چرا در سالروز فتح خرمشهر همه شهیدان استانی عملیات بیت المقدس تجلیل نمی شوند

همسر سردار شهید داوود حق وردیان، گفت: چرا نباید در سالروز فتح خرمشهر، همه شهیدان استانی عملیات بیت المقدس به طور شایسته مورد تجلیل قرار گیرند.

چرا در سالروز فتح خرمشهر همه شهیدان استانی عملیات بیت المقدس تجلیل نمی شوند

به گزارش ۸دی نیوز به نقل از دیار باران، میهمان همسر شهیدی هستیم که حکایت روزهای نه چندان دور را برایمان بازگو می کند. روزهای عشق و خون و حماسه. روزهای کوتاهی که همسر شهیدش “داوود حق وردیان” در کنارش بود. آری خدا بندگانش را خوب می شناسد. خوب می داند چه کسانی را به حضور خود بطلبد و مزد و اجر صالحان و تلاشگران مخلص را با شهادت می دهد و چه پاداشی بزرگ تر از آن؟!

خبرنگار دیار باران در آستانه فرا رسیدن حماسه سوم خرداد و فتح خرمشهر گفت و گویی با “کبری مهرورز” همسر گرامی سردار شهید داوود حق وردیان انجام داده است که در ادامه می آید:

۱۵ روز از بهار سال ۱۳۴۱ گذشته بود که در خانواده ای مؤمن و ترک زبان که به خاطر موقعیت شغلی پدر در رشت زندگی می کردند، متولد شد. قبل از اینکه به دوران بلوغ شرعی برسد احکام و مسائل شرعی را بر خود واجب می دانست. اوج جوانی اش  مصادف شد با قیام مردم علیه حکومت ستم شاهی پهلوی، داوود با آن طبع نوجوانی اش با ذوق و شوق فراوان به صفوف مردم آزاده ایران پیوست و به سبب فعالیت چشمگیری که داشت بارها تحت تعقیب ساواک قرار گرفت و یک بار نیز توسط مزدوران رژیم چند روزی بازداشت شد.

 با شکل گیری سپاه در سال ۱۳۵۸ جزء اولین اعضای سپاه شد. مدتی در سپاه پاوه و مدتی جانشین فرماندهی سپاه لنگرود و فرمانده عملیات سپاه لنگرود را عهده دار بود.

شجاع و بی باک بود.  معمولا اکیپ های مقابله با گروهک های ملحد به ایشان سپرده می شد. با توانمندی و تدبیر در پاکسازی جنگل های گیلان از لوث وجود گروهک های منحرف و همچنین در دفاع از مردم مسلمان آمل در برابر حملات گروهک های فریب خورده با مهارت و ایثارگری درخشید.

در سال ۱۳۶۰ ازدواج کردیم. حاصل و ثمره زندگی مان یک فرزند دختر است. بسیار مهربان و متواضع بود. وجودش سرشار از پاکی و صداقت و عشق به خدا و ولایت بود. الفت خاصی به نماز و تلاوت قرآن داشت نمازهای شبانه او و تضرع او به درگاه خداوند ستودنی بود. در قنوت های شبانه اش بارها و بارها از خداوند می خواست توفیق شهادت را نصیبش کند.

اسم داوود در بین آیات قرآن

روزهای آخر اعزامش همه مخالف رفتنش بودند و اجازه حضور در جبهه را به او نمی دادند. با اصرار شدید او و دو تن از همرزمانش از یکی از مسئولین خواستند اسم آن ها را لای قرآن بگذارد و اسم هرکسی بیرون آمد، اعزام شود.

 اسامی او و همرزمانش لای قرآن گذاشته شد، قرآن را باز کردند و اسم داوود در آمد. شب قبلش به من گفته بود در خواب دیدم قرآن را باز کردم و اسم را بین آیات دیدم، هر قدر خواستم معنی اش را بیابم چیزی نوشته نشده بود و این را تعبیر به شهادتش می کرد.

در عملیات فتح المبین شهدای زیادی را از دست داده بودیم. داوود می خواست خود را به خرمشهر برساند تا در عملیات بعدی شانس خود را امتحان کند. قبل از اعزام قرار بود برای مأموریت یک ساله به لبنان برویم اما وقتی دید امام (ره) بعد از عملیات فتح المبین فرمودند: “کار جنگ را یکسره کنید.” تصمیم گرفت در عملیات بعدی شرکت کند. قرار گذاشتیم با هم برویم و من هم به عنوان امدادگر در جبهه های جنوب حضور یابم. او رفت تا مقدمات کار مرا هم فراهم کند. وقتی شنید فرزندی در راه داریم از من حلالیت خواست و گفت: راضی نیستم با این وضعیت اعزام شوی. برایم بسیار سخت بود. ولی چاره ای جز قبول مسئولیت نداشتم. داوود اعزام شد و من دل نگران.

۱۰ روز دیگر بر می گردم

حداقل هفته ای ۲ تا ۳ بار تماس می گرفت تا از نگرانی در بیایم. اواخر حضورش در جبهه بسیار نگران بودم به دوستان مخابراتش گفتم: با بیسیم تماس بگیرند شاید توانستم با او تلفنی حرف بزنم. چون چند روزی است از او بی خبرم.

زیباترین شهادت

 روز ۹ اردیبهشت بود با من تماس گرفت. خیلی ناراحت بودم به او گفتم کی برمی گردی؟! گفت: انشالله نزدیک است. تا ۱۰ روز دیگر می آیم، با خوشحالی گفتم: واقعا؟! ۱۰ روز دیگر می آیی؟! خندید و دلداری ام داد. گفت: دیشب خواب دیدم لباس شهادتین را بر تن دارم و این را تعبیر به شهادتش می کرد.

۱۰ روز از تماس تلفنی مان گذشت. در شامگاه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ همانطور که وعده داده بود در در ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻣﻘﺪﻣﺎﺗﯽ ﻋﻤﻠﯿﺎت ﻏﺮورآﻓﺮﯾﻦ آزادﺳﺎزی ﺧﺮمشهر عملیات بیت المقدس در شلمچه عراق یک تیر به دستش و دیگری به قبل پر ایمانش اصابت نمود و به سوی معبودش شتافت.

هرگز مباد که از نام و یاد و پیام این مهاجران خونین بال، غافلانه بگذریم. مسئولین استان و متولیان فرهنگی استان باید به گونه ای عمل کنند تا خاطرات نهفته خانواده های شهدا و همرزمانشان به گوش نسل جوان برسد.

وظیفه امروز ما انتقال دلیر مردی های جوانان این مرز و بوم به نسل جوان است. تا نسل جوان بتواند راه زندگی خود را با بهره گیری از سبک زندگی شهدا انتخاب کنند. بی توجهی متولیان فرهنگی استان این مسئولیت را فقط به عهده بسیج قرار داده است. چرا نباید در سالروز فتح خرمشهر آن طور که شایسته همه شهیدان استانی عملیات بیت المقدس است، مورد تجلیل قرار گیرند.

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه