چگونه سازمان سیا به طور پنهانی اساتید را جذب می کند

روز ۲۱ بهمن دادستان عمومی و انقلاب تهران خبر از دستگیری یک تیم چهار نفره از جاسوسان داد. جعفری دولت‌آبادی در اظهاراتش عنوان کرده بود: تعدادی از متهمان وابسته به شبکه‌های اطلاعاتی بیگانه اقدام به جمع‌آوری اطلاعاتی از برخی مراکز داخلی کرده و به بیگانگان منتقل کرده بودند.

چگونه سازمان سیا به طور پنهانی اساتید را جذب می کند

به گزارش ۸دی، تنها ساعاتی پس از انتشار این خبر برخی از شبکه های معاند و رسانه‌های ضد انقلاب از مرگ کاووس سیدامامی استاد دانشگاه خبر دادند که مشخص شد این فرد یکی از افراد دستگیر شده در پرونده جاسوسی بوده است. جریانات ضدانقلاب تلاش بسیار کردند تا خودکشی سید‌امامی را به عنوان جنایت قلمداد کنند. البته بدنبال خودکشی سیدامامی و طرح این شبهات، فیلم خودکشی وی در جلسه ای با حضور نایب رئیس دوم مجلس و تعدادی از نمایندگان به نمایش درآمد. در این بین تعدادی از رسانه های داخلی و خارجی نیز تلاش کردند تا با بیان اینکه یک استاد دانشگاه محال است وارد مباحث جاسوسی شود قوه قضائیه را مقصر جلوه دهند. در مطلبی که در پیش رو دارید گاردین از نحوه جاسوسی سازمان سیا از اساتید دانشگاه و نخبگان علمی می گوید.

****

به گزارش الف، گاردین می نویسد: سازمان های جاسوسی آمریکایی برای فریب دانشمندان هسته ای کشورهایی مانند ایران یا کره شمالی، به طور منظم نیروهای خود را به کنفرانس های علمی اعزام می کنند و حتی کنفرانس های دروغین علمی برگزار می کنند.

مامور سازمان سیا به آرامی در زد. میهمانان حاضر در کنفرانس پس از پایان سخنرانی های اصلی، پنل های گفتگو و شام، شب را آزاد بودند. دستگاه های شنود و دوربین های جاسوسی تعبیه شده در اتاق دانشمندان هسته ای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نشان می داد که آن ها خوابیده اند؛ اما «او» بیدار بود و تنهایی در را باز کرد.

یکی از افرادی که از داستان این ملاقات که ده سال پیش اتفاق افتاده، با خبر است، می گوید که سازمان سیا ماه ها برای این دیدار برنامه ریزی کرده بود. سازمان سیا با نقاب یک شرکت تجاری هزینه های این کنفرانس را تامین کرد، این کنفرانس را در یک مرکز پژوهشی علمی خارجی که شک برانداز نباشد برگزار کرده و سخنرانان و میهمانان را دعوت نمود. ماموران سیا در قالب کارکنان اشپزخانه و سایر خدمه تعبیه شدند تا این متخصص هسته ای از ایران جذب کنفرانس شود، او را تنها برای چند دقیقه از محافظانش جدا کنند و در یک گفتگوی رو درو با او صحبت شود. یک مانع دقیقه نودی نزدیک بود که تمامی نقشه ها را بر باد بدهد: هتل مدنظر کنفرانس ۷۵ دلار گرانتر از حدی بود که افراد مافوق او مایل بودند هزینه کنند.

مامور سیا برای این که خلوص و حسن نیت خود را نشان دهد، دستش را روی قلبش گذاشت و گفت: «سلام حبیبی. من مامور سازمان سیا هستم و از تو می خواهم با من سوار هواپیما شوی و به آمریکا برویم.» مامور سیا می توانست واکنش آن ایرانی را از چهره اش بخواند: تلفیقی از تعجب، ترس و کنجکاوی. او بر حسب تجاربی که از پناهندگان ایرانی داشت، میدانست که هزاران سوال در ذهن دانشمند ایرانی مطرح شده: چه اتفاقی برای خانواده ام می افتد؟ چطور از من محافظت می کنید؟ کجا زندگی خواهم کرد؟ چطور هزینه هایم را تامین کنم؟ به من ویزا می دهید؟ وقت دارم که وسایلم را جمع کنم؟ چه اتفاقی می افتد اگر قبول نکنم؟

دانشمند ایرانی خواست اولین سوال را بپرسد که مامور سیا گفت: «اول، این سطل یخ را بگیرو»

«چرا؟»

«اگر کسی از محافظانت بیدار شد، می توانی به آن ها بگویی می روی قدری یخ بگیری.»

سازمان سیا شاید در اقدامی بی شرمانه و در مداخله آشکاری در محیط های علمی به طور پنهانی میلیون ها دلار خرج کرد تا کنفرانس های علمی در سراسر جهان راه بیاندازد. هدف آن بود که دانشمندان هسته ای جذب و از کشورشان خارج شوند تا افسران اطلاعاتی بتوانند به آن ها شخصا نزدیک شده و آن ها را وادار کنند پناهنده (آمریکا) شوند. به عبارت دیگر، سازمان سیا می کوشید با بهره برداری از بین المللی بودن فضای آکادمیک و با فریب گسترده نهادهایی که میزبان کنفرانس بودند و پروفسورهایی که در این کنفرانس ها شرکت کرده و سخنرانی می نمودند، توسعه صنعت هسته ای از سوی ایران را به تاخیر بیاندازد. حاضران در این کنفرانس نمی دانستند که در یک نمایش درام بازی می کنند که از دور، صحنه آرایی شده است. این که آیا فریب این اساتید و دانشمندان برای تامین امنیت ملی درست است یا نه جای بحث دارد اما شکی نیست که اکثر دانشگاهیان نمی پذیرفتند در نمایش سازمان سیا فریب بخورند.

کنفرانس ها بیش از هر محیط آکادمیک دیگری برای جاسوسی مناسب بودند. به لطف جهانی شدن، این آیین های روشنفکری و اجتماعی همه جا مرسوم هستند. درست مانند زمین های گلف و تنیس، این کنفرانس ها هم هر جا شرایط مساعد باشد به راه می افتند و جماعتی را جمع می کنند. شاید دستاورد مالی نداشته باشند اما پرستیژ خوبی به همراه می آورند. گرچه پژوهشگران به صورت الکترونیکی با هم در ارتباط هستند اما ملاقات های مجازی جایگزین دور هم آمدن با همکاران، شبکه سازی برای فرصت های شغلی، دریافت اطلاعات درباره آخرین ابزار ها و ارائه مقالاتی که بعدتر از سوی کنفرانس منتشر می شود، نمی شود. دیوید لاج[۱]، رمان نویس انگلیسی در کتاب «جهان کوچک» که در سال ۱۹۸۴ در زمینه زندگی اکادمیک نوشته شده، می گوید: «جذابیت کنفرانس این است که راهی برای تبدیل کار به بازی و تلفیق کار و جهانگردی به خرج دیگران است. یک مقاله بنویس و جهانگردی کن.»

اهمیت یک کنفرانس را نمی توان با تعداد حاضرین که دارای جایزه نوبل و یا تحصیلکرده اکسفورد باشند، سنجید؛ بلکه اهمیت کنفرانس به تعداد جاسوسان حاضر در آن است. افسران اطلاعاتی آمریکایی و سایر کشورها به همان دلیل به کنفرانس ها می روند که استخدام کنندگان ارتش در محله های فقیر نشین به دنبال جذب نیرو هستند. شاید در یک کمپ دانشگاهی تنها یکی دو استاد مورد توجه سرویس اطلاعاتی باشند اما در یک کنفرانس خوب، درباره تکنولوژی پهپادها و یا شاید داعش، ده ها استاد مناسب کار سرویس های جاسوسی اند.

یک عامل سابق موساد می گوید: «همه سرویس های اطلاعاتی جهان در کنفرانس ها مشغولند، بانی برگزاری آن ها می شوند و به دنبال راه هایی هستند که مردم را به کنفرانس ها بکشانند.»

مارک گالتوئی، پژوهشگر ارشد موسسسه روابط بین الملل پراگ و مشاور ویژه سابق وزارت خارجه برتیانیا می گوید: «جذب افراد فرایندی طولانی از اغوا و گول زدن است. مرحله اول این است که برنامه ریزی شود تا با فرد هدف در یک کارگاه حضور داشته باشی. حتی اگر تنها عبارت های کلیشه رد و بدل کنید، چرا که بعدا میتوانید بگویید من شما را مثلا در استانبول ندیدم؟»

اف بی آی در سال ۲۰۱۱ به جامعه دانشگاهی خود اخطار داد که مراقب کنفرانس ها باشند و این سناریو را ذکر کرد: یک پژوهشگر دعوت نامه ای برای ارائه مقاله در یک کنفرانس بین المللی دریافت می کند. او مقاله ای خود را ارسال می کند و پذیرفته می شود. در کنفرانس، میزبانان از او می خواهند کپی ارائه مقاله خود را بدهند. میزبانان کنفرانس از این طریق یک ویروس را وارد لپ تاپ او می کنند و بدون این که او بدانند همه فایل ها و منابع اطلاعاتی او را جمع می کنند.

ماموران اف بی آی و سازمان سیا هم در کنفرانس ها حضور گسترده ای دارند. یکی از عاملان سابق اف بی آی می گوید: «در اجتماعاتی که در امریکا برگزار می شود، افسران اطلاعاتی خارجی سعی می کنند اطلاعات ما آمریکایی ها را جمع کنند و ما به دنبال جمع آوری اطلاعات از آن ها هستیم.» سازمان سیا از چندین راه در کنفرانس ها حضور دارد: نیروهای خود را به کنفرانس می فرستد، در نقاب شرکت ها در واشنگتن بانی برگزاری کنفرانس می شود تا جامعه اطلاعاتی بتوانند به اطلاعات دانشگاهی دسترسی پیدا کنند؛ حتی کنفرانس های الکی راه می اندازد تا بتوانند به افرادی که در کشورهای دشمن امریکا هستند، دسترسی پیدا کند.

سازمان سیا کنفرانس های بین المللی را رصد می کند و آن هایی که مناسب اهدافش باشد شناسایی می کند. فرض کنید یک کنفرانس بین المللی در پاکستان درباره تکنولوژی سانتریفیوژها برگزار می شود: سازمان سیا عاملان خود در قالب افراد عادی به این کنفرانس اعزام می کند و یا یک دانشمندی که میخواهد در کنفرانس شرکت کنند را برای جمع کردن گزارش توجیه می کند. اگر بداند که دانشمندان هسته ای ایران در کنفرانس هستند، او را برای ملاقات در سال آینده و جذب احتمالی او زیر نظر می گیرند.

اطلاعات حاصل از کنفرانس های آکادمیک می تواند به تغییر سیاست ها بیانجامد، همین کنفرانس ها جورج بوش را به طور غلط متقاعد کرد که صدام حسین در حال ساخت سلاح های کشتار جمعی در عراق است. جان کریاکو[۲]، افسر سابق مقابله با تروریسم سازمان سیا در یادداشتی در سال ۲۰۰۹ نوشت: «آنچه مورد توجه جاسوسان و نیروهای اطلاعاتی ما قرار گرفت این بود که شیمیدان ها، دانشمندان بیولوژی و تا حدودی دانشمندان هسته ای عراقی در سمپوزیوم های بین المللی مکرر حضور پیدا می کردند، مقاله ارائه می کردند و به سخنرانی سایرین گوش می دادند و نکته برداری می کردند و به اردن بازمی گشتند و از طریق این کشور راهی عراق می شدند.»

برخی از آن جاسوس ها نتیجه گیری های غلطی داشتند چون اطلاعات زیادی در شیمی، بیولوژی و یا نیروگاه هسته ای نداشتند. نیروهای اطلاعاتی که مهارت کافی و تخصص نداشته باشند ممکن است موضوع را کاملا غلط بفهمند و یا فریب بخورند. جین کویل[۳]، که در سال های۱۹۷۶ تا ۲۰۰۶ برای سازمان سیا کار کرده، می گوید: «در کنفرانس هایی که از سوی سازمان انرژی اتمی در وین در خصوص موضوعاتی نظیر هیدرولوژی ایزوتوپی و قدرت همجوشی برگزار می شود، احتمالا افسران اطلاعاتی حاضر در راهروهای کنفرانس بیشتر از دانشمندان واقعی است. تنها یک مشکل جزئی وجود دارد. اگر یک عامل سیا را به یکی از این کنفرانس ها بفرستید، او باید درباره این موضوعات صحبت کند. نمی شود یک مورخ را فرستاد. اگر بگویم من در فیزیک پلاسما دکترا دارم، دنیا هم جای کوچکی است، اگر بگویی که من در موسسه «فرمی» شیکاگو کار می کنم آن ها می پرسند: پس باید باب، فِرِد و سوزی را بشناسی.»

کویل می گوید: «در عوض، آژانس یک دانشمند مناسب را از طریق بخش منابع ملی می فرستد که رابطه کاری با شماری از دانشمندان دیگر دارد. اگر یک کنفرانس در وین باشند، آن ها احتمالا می گویند آقای پروفسور اسمیث، این کنفرانس رد کار شماست.»

اسمیث ممکن است بگوید «من در این کنفرانس شرکت می کنم و به شما اطلاع می دهم که با چه کسانی صحبت کردم، اگر به یک ایرانی برخوردم، راهم را عوض نمی کنم.» اگر او بگوید: «دوست دارم شرکت کنم اما هزینه سفر برای دانشگاه بالاست»؛ سازمان سیا و اف بی آی می گویند «خب میدانید شاید ما بتوانیم هزینه بلیط شما را تامین کنیم.»

رابطه یک جاسوس و یک دانشمند اغلب با یک برخورد تصادفی در کنفرانس های علمی آغاز می شود که معمولا به آن «اتفاقی دیدن» گفته می شود. یکی از عوامل سابق سیا برای من توضیح داد که این فرایند چگونه است، من این افسر را «آقای آر» می نامم.

«آقای آر» به من گفت: «من ده ها نفر را در کنفرانس ها (برای جاسوسی) جذب کردم، در این کار تبحر داشتم و خیلی هم سخت نیست.»

او لیستی از کنفرانس های پیش رو را تهیه می کرد، یکی را انتخاب کرده و یک دانشمند را هدف می گرفت که احتمال داشت در این کنفرانس شرکت کند، فردی که حداقل دوبار در کنفرانس های مشابه در سال های قبل با او دیدار کرده باشد. «آقای آر» از نیروهای سازمان سیا و آژانس امنیت ملی میخواست که یک پروفایلی برای فرد هدف تهیه کنند، در کدام دانشگاه تحصیل کرده، چه اساتیدی داشته و غیره. سپس از مسئولان خود می خواست که هزینه های سفر را تامین کنند. نکته این جا بود که درخواست تامین هزینه از سوی او باید به اندازه ای متقاعد کننده می بود که به هزینه های سفر بیارزد اما آنقدر جذاب نباشد که سایر نیروهای اطلاعاتی که برای شرکت در کنفرانس مناسبتر بودند را به وسوسه بیاندازد تا به دنبال فرد هدف بروند.

سپس او برای خود یک هویت جعلی طراحی می کرد، معمولا یک تاجر. او یک اسم برای کمپانی اش انتخاب می کرد و وب سایتی هم به راه می انداخت و کارت بیزینس هم چاپ می کرد. او برای یک شرکتی که وجود خارجی نداشت، سوابق اطلاعاتی، شماره تلفن و کارت اعتباری درست می کرد و چندین نام مستعار هم داشت.

«آقای آر» دانشمند نیست. او حتی نمی تواند یک خط درباره فرضیه «ریمان» حرف بزند. اما می دانست که بیشتر دانشمندان از نظر اجتماعی عقب افتاده و درونگرا هستند. او در حاشیه کنفرانس به فرد هدف نزدیک می شد و می گفت: «تو هم به اندازه من از این شلوغی و از حضور این همه آدم بیزاری؟» و بعد از فرد هدف دور می شد. «آقای آر» می گوید: «ملاقات تصادفی (این گونه) به جریان می افتاد، این که قیافه تو در ذهن آن ها ثبت شود.» هیچ فرد دیگری هم متوجه این دیدار تصادفی نمی شد. اشتباه محض است که در مقابل جماعتی که اطراف فرد هدف هستند و احتمالا محافظان اویند، به او نزدیک شد. چون این اطرفیان مکالمه را گزارش می کردند و امنیت فرد هدف به خطر می افتاد و موجب می شد که او تمایلش برای همکاری را از دست بدهد و یا دیگر نتواند ارتباط برقرار کند.

«آقای آر» در بقیه روزهای کنفرانس «مثل دیوانه ها دور میزد» و در هر فرصتی یک ملاقات تصادفی با فرد هدف داشت. او با هر دیدار-که از نظر سازمان سیا «زمان سپری شده روی هدف» محسوب می شد- توجه فرد هدف را به خود جلب می کرد. برای مثال «آقای آر» می گفت که یک مقاله بسیار جالبی درباره فلان موضوع خوانده اما نمی تواند اسم نویسنده را به خاطر بیاورد. و فرد هدف با خجالت می گفت که آن مقاله من است.

«آقای آر» بعد از یکی دو روز دانشمند هدف را به نهار وشام دعوت می کرد و تیر نهایی را میزد: شرکت او به کار این دانشمند علاقه مند است و تمایل دارد که از پروژه او حمایت کند. او می گوید: « تقریبا همه دانشمندانی که دیده ام در به در تامین بودجه برای ادامه فعالیت های پژوهشی خود هستند و همواره درباره این موضوع صحبت می کنند.» آن ها بر سر یک پروژه و هزینه آن به توافق می رسیدند که بر حسب کشور دانشمند هدف متفاوت بود: «مثلا از هزار تا ۵ هزار دلار برای یک پاکستانی، کره ای ها بیشتر می گرفتند.» وقتی که یک دانشمند خارجی از سازمان سیا پول می گیرد حتی اگر اول کار از آن بی خبر باشد، می توان آن ها را کنترل کرد؛ زیرا لو رفتن این رابطه می تواند شغل و زندگی اشان را در وطن خودشان به خطر بیاندازد.

کنفرانس های علمی به اندازه ای عاملان اطلاعاتی را به خود جذب می کند که مهمترین دغدغه عاملان سازمان سیا این است که سایر نیروهای اطلاعاتی سایر کشورها، به فرد هدف آن ها نزدیک نشوند. یکی از افسران سابق سازمان سیا که با نام مستعار «ایشمائل جونز»[۴] کتاب «عامل انسانی: فرهنگ اطلاعاتی ناکارامد سازمان سیا» را در سال ۲۰۰۸ نوشته، می گوید: «ما به این کنفرانس ها هجوم می بریم.»

در کنفرانس ۲۰۰۵ پاریس، که از نظر او «بهترین مکان برای ملاقات دانشمندان تسلیحاتی کشورهای خلافکار بود، جونز می گوید که قلبش ریخت وقتی به آن سوی اتاق نگاه کرد و دو افسر سازمان سیا را دید که ان ها هم خودشان را دانشمند جا زده بودند و سعی می کرد به دور از چشم ان ها به دنبال «افرادی باشد که منبع خوب اطلاعات باشند» و اهل ایران، کره شمالی، لیبی، روسیه و یا چین.

کارستن گییر[۵] می گوید: «من در شگفتم که این قدر اشکارا حضور جامعه اطلاعاتی در این کنفرانس ها بالاست.» او که مسئول سیاست های امنیت سایبری وزارت خارجه آلمان است و من در ششمین کنفرانس سالانه بین المللی همکاری سایبری که در آوریل ۲۰۱۶ در دانشگاه جورج تاون واشنگتن برگزار شد، با او صحبت کردم، می گفت: «تعداد افرادی که با نام مستعار اینجا هستند خیلی زیاد است.» در سالن گستن هال، مدیران اف بی ای و سازمان امنیت ملی درباره یکی از چالش های مهم قرن بیست و یکم یعنی حملات سایبری سخنرانی می کردند.

کدشکن ارشد سابق سازمان امنیت ملی سخنرانی کرد، همینطور مدیر سابق شورای اطلاعات ملی، معاون دپارتمان امنیت ایتالیا و مدیر مرکزی که پنهانی برای اطلاعات سوئیس کارهای پژوهشی انجام می دهد. اسامی تقریبا همه ۷۰۰ نفر شرکت کننده کنفرانس نشان می داد که برای دولت آمریکا، سفارت خانه های خارجی، شرکت های اطلاعاتی در حوزه های سایبری کار کرده و یا در دانشگاه تدریس دارند.

شاید همه حضور اطلاعاتی آشکار نبود، به طور رسمی، ۴۰ کشور از برزیل تا موریس، از صربستان تا سری لانکا در این کنفرانس حضور داشتند اما هیچ کس از روسیه نبود. وقتی که در بالکن سالن کنفرانس بودم، یک مرد جوان قلمی کیف در دست، بدون هیچ اسم و رسمی به پنل ها گوش می داد. به او نزدیک شدم و خودم را معرفی کردم و اسم او را پرسیدم، او گفت: «الکساندر» و پس از مکث کوتاهی گفت: «بلوسووف[۶]»

«نظری درباره کنفرانس داری؟»

او در حالی که سعی می کرد از بقیه پرسش ها فرار کند، گفت: «نه، من از سفارت روسیه هستم و هیچ دیدگاهی ندارم. فقط می خواهم اطلاعات کسب کنم، همین.»

به او کارتم را دادم و کارت او را خواستم و او پاسخ داد: «من تازه یک ماهه اینجام و هنوز کارتم اماده نیست.»

من مصرانه از او درباره شغل اش در سفارت پرسیدم ( اطلاعات نشان میداد که دبیر دوم سفارت باشد) اما او به ساعتش نگاه کرد و گفت: «ببخشید باید بروم.»

وقتی که سازمان سیا نظر پروفسور «جان بوث» را بخواهد، به او زنگ میزند و می فهمد که برای شرکت در کنفرانس حاضر است یا نه. اما اسمی از سازمان سیا در هیچ یک از دعوت های رسمی دیده نمی شود و اسم یکی از شرکت های واشنگتن به عنوان بانی کنفرانس عنوان می شود.

سازمان سیا با پنهان کردن نقش خود در کنفرانس ها، امکان حضور دانشمندان و به اشتراک گذاری دیدگاه هایشان را فراهم می کند. رزومه این افراد پر می شود و نامی از سازمان سیا هم به میان نمی آید که خصومت برخی از همکاران آکادمیک و کشورهایی که می خواهند در آن پژوهش کنند برانگیخته نمی شود.

یک استاد بازنشسته علوم سیاسی در دانشگاه تگزاس شمالی به نام بوث متخصص امریکای لاتین است، منطقه ای که تاریخ، به مقامات یاد داده از سازمان سیا برحذر باشند. بوث در ماه مارس ۲۰۱۶ به من گفت: « اگر می خواهی به امریکای لاتین بازگردی، خیلی مهم است که مراقب رزومه ات باشی. وقتی به یکی از این کنفرانس ها می روی که افسران اطلاعاتی در آن حضور دارند، نباید در روزمه ات آن کنفرانس را درج کنی. این کنفرانس ها، پوششی برای شرکت کنندگان هستند و در محیط های آکادمیک علیه این موضوع جوی حاکم است. من وقتی به نشست های پژوهشی در امریکای لاتین می روم، نمی گویم که در فلان کنفرانسی که سازمان سیا آن را برپا کرده بوده، شرکت کرده ام.»

سازمان سیا کنفرانس هایی هم در زمینه سیاست خارجی برگزار می کند تا تحلیلگرانش که اغلب جزئیات طبقه بندی شده ای دارند از پژوهشگران یاد بگیرند تصویر کلی تر را ببینند و با منابعی که آشکارا در دسترس هستند اشنا شوند. اساتید شرکت کننده اغلب هزار دلار حق الزحمه می گیرند و هزینه هایشان نیز از سوی سازمان پرداخت می شود. با برگزاری جلسات پرسش و پاسخ، این نشست ها ظاهرا مانند سایر نشست های آکادمیک هستند اما بسیاری از شرکت کنندگان در این همایش، تحلیلگران سازمان سیا هستند که تنها اسم کوچکشان واقعی است.

از ۱۰ کنفرانس اطلاعاتی که بوث طی سال ها در آن ها شرکت کرده، مخصوصا نشست ۲۰۱۵ که درباره موج کودکان مهاجر از آمریکای مرکزی به ایالات متحده بود، تنها یکی دو مورد از همایش ها مستقیما توسط سازمان سیا و یا دفتر اداره اطلاعات ملی برگزار شده است. باقی همایش ها به یک شرکت های واشنگتن من جمله «سنترا تکنولوژی»[۷] محول شده تا کنفرانس را به نیابت از سازمان برگزار کند.

سازمان سیا هزینه ها را به شرکت سنترا پرداخت می کند و لیست مدعوین را در اختیارشان می گذارد، این همایش در آرلینگتون ویرجینا برگزار شد. وب سایت سنترا در باره این مکان می نویسد که «این همایش محیط مناسبی برای کنفرانس ها، نشست ها، بازی ها و فعالیت های جمعی مشتریان ماست.»

رابرت جرویس[۸]، استاد سیاست های بین الملل در دانشگاه کلمبیا و مشاور سازمان سیا می گوید: «اگر فرد مطلعی باشید با شنیدن نام سنترا میفهمید که کار سازمان سیا و یا دفتر اداره اطلاعات ملی است. این سازمان ها معتقدند در برخی موارد، این که نقابشان زیادی پررنگ نباشد مفید است.»

سنترا که در سال ۱۹۹۷ احداث شده، بیش از ۲۰۰ میلیون دلار در قالب قراردادهای دولتی دریافت کرده که ۴۰ میلیون دلار آن از سوی سازمان سیا برای خدمات دولتی بوده، مانند جمع آوری و تنظیم اطلاعات و اسناد برای پژوهش پنج ساله کمیته اطلاعاتی سنا از برنامه شکنجه سازمان سیا. در سال ۲۰۱۵، مدیران این شرکت اغلب مقامات اطلاعاتی سابق سازمان سیا بوده اند. هارولد روزنبام[۹]، موسس و مدیر اجرائی این شرکت مشاور تکنولوژی و علمی سازمان سیا بوده است. ریک بوگسکی[۱۰]، جانشین ارشد مدیر این شرکت، مسئول بخش کره در آژانس اطلاعات دفاعی بوده است. معاون تحقیقات این شرکت به نام جیمز هریس[۱۱]، ۲۲ سال مدیر برنامه تحلیلی سازمان سیا بوده است. پگی لیونز[۱۲]، مدیر ارتباطات جهانی این شرکت، سال ها یکی از مدیران سازمان سیا بوده و چندین سال در اسیای شرقی حضور داشته است. دیوید کانین[۱۳]، مدیر مرکز تحلیل شرکت سنترا هم ۳۱ سال به عنوان تحلیلگر سازمان سیا خدمت کرده است.

سامیت گانگلی[۱۴]، استاد علوم سیاسی دانیشگاه ایندیانا هم مانند بوث در چندین کنفرانس سنترا سخنرانی کرده است و می گوید: «هر کسی که با سنترا کار می کند می دانند که این شرکت با دولت آمریکا در ارتباط است. اگر گفته شود سازمان سیا ممکن است برخی خوششان نیاید، و در این باره با همکارانم بحثی نمی کنم. من یک شهروند آمریکایی هستم و حس میکنم باید بهترین مشاوره ممکن را به دولتم ارائه دهم.»

یک دانشمند علوم سیاسی دیگر که چهار بار در کنفرانس های سنترا سخنرانی کرده می گوید که به او گفته شده که این شرکت نماینده برخی مشتری های گمنام است. او تا زمانی که به عده ای از حاضران که فقط با یک اسم (بدون اسم کامل) در این همایش حضور داشتند، نمی دانست که مشتری های شرکت یعنی نهادهای اطلاعاتی آمریکا. او بعدتر با یکی دو نفر از همین افراد در کنفرانس آکادمیک دیگری ملاقات کرد که نه تنها به صورت گمنام در این کنفرانس بودند بلکه ثبت نام هم نکرده بودند.

سنترا ارتباطات خود با سازمان سیا را مخفی می کند. بیوگرافی مدیران خود را در سال ۲۰۱۵ از وب سایت خود حذف کرد. در قسمت «مشتری های ویژه» سازمان امنیت میهنی، اف بی ای و ارتش و ۱۶ شاخه دیگر از دولت فدرال ذکر شده، اما نامی از سازمان سیا آورده نشده است. وقتی که به روزنبام تلفن کردم و از او درباره برگزاری کنفرانس به نیابت از سازمان سیا پرسیدم، او گفت: «به فرد اشتباهی زنگ زدی، ما در این زمینه نقشی نداریم» و سپس تلفن را قطع کرد.

من به دفتر سنترا در برلینگتون در ماساچوست رفتم، در برگه ورودی از ملاقات کنندگان درباره شهروندی شان و «نوع ملاقات» پرسیده شده بود که ایا طبقه بندی شده است یا خیر. منشی شرکت، از مدیر منابع انسانی به نام دیان کولپیتس[۱۵] خواست که بیاید. او محترمانه به حرف های من گوش داد، با روزنبام صحبت کرد و به من گفت که سنترا در این زمینه اظهار نظری نمی کند. او گفت: «صریح بگویم، مشتریان ما ترجیح می دهند ما با رسانه ها صحبت نکنیم.»

برای اساتید و دانشگاهیان ایرانی که به غرب فرار می کنند، کنفرانس های آکادمیک زمینه مناسبی است. سازمان سیا از این اسیب پذیری به نحو احسن استفاده می کند. دیوید آلبرایت از اعضای موسسه علوم و امنیت بین الملل به من می گوید که دولت آمریکا از زمان جورج بوش، پول زیادی برای عملیات های پنهانی جهت تاخیر در دسترسی ایران به انرژی هسته ای هزینه کرده است. یکی از این برنامه ها سازمان سیا عملیات «فرار مغزها» نام داشت که در آن تلاش می شد دانشمندان ارشد هسته ای ایران را برای جاسوسی جذب کند.

یکی از افسران اطلاعاتی سابق به من گفت که از آن جائی که دسترسی به دانشمندان در داخل ایران سخت بود، سازمان سیا با برگزاری کنفرانس ها در کشورهای دوست ایران و یا کشورهای خنثی این دانشمندان را جذب می کرد. سازمان با مشورت اسرائیل چشم اندازی را تعریف می کرد. سپس کنفرانسی از سوی فردی که صاحب یک شرکت تکنولوژی بود در یک موسسه علمی نامدار برگزار می شد یا سازمان یک شرکت پوششی برای این فرد واسطه ایجاد می کرد تا مثلا موسسه از دست های سازمان سیا بی اطلاع باشد. این افسر سابق به من گفت: «به نفع همه بود که دانشگاهیان از این موضوع بی اطلاع باشند. معمولا واسطه می دانست که دارد برای سازمان سیا کار می کند اما از علت این اقدامات بی خبر بود و سازمان از هر واسطه فقط یک بار استفاده می کرد.

همایش بر موضوعی از فیزیک هسته ای متمرکز بود که کاربردهای غیرنظامی داشت و مورد توجه ایرانی ها بود. معمولا دانشمندان ایرانی قرارهای دانشگاهی نیز می گذاشتند. مانند سایر اساتید در هر جای جهان، این افراد از یک سفر تفریحی لذت می بردند. دولت ایران گاهی به آن ها اجازه می داد که با محافظان به کنفرانس ها بروند تا با آخرین پژوهش ها اشنا شوند و ارائه دهندگان اخرین تکنولوژی های روز دنیا را ببینند و از این کار استفاده تبلیغاتی نیز می کرد.

رانن برگمن[۱۶]، خبرنگار برجسته اسرائیلی به من گفت: «از نظر ایرانی ها، ان ها کاملا موافق اعزام دانشمندانشان به کنفرانس هایی درباره استفاده صلح آمیز از نیروگاه هسته ای بودند.» برگمن نویسنده کتاب «جنگ پنهان با ایران: سی سال درگیری با خطرناکترین قدرت تروریستی جهان» است و با موساد، مرکز اطلاعاتی مرکزی اسرائیل همکاری دارد. او می گوید: «ایرانی ها می گویند بله ما دانشمندانمان را به کنفرانس ها می فرستیم تا از تکنولوژی غیرنظامی برای اهداف غیرنظامی استفاده کنیم.»

افسر سازمان سیا که برای این ملاقات انتخاب می شد، ممکن بود در قالب یک دانشجو، یک مشاور و یا یک بازدیدکننده حضور یابد. اولین کار او این بود که محافظان را از دور دانشمند دور کند. یک بار، کارکنان اشپزخانه که از سوی سازمان سیا اموزش دیده بودند تا غذای محافظان را مسموم کنند تا به اسهال و استفراغ مبتلا شوند. امید می رفت که محافظان تصور کنند این بیماری به خاطر غذای هواپیما و یا ناسازگاری غذا با معده هایشان است.

این افسر اطلاعاتی دانشمند را برای چند دقیقه تنها گیر می آورد و با او صحبت می کرد. با مطالعه فایل ها و دسترسی به افراد نزدیک به او، می توانست با دانشمند هدف، رفیق شود. در این صورت اگر دانشمند شک می کرد که واقعا با سازمان سیا سر و کار دارد یا نه، افسر اطلاعاتی به او می گفت که همه چیز را درباره او می داند حتی جزئیات را؛ و به او ثابت می کرد. یکی از عاملان اطلاعاتی به یک دانشمند هدف گفت: می دانم سرطان دارید.

حتی وقتی که ان دانشمند قبول کرد همکاری کند، ممکن است پشیمان شود و یا فرار کند. یک افسر اطلاعاتی سابق به من گفت: «شما همواره در حال جذب این افراد هستید.» وقتی که به سلامت داخل ماشین نشست تا به فرودگاه برود، سازمان سیا ویزای لازم و اسناد پروازی را اماده می کند. انتقال زن و فرزند او به امریکا هم کار مشکلی نیست البته نه انتقال معشوقه او، در یکی از موارد دانشمند خواسته بود معشوقه اش هم به امریکا بیاید. سازمان سیا شرایط آسایش دانشمند و خانواده اش را فراهم می کند مانند پرداخت هزینه های تحصیلی فرزندانش.

یکی از عاملان سابق سازمان به من گفت که به اندازه ای دانشمندان هسته ای ایران را در کنفرانس ها جذب کردیم که بتوانیم از برنامه هسته ای ایران جلوگیری کنیم. او می گوید یک مهندس که وظیفه ساخت سانتریفیوژ ها برای برنامه هسته ای ایران را بر عهده داشت قبول کرد که با یک شرط با آمریکا همکاری کند: در دانشگاه تکنولوژی ماساچوست دکتری بخواند. متاسفانه سازمان سیا او را بدون مدارک کافی مانند دیپلم از ایران خارج کرد. ابتدا دانشگاه ماساچوست از پذیرفتن درخواست سازمان سیا برای پذیرش او خوددای کرد. اما با اصرار سازمان، این دانشگاه مهندسی خوشنام پذیرفت که قوانینش را برای این فرد خاص کنار بگذارد. گروهی از اساتید از دپارتمان های مربوطه گردهم امدند و داوطلب را بررسی کردند. او در ازمون شفاهی پذیرفته شد و سرانجام دکتری خود را دریافت کرد.

دانشگاه ماساچوست هر گونه اطلاعاتی در این باره را انکار می کند. گنگ چن[۱۷]، مدیر مهندسی مکانیک دانشگاه می گوید: «من از این موضوع کاملا بی اطلاع هستم.» اما دو عضو دیگر این دانشگاه که در این واقعه دخیل بوده اند این داستان را تایید می کنند محمد سهیمی[۱۸]، پروفسور مهندسی نفت در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی که در حوزه توسعه سیاسی و هسته ای ایران مطالعه دارد به من گفت که فرد مذکور دکتری خود را در مهندی مکانیک از دانشگاه ماساچوست دریافت کرد. تیموثی گوتسوکی[۱۹]، استاد مهندسی مکانیک دانشگاه ماساچوست هم می گوید: «من مرد جوانی را می شناسم که در ازمایشگاه ما بودم به نوعی فهمیدم که او در زمینه سانتیرفیوژهای ایران کار می کرده و با خودم فکر کردم اینجا چه اتفاقاتی افتاده است؟»

برنامه جذب دانشمندان ایرانی از سوی نهادهای اطلاعاتی پس از توافق هسته ای ایران در سال ۲۰۱۵ بر سر محدود کردن توسعه برنامه هسته ای در ازای لغو تحریم های بین المللی، فوریت خود را از دست داد. اما اگر ترامپ، توافق را پاره کند و یا دوباره به مذاکره بگذارد، چنان که در سخنرانی ماه سپتامبر خود به آن اشاره داشته، کنفرانس های سازمان سیا برای جذب دانشمندان هسته ای ایران بازخواهد گشت.

[۱] David Lodge

[۲] John Kiriakou

[۳] Gene Coyle

[۴] Ishmael Jones

[۵] Karsten Geier

[۶] Belousov

[۷] CENTRA Technology, Inc.

[۸] Robert Jervis

[۹] Harold Rosenbaum

[۱۰] Rick Bogusky

[۱۱] James Harris

[۱۲] Peggy Lyons

[۱۳] David Kanin

[۱۴] Sumit Ganguly

[۱۵] Dianne Colpitts

[۱۶] Ronen Bergman

[۱۷] Gang Chen

[۱۸] Muhammad Sahimi

[۱۹] Timothy Gutowski

منبع: الف

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه