مجتبی ملک فرنود
نگاه آزاد؛

آیا دولتی‌ها فکر می‌کنند ملت آلزایمر دارند؟

همین‌که او فریاد زد یک‌باره همه‌چیز شبیه به دوران محمود خان شد؛ یک‌بار نان و بنزین و طلا و ارز بالا رفت که دست هیچ‌کس به او نرسد؛ یک‌بار هم ایران‌خودروی مهربان به مانند دولت قبل شرایط را برای گرانی محیا دید و به یک‌باره محصولات با کیفیتش را گران کرد.

آیا دولتی‌ها فکر می‌کنند ملت آلزایمر دارند؟

به گزارش ۸دی، همین چند سال پیش در دولت گذشته همه‌چیز گل‌وبلبل بود و پروژه‌های عمرانی پشت هم افتتاح و به قشر ضعیف جامعه توجه نسبی می‌شد و خیلی دیگر از مواردی که نشان از پیشرفت کشور می‌داد. تا این‌که به‌یک‌باره تحریم‌های هوشمند آمریکا گریبان دولت را گرفت و تورم و رکود به حد اعلا رسید.

گفتیم زمام امور را دسته شیخی بدهیم که کلیدی در جیب داشت؛ کلیدی که به گفته خودش شاه‌کلید گشایش عصر جدیدی از تحولات سیاسی اقتصادی و فرهنگی بود.

در سخنوری چیزی شبیه محمود بود زمانی که می‌خواست وعده‌ای بدهد تن صدایش را بالا می‌برد و یک لبخند به پهنای صورت به دوربین می‌زد.

باب جدید مذاکرات در سه سال اول دولت او برای رفع تحریم‌ها آغاز شد؛ گفته بود که باید با کدخدا پای میز مذاکره نشست. گفته کنار آمدن با کدخدا باعث حل تمام مشکلات می‌شود.

حال خوب یا بد توانست کدخدا را قانع کند که انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست.

گفتیم تحریم‌ها برداشته شده، منتظر ماندیم سیل فعالان اقتصادی وارد ایران شود و خشکی سال‌های اخیر را با خود بشوراند و ببرد. اما انگاری ابر خوشبختی از غرب نیامد. البته چند رعدوبرق که فقط صدایش رو می‌توانستیم بشنویم در این آسمان زده شد.

مانند همیشه، فرانسوی‌هایی که از اول مذاکرات همه‌اش چوب لای چرخ دستگاه دیپلماسی می‌گذاشت اکنون به ما هواپیما و ماشین و دستگاه‌های اکتشاف و استخراج نفت و گاز فروختند.

پژویی که به‌راحتی پشت ایران خودرو را خالی کرد دوباره با عوض کردن پالان خود این بار در قالب کنسرسیومی آمد تا به ما سواری بدهد.

تا خواستیم بگوییم شکر؛ «لنگه کفش هم در بیابان غنیمت است» یک لومپن اقتصادی وارد کارزار سیاست شد؛ آری این بار کدخدا را نمی‌توانستیم به اسم کوچک صدا کنیم و به او بگویم هرگز یک ایرانی را تهدید نکن. فرقش با دولت قبلی این بود که آن دولت می‌خندید جیب ما را خالی می‌کرد این فقط داد می‌زد هر از چند گاهی چند سلفی با ژنرال‌هایش می‌گیرد.

همین‌که او فریاد زد یک‌باره همه‌چیز شبیه به دوران محمود خان شد؛ یک‌بار نان و بنزین و طلا و ارز بالا رفت که دست هیچ‌کس به او نرسد؛ یک‌بار هم ایران‌خودروی مهربان به مانند دولت قبل شرایط را برای گرانی محیا دید و به یک‌باره محصولات با کیفیتش را گران کرد.

شیخ هم با لبخند همیشگی‌اش رو به ملت کرد و گفت منشور حقوق شهروندی یعنی شما می‌توانید از من انتقاد کنید و من خوشحال شوم. اشکال ندارد؛ شما آلزایمر دارید؛ چون شما همه وعده‌ها و وعیدها یادتان می‌رود!

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه