مناظره خواندنی امام باقر(ع) با اسقف مسیحیان

اسقف مسیحی: مردم! دانشمند والا مقامى را که مراتب اطلاعات و معلومات مذهبى او از من بیشتر است، به اینجا آورده اید تا مرا رسوا سازد…

مناظره خواندنی امام باقر(ع) با اسقف مسیحیان

به گزارش ۸دی؛ اول ربیع الثانی روز شهادت امام محمد بن علی الباقر علیه السلام در سال ۱۱۴ق بنابر قول غیر مشهور می باشد. به همین منظور پس از آشنایی مختصر با زندگی نامه حضرت، به یکی از فضائل ایشان اشاره می کنیم.

محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب مشهور به امام باقر(ع) (۵۷-۱۱۴ق. مدینه)، امام پنجم شیعیان که حدود ۱۹ سال امامت شیعیان را بر عهده داشت.

دوره امامت امام باقر(ع) مصادف با ضعف دولت بنی امیه و درگیری امویان بر سر قدرت بود. امام باقر(ع) در این دوره، جنبش علمی وسیعی را پدید آورد که در دوره امامت فرزندش امام صادق(ع) به اوج خود رسید. گفته‌اند که وی در علم، زهد، عظمت و فضیلت، سرآمد بود. از آن حضرت روایات بسیاری در علوم فقه، توحید، آثار و سنت نبوی، قرآن، سیره و فنون اخلاق و آداب نقل کرده‌اند. در دوره امامت او، گامهای بزرگی در تدوین دیدگاههای شیعه در رشته‌های گوناگون اعم از اخلاق، فقه، کلام، تفسیر و… برداشته شد.

بزرگان اهل سنت نیز به شهرت علمی و دینی وی گواهی داده‌اند. ابن حجر هیتمی می‌گوید:

ابوجعفر محمد باقر، گنج‌های پنهان علوم، حقایق احکام و حکمت‌ها و لطایف را آشکار نمود. او عمرش را در طاعت خدا گذراند و در مقامات عارفین به جایی رسیده بود که زبان گویندگان از وصف آن ناتوان است. او سخنان بسیاری در سلوک و معارف دارد.(۱)

تاریخ شهادت امام باقر علیه‌السلام را با اختلاف پنج سال، از ۱۱۳ تا ۱۱۸، ذکر کرده‌اند. در ماه و روز رحلت آن حضرت نیز اختلاف است و آن را در ربیع الاوّل و هفتم ذی الحجه و ربیع الاخر گفته‌اند.

مناظره امام باقر(ع) با اسقف مسیحیان در شام

در سفر اجباری امام باقر(علیه السلام) به شام پیش از آنکه پیشواى پنجم شهر دمشق را ترک گوید، فرصت بسیار مناصبى پیش آمد که امام براى بیدار ساختن افکار مردم و معرفى عظمت و مقام علمى خود بخوبى از آن استفاده نمود و افکار عمومى شام را منقلب ساخت. ماجرا از این قرار بود: هشام دستاویز مهمى براى جسارت بیشتر به پیشگاه امام پنجم در دست نداشت، ناگزیر با مراجعت آن حضرت به مدینه موافقت کرد.

هنگامى که امام(علیه السلام) همراه فرزند گرامى خود از قصر خلافت خارج شدند، در انتهاى میدان مقابل قصر با جمعیت انبوهى روبرو گردید که همه نشسته بودند. امام از وضع آنان و علت اجتماعشان جویا شد. گفتند: اینها کشیشان و راهبان مسیحى هستند که در مجمع بزرگ سالیانه خود گردآمده اند و طبق برنامه همه ساله منتظر اسقف بزرگ مى باشند تا مشکلات علمى خود را از او بپرسند. امام(علیه السلام) به میان جمعیت تشریف برده و به طور ناشناس در ان مجمع بزرگ شرکت فرمود. این خبر فوراً به هشام گزارش داده شد. هشام افرادى را مامور کرد تا در انجمن مزبور شرکت نموده از نزدیک ناظر جریان باشند.

طولى نکشید اسقف بزرگ که فوق العاده پیر و سال خورده بود، وارد شد و با شکوه و احترام فراوان، در صدر مجلس قرار گرفت. آن گاه نگاهى به جمعیت انداخت، و چون سیماى امام باقر(علیه السلام) توجه وى را به خود جلب نمود، رو به امام کرد و پرسید:

– از ما مسیحیان هستید یا از مسلمانان؟

– از مسلمانان.

– از دانشمندان آنان هستید یا افراد نادان؟

– از افراد نادان نیستم!

– اول من سوال کنم یا شما مى پرسید؟

– اگر مایلید شما سوال کنید.

– به چه دلیل شما مسلمانان ادعا مى کنید که اهل بهشت غذا مى خورند و مى آشامند ولى مدفوعى ندارند؟ آیا براى این موضوع، نمونه و نظیر روشنى در این جهان وجود دارد؟

– بلى، نمونه روشن آن در این جهان جنین است که در رحم مادر تغذیه مى کند ولى مدفوعى ندارد!

– عجب! پس شما گفتید از دانشمندان نیستید؟!

– من چنین نگفتم، بلکه گفتم از نادانان نیستم!

– سوال دیگرى دارم.

– بفرمایید.

– به چه دلیل عقیده دارید که میوه ها و نعمت هاى بهشتى کم نمى شود و هر چه از آنها مصرف شود، باز به حال خود باقى بوده کاهش پیدا نمى کنند؟ آیا نمونه روشنى از پدیده هاى این جهان را مى توان براى این موضوع ذکر کرد؟

– آرى، نمونه روشن آن در عالم محسوسات آتش است. شما اگر از شعله چراغى صدها چراغ روشن کنید، شعله چراغ اول به جاى خود باقى است و از آن به هیچ وجه کاسته نمى شود!…

…اسقف هر سوال و مشکلى به نظرش مى رسید، همه را پرسید و جواب قانع کننده شنید و چون خود را عاجز یافت، بشدت ناراحت و عصبانى شد و گفت: «مردم! دانشمند والا مقامى را که مراتب اطلاعات و معلومات مذهبى او از من بیشتر است، به اینجا آورده اید تا مرا رسوا سازد و مسلمانان بدانند پیشوایان آنان از ما برتر و بهترند؟! به خدا سوگند دیگر با شما سخن نخواهم گفت و اگر تا سال دیگر زنده ماندم، مرا در میان خود نخواهید دید!» این را گفت و از جا برخاست و بیرون رفت!(۲)

پی نوشت:

(۱). ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص۲۰۱.

(۲). گردآوری از کتاب: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، ۱۳۹۰ ش، چاپ بیست و سوم، ص ۳۴۱.

منبع: جام نیوز

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه