شوهرم دنبال عیاشی بود و پسرخاله اش دنبال من!

در خانواده شوهرم ، بین محرم و نامحرم حریمی وجود نداشت و آنها با پوشش بسیار نامناسب جلوی همدیگر ظاهر می شدند و حرکات زننده ای هم داشتند.

به گزارش ۸دی، نگاه زیر چشمی و لبخندهای معنی دار مجید مرا در دام یک عشق احساسی انداخت و فکرم را حسابی مشغول کرد. ما با هم در دانشگاه درس می خواندیم و بالاخره پس از قول و قرارهای عاشقانه، او که ادعا می کرد بدون من می میرد به خواستگاری ام آمد و با رضایت خانواده ام پس از طی رسم و رسومات معمول عقد کردیم. اما از همان روزهای اول رفتار و حرکات مجید مرا عذاب می داد.

در خانواده شوهرم، بین محرم و نامحرم حریمی وجود نداشت و آنها با پوشش بسیار نامناسب جلوی همدیگر ظاهر می شدند و حرکات زننده ای هم داشتند. به عنوان مثال چند بار پسر خاله اش شوخی های زشت و شرم آوری با دو خواهر شوهرم کرد و یک بار هم قصد داشت به من نزدیک شود که اجازه ندادم و در این باره مجید را درجریان گذاشتم. اما او می گفت: در خانواده ما هیچ کس نیت پلیدی ندارد و تو آدم خوبی نیستی که این افکار به ذهنت خطور می کند! روزهای خیلی سختی را می گذراندم و متاسفانه زرق و برق زندگی خانوادگی شوهرم همه ایراد های آنها را پوشانده بود و پدر و مادرم نیزجلوی دوست و آشنا همیشه از وضعیت مالی و زندگی خانواده دامادشان تعریف و تمجید می کردند. مدتی گذشت و یک روز متوجه شدم مجید با دختر یکی از اقوام شان ارتباط برقرار کرده است. این موضوع ضربه روحی سختی به من زد و وقتی از او توضیح خواستم با زبانی چرب و نرم عذرخواهی کرد و قسم خورد که خودش را اصلاح کند. ما پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی در یک شرکت مشغول کار شدیم و زندگی مشترک مان را آغاز کردیم.
دو سال گذشت و خدا دختری به ما داد که اسمش را «نگین» گذاشتیم ولی متاسفانه همسرم هیچ تعهدی به زندگی زناشویی مان نشان نمی داد و تمام هوش و حواسش معطوف زنان غریبه شده بود. با این رفتار و حرکات شریک بی وفای زندگی ام، عذاب می کشیدم و بارها با او صحبت کردم تا دست از بوالهوسی و چشم چرانی بر دارد اما بی فایده بود !

چند سال بعد فهمیدم شوهرم با زن جوانی به نام «سیمین» رابطه مخفیانه دارد. سر این مسئله با هم درگیر شدیم و زمانی که با گریه و التماس از آن زن خواستم از زندگی ام بیرون برود اوادعا کرد: که به واسطه زن دیگری با شوهرم آشنا شده است. سیمین حتی با لبخند گفت: خوش به حالت، عجب دختر قشنگ و با مزه ای داری! با شنیدن این حرف، تازه فهمیدم که مجید، نگین را نیز همراه خودش به خانه این زن فاسد برده است.
دیگر تحمل این وضعیت برایم خیلی سخت بود به همین خاطر درخواست طلاق دادم و مصمم هستم از این مرد بی مسئولیت و بی غیرت جدا شوم.
زن جوان که برای اخذ مشاوره به دایره اجتماعی کلانتری مراجعه کرده بود افزود: فکر می کردم چون همسرم وضعیت اقتصادی خوبی دارد و تحصیلکرده است زندگی موفقی خواهم داشت اما واقعیت این است که چه مرد و چه زن باید جربزه زندگی و غیرت دینی و اخلاقی داشته باشند. من در زندگی ، بهترین خانه ، بهترین خودرو و اسباب و اثاثیه شیک و مجللی داشتم اما همیشه حسرت زندگی زنی را می خوردم که برای انجام کارهای منزل به خانه ما می آمد وزندگی ساده و باصفایی دارد.
در پایان به همه دختران و پسران جوان توصیه می کنم تحقیقات کامل و مشاوره قبل از ازدواج را مد نظر داشته باشند و کسی را به عنوان شریک زندگی انتخاب کنند که از نظر فرهنگی و اعتقادی هم کفو و نزدیک هم باشند.

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه