگرقراربودیکی انتخاب شود،بشردارای تهذیب دارای نفع وضرربسیارکمتری برای بشریت می بود:

«اگر چنانچه ما فرض مى‏کردیم که بشر مهذب بود و عالم نبود، دنیا با آرامش، با آرامش خاطر زندگى مى‏کرد. اگر ما فرض مى‏کردیم که علم توى کار نبود، فقط تهذیب نفس بود، البته خیلى عقب بود بشر از اینکه علم ندارد، خیلى نقیصه بزرگ داشت، لکن رویهمرفته‏اش براى بشر، صلاح این است که آموزش داشته باشد. اگر امر دایر شد بین این دو تا، صلاح بشر این است که علم تحصیل بکند، یا صلاح بشر این است که تربیت معنوى داشته باشد؟ ما شک نداریم در اینکه اگر امر بین این دو تا باشد، دایر بین این دو تا، یعنى اگر یکى آمد دیگرى نباشد، اگر علم آمد تهذیب نباشد، اگر تهذیب هم آمد علم نباشد، اگر این بشر مهذب باشد، آزار به کسى نرساند، مردم را رنج ندهد، با مردم رئوف باشد، مردم را برادر خود بداند، بشر را برادر و همتاى خود بداند، اگر یک همچو معنائى با همه شوونى که تهذیب نفس داشت، بود، علم هم هیچ نبود، مردم در آسایش بودند. و اگر علم بود و تهذیب نبود، اگر انبیا را ما استثناء بکنیم از بشر، از اول انبیائى در کار نبودند و بشر خودش خود به خود بزرگ مى‏شد، اگر اینطور بود، تمام بشر به هلاکت و به ناسامانى مى‏رسید و روى خوش در بین بشر اصلاً پیدا نمى‏شد.»[۳۶](همان:ج۱۷،ص۲۰)

طی بررسی هایی که انجام دادیم وسخنان امام راآوردیم شایداینگونه بنظربرسدکه نگارنده بیش ازاینکه به موضوع علم اسلامی بپردازدبه تهذیب وتربیت اسلامی پرداخته است .صحیح است امابایددرنظرداشته باشیم که محورمقاله کلام واندیشه امام بوده است. فلذادراندیشه ایشان تهذیب وتقوی علم وعالم مهمترازخودعلم است هرچندتاکیدبسیاری براسلامی شدن علوم داشته اندولیکن اسلامی شدن علوم صرف ، برای ماکه به دنبال این فرایندهستیم لازم هست اما کافی نیست.باتوجه به مطالبی که درمتن مقاله وسخنان امام آمدمی توان نموداری ازرونداسلامی شدن علوم انسانی وتهذب علم وعالم تشکیل دادکه درادامه می آید.

نتیجه گیری

 

بنابرآنچه که درنموداربالاآمداینگونه می توان گفت که:

علم به طورکلی درکشورمابه دونوع تقسیم می شود،حوزوی وغیرحوزوی.

علوم حوزوی که درموضوع دین اسلام به وجودآمده وتلاش داردتااسلام راشناخته ،احکام آن راکشف نموده واجتهادنمایدودرپی ترویج آن باشد.لذامی توانیم این علوم رابه نوعی اسلامی نام نهیم زیرا منشا،فرایندوهدف این علوم دین اسلام وخداوندمتعال استوانسان رابسوی توحیدومبداراهنمایی می نماید.درمرحله بعدی بنابرفرمایشات امام اگرعالم این علم ویامتعلم آن خودرابه سلاح تهذیب نفس وتقوی الهی تجهیزکند درهای نوروحمت الهی به سمتش بازشده ومفیدفایده به حال خود،جامعه،دین ،دنیاوآخرت می شودودرغیراینصورت همین علم اسلامی وهمین علم توحیدی می تواندبرای اوحجابی شده وتبدیل به علمی شیطانی شودوآن رادرجهت ضربه زدن به دین ومردم استفاده وموجب دورشدن ازخداوندگارشود.

شاخه علوم غیرحوزوی به دونوع علوم تقسم می شود:علوم انسانی وعلوم طبیعی که شامل طب ،ریاضیات،تجربی ،فیزیک و…می شود.فرایندبرای هردونوع به یک منوال است.دراولین گام می بایداین دونوع، اسلامی شوندبدین معنی که به واسطه تولیدعلم، منشاء،محتوا،فرایندومقصداین علوم توحیدواسلام شود.بنابراین متوجه می شویم که علم غیرحوزوی یک گام ازحوزوی عقب است زیرا آن به خودی خوداسلامی است اما این یکی به واسطه جریان یکطرفه علم ازجانب غرب وورودعلوم انسانی سکولارغربی دچارالحادوبی دینی وحتی ضددینی شده است.درصورتی که می دانیم اکثرعلما ودانشمندان بزرگجهان اسلام درعین حالی که عالم درعلوم طبیعی ویا علوم انسانی بوده اند ،عالم دینی،اسلام شناس وفقیه نیزبوده اندواین بدین دلیل بوده است که یکپارچگی ووحدت علوم ازسرمنشاذات الهی وتاثیرپذیرفته ازقران کریم به رسمیت شناخته می شد وعلوم ،عالم رابه سمت توحیدومعبودرهنمون می شده است.

درگام بعدی به این مساله برمی خوریم که آیا بعدازاسلامی شدن تمام مشکلات حل شده ودانش آموختگانی مومن وسودمندخواهیم داشت؟بنابرااندیشه امام بایدگفته شودخیر،این گام اقدامی است لازم اماکافی نیست.درصورت اندیشیدن تدابیری جهت مهذب کردن وتقوی دانش آموختگان ومتعلمان می توان امیدواربودوبرنامه ریزی را درست ارزیابی نمود.به عبارتی دیگردرصورت تهذیب نفس کسانی که علم اسلامی شدهرا یادگرفته اندمی توان به رشدتعالی گونه ومدینه فاضله شدن یقین پیداکردواگرهمینافراددارای تقوی الهی وتهذیب نفس نباشنددچارانحراف شده وعلمشان به ابزاری جهت برآورده نمودن خواسته های شیطانی تبدیل می شودوضرربه حال مردم ،دنیا ودین وآخرت می شود.

باتوجه با مطالبی که گفته شداهمیت علوم انسانی را می توان بهتردرک نمودزیرا مربوط به شناخت انسان ،تدبیر،رفع احتیاجاتش وراهنمایی برای آینده اش است.اگرعلوم انسانی اسلامی باشدازهمان شناخت انسان وسپس رفع احتیاجات وتعیین مقصدش الوهیت ورحمانیت اورادرنظرمی گیردوبنابرفطرتی که خداوندبرای انسان قرارداده وازطریق قران مارا راهنمایی نموده است،تعلیم وتحصیل می شود ونتیجه اش عالمی می شودکه اززاویه دیدالهی به انسان نگاه می کندونه به مانندعلم الحادی کنونی ازنگاه ابزارگونه ومحوربودن امیال انسانی وفنابودن اودراین دنیای مادی.

برنامهریزان بایددقت داشته باشندکه اندیشه امام جهت الهی شدن مراکزعلمی به اینختم نمی شودبلکه بیشترتوصیه ایشان جهت تقوی وتهذیب وخودسازی بوده است بنابراین همزمان با اسلامی کردن علوم بایدبه فکرمتقی کردن ومتهذب کردن عالمان،اساتید،دانشجویان ومتعلمان بود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
s-irani
خداوکیلی خوتون حال دارین این یادداشت رو بخونید، معمولا یادداشت ها کوتاست باید مخاطب رو به گونه ای مهیج کنید تا مطلبتون رو بخونه نه اینکه داستان نوشتین
در حاشیه