پایگاه خبری تحلیلی 8دی نیوز
https://www.8deynews.com
وظيفه ما در برابر تحريفهای عاشورا؛
وظیفه علما در دوره ختم نبوت مبارزه با تحریفات است / خداوند ساکتان عالم در برابر تحریف را لعنت کرده است
استاد مطهری میگویند: وظیفه علما، در دوره ختم نبوت مبارزه با تحریف است و خداوند در قرآن کریم دانایانی را که حقایق را کتمان میکنند را به شدت لعنت کرده است.
به گزارش هشت دی، ماه محرم نزدیک است و بازار مداحی و سخنرانیها به زودی گرم خواهد شد. به همین مناسبت لازم دانستیم با گذری در جلد یکم کتاب حماسه حسینی استاد شهید مرتضی مطهری به پیشواز محرم برویم تا برخی کاستیها و ضعفهای مداحیها و سخنرانیها قبل آغاز برنامههای این ماه مطرح و در اختیار خوانندگان دوستداران اهل بیت (ع) قرار گیرد. در این بخش به موضوع وظایف علما و مردم در برابر عوامل تحریف قیام عاشورا میپردازیم:
بطور قطع و یقین در حادثه بسیار بزرگ تاریخی کربلا تدریجا تحریفاتی در طول زمان پیدا شده است و بدون شک در اینجا وظیفهای هست که باید با این تحریفات مبارزه کرد، بلکه به تعبیر بهتر، اگر بخواهیم از خودمان ستایش کنیم و تعبیر احترامآمیزی درباره خودمان به کار ببریم، باید بگوییم که نسل ما رسالتی برای مبارزه با این تحریفات دارد. ولی قبل از آنکه این وظیفه و این رسالت را چه برای علمایامت (به تعبیر دیگر خواص) و چه برای توده مردم (به تعبیر دیگر عوام) عرض کنم، مقدمتا دو مطلب دیگر را بیان میکنم، یکی اینکه نگاهی به گذشته کنیم و ببینیم مسئول این تحریفات چه کسانی هستند. آیا خواص و علما مسئول این تحریفاتند و یا توده و عوامالناس؟
امروزه وظیفه چیست و وظیفه کیست، یک مطلب است، در گذشته مقصر و مسئول که بوده است، مطلب دیگری است. معمولا در اینگونه قضایا علماء به گردن عوام میاندازند و عوام به گردن علماء. علماء میگویند تقصیر عوامالناس است، تقصیر جهالت مردم است، بقدری مردم جاهل و نادان و نالایق و ناشایستهاند که سزاوار همین مهملات هم هستند، شایسته حقایق نیستند. من از مرحوم آیتالله صدر اعلیالله مقامه شنیدم که تاج نیشابوری در منبر حرفهای مفت میگفت، کسی به او اعتراض کرد که این حرفها چیست، این همه اجتماع میشود چرا دو کلمه حرف حسابی نمیزنی؟ گفت مردم لایق نیستند! بعد هم با یک دلیل، به اصطلاح ثابت کرد. مردم عوام یعنی توده مردم، منطقی در برابر خواص دارند، و این منطق را اغلب بکار میبرند. میگویند: ماهی از سر گنده گردد نیزدم. علماء به منزله سر ماهی هستند و ما دم ماهی. ولی حقیقت این است که در این تقصیر و در این مسئولیت، هم خواص مسئولند و هم عوام. این را بدانید که عامه مردم و توده مردم هم در این مسائل شریکند. در این جور مسائل این توده مردم هستند که حقایقکشی میکنند و خرافات را اشاعه میدهند. حدیث معروفی است و علماء برای آن اعتبار قائل شدهاند که شخصی از امام صادق علیهالسلام در ذیل آیه شریفه: «وَمِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لاَ یَعْلَمُونَ الْکِتَابَ إِلاَّ أَمَانِیَّ»(۱) (در اینجا خدا از عوام یهود انتقاد میکند. با اینکه خدا عوام را بیسواد، امی و درسناخوانده معرفی میکند، در عین حال از همین عوام در قرآن انتقاد میکند و آنها را مسئول میشناسد) سؤال میکند که آقا! علمای یهود مسئول بودهاند درست، عوام چه مسئولیتی دارند؟ اینها عوام بودنشان عذرشان است (حدیث مفصل است) امام(ع) فرمود اینجور نیست. مسائلی هست که احتیاج به درس خواندن دارد، فقط درس خواندهها آنها را درک میکنند، درس ناخواندهها درک نمیکنند. در اینجا میتوان گفت عوام مسئول نیستند چون درس خوانده نیستند. گو اینکه گاهی عوام مسئولیتشان این است که چرا درس نمیخوانند؟ این هم یک منطقی است. ولی اگر عوام مسئولیت نداشته باشند، در مسائلی است که آن مسائل احتیاج به تحصیل و درس و کتاب و معلم دارد. وقتی معلم ندیده، مدرسه ندیده، کتاب نخوانده چرا مسئول باشد؟ اما بعضی از مسائل هست که بشر با فطرت سلیم، آنها را درک میکند و دیگر مدرسه و کتاب و معلم نمیخواهد، به تعبیر من دیپلم داشتن نمیخواهد، کلاس شش را طی کردن نمیخواهد، بلکه عقل داشتن کافی است، سلامت عقل کافی است. سپس امام (ع) مثال زد، فرمود: عالمی مردم را به زهد و تقوا دعوت میکند، ولی در عین حال برخلاف زهد و تقوا عمل میکند! توبه فرما است، اما توبه فرمایان خود، توبه کمتر کنند و مردم عوام هم اینها را میبینند که بر ضد گفته خودشان عمل میکنند! امام (ع) فرمود: آیا انسان باید درسخوانده و معلم دیده باشد و کلاس طی کرده باشد تا بفهمد که چنین آدمی لایق پیروی نیست؟ عوام قوم یهود اینها را به چشم خودشان میدیدند و با عقل خودشان درک میکردند، «و اضطروا بمعارف قلوبهم»(۲)، با یک معرفت فطری درک میکردند که از چنین کسانی نباید پیروی کرد معذلک پیروی میکردند، پس مسئولند. یک سلسله مسائل هست که احتیاج به درس خواندن ندارد، به قول معروف خط سیاه و سفید خواندن نمیخواهد، عربی دانستن نمیخواهد، فارسی دانستن هم نمیخواهد، صرف و نحو نمیخواهد، فقه و اصول نمیخواهد، منطق و فلسفه نمیخواهد. فطرت سلیم میخواهد و فطرت سلیم را هم همه دارند. فطرتشان درک میکند. پیغمبراکرم(ص) جملهای دارد که از پختهترین جملههاست، چون از فطریترین جملههاست. فرمود: «انما الاعمال بالنیات و انما لکل امری مانوی»(۳) عمل، به قصد و نیت بستگی دارد. اگر شما کاری انجام دهید چه خوب و چه بد، اما آن کار بدون قصد از شما صادر شده باشد، اگر بد است مسئول نیستید و اگر خوب است پاداش ندارید. اگر کسی آمد خوابی را نقل کرد، داستانی را نقل کرد، گفت فلان کس در یک جریان اضطراری، در یک عالم بیخبری، در یک کاری که کوچکترین قصدی در آن نداشته است، بلکه قصد خلاف داشته است، در عینحال همین کار بدون قصد، او را به اعلیعلیین بالا برد و تمام گناهانش را محو کرد، آیا باید قبول کنیم؟ باید در کتاب خوانده باشیم؟ عربی باید بدانیم؟ سیاه و سفید باید خوانده باشیم؟ گناهان انسان را فقط توبه پاک میکند، یک بازگشت به حق پاک میکند.«ان الحسنات یذهبن السیئات»(۴)، کار نیک است که اثر کار بد را میبرد. اما کار بدون اختیار اینچنین نیست. ما از همین فطرت خدادادی خودمان هرگز استفاده نمیکنیم.
در بعضی از کتابها نوشتهاند یک نفر دزد که راه را برای مردم میگرفت و آنها را میکشت، یک روز اطلاع پیدا کرد که قافله زواری میخواهد به کربلا برود، آمد سر گردنهای کمین کرد برای اینکه راه را بر زوار امام حسین(ع) ببندد و مالشان را بدزدد و اگر لازم شد آنها را بکشد. منتظر بود قافله برسد که ناگهان کنار راه خوابش برد، قافله آمد، رد شد و او بیدار نشد. در همین حال صحنه قیامت را خواب دید که او را به جهنم میبرند؟ چرا به جهنم میبرند؟ چون کوچکترین عمل صالح در نامه عملش نیست، هر چه هست گناه است، هر چه هست جنایت است. او را تا لبه پرتگاه جهنم بردند ولی جهنم نپذیرفت و برگشت! چرا نپذیرفت؟ چون این مرد سر راهی خوابیده بود که در آن قافله زوار میرفت و گرد زوار بر تنولباس او نشسته بود، بدون اینکه خودش قصدی داشته باشد، بلکه قصد کشتن زوار را داشته است، قصد بردن مال آنها را داشته است، ولی علیرغم گفته پیغمبر(ص) که: «انما الاعمال بالنیات و انما لکل امریء ما ن »، این عمل بدون اختیار، تمام گناهانش را محو کرد:
فان النار لیس تمس جسما
علیه غبار زوار الحسین
از جنبه شعری خیلی خوب است اما از جنبه مکتب امام حسین(ع) متاسفانه درست نیست.
مطلب دومی که باید قبل از بیان این رسالت و وظیفه عرض کنم، خطراتی است که در این تحریفات وجود دارد. مختصری راجع به خطر تحریف بحث کنیم. انواع تحریفها در واقعه تاریخی عاشورا را بدست آوردیم، عوامل تحریف را هم شناختیم. ممکن است کسی بگوید مگر تحریف چه عیبی دارد؟ چه ضرری دارد؟ چه خطری دارد؟ خطر تحریف فوقالعاده زیاد است. تحریف ضربت غیر مستقیم است که از ضربت مستقیم کاریتر است. یک کتاب که تحریف میشود (چه تحریف لفظی، چه تحریف معنوی) اگر کتاب هدایت باشد، تبدیل به کتاب ضلالت میشود، اگر کتاب سعادت باشد تبدیل به کتاب شقاوت میشود. اگر کتابی باشد که انسان را رو به بالا میبرد، در اثر تحریف رو به پائین میآورد. اساسا آن حقیقت را بکلی عوض میکند. نه تنها بدون خاصیت میکند، بلکه اثر معکوس میبخشد.
هر چیزی آفتی متناسب با خودش دارد، پیغمبراکرم (ص) میفرماید: «”آفه الدین ثلاثه: فقیه فاجر، امام جائر، مجتهد جاهل»(۵)، سه چیز آفت دین است: ۱- دانشمند بدعمل، فاسق و فاجر. ۲ – زعیم و پیشوای ستمکار. ۳ مقدس نادان.
پیغمبر اکرم اینها را بعنوان آفتهای دین میشمرد. همانطور که جمادات، نباتات و حیوانات آفتهای مخصوص بخود دارند، بدن انسانها آفتهای مخصوص به خود دارد، دین، آیین و مسلک هم آفت مخصوص به خود دارد. تحریف، که بوسیله دو صنف از آن سه صنفی که پیغمبر اکرم فرمود، یعنی عالم بد عمل و فاسق، و مقدس نادان ایجاد میشود، آفت دین است، دین را از بین میبرد. تحریف چون موضوع را عوض میکند مردم آن را بعنوان حقیقت میپذیرند، اما نتیجه معکوس میگیرند.
علی علیهالسلام، شخصیتی به آن عظمت، در نظر بعضی از ما مردم یک شخصیت تحریف شده عجیبی است. بعضی از مردم علی(ع) را فقط و فقط به پهلوانی میشناسند و بس! گاهی به وسیله اشخاص بسیار مغرض عکسهایی از علی علیهالسلام منتشر میشود که شمشیری مانند زبان مار که دو زبانه دارد در دست اوست و بازوها و قیافهای برای ایشان درست میکنند و نقاشی میکنند که معلوم نیست از کجا بدست آوردهاند. اصلا عکس و مجسمه علی(ع) و پیغمبر(ص) قطعا در دنیا نبوده است. یک قیافههای عجیبی درست میکنند که انسان باور نمیکند این همان علی(ع) عادل است، این همان علیای است که شبها از خوف خدا میگریسته است. چون سیمای یک عابد، سیمای یک متهجد، سیمای کسی که شبها استغفار میکرده است، سیمای یک حکیم، سیمای یک قاضی، سیمای یک ادیب، یکجور دیگر است. مطلب دیگری که مخصوص ما ایرانیهاست اینست که به امام چهارم علیهالسلام میگوییم امام زینالعابدین بیمار! غیر از زبان فارسی در هیچ زبان دیگری کلمه بیمار را دنبال اسم امام زینالعابدین(ع) نمیبینیم. در زبان عربی چنین کلمهای نیست. ایشان القاب زیادی دارند، السجاد یکی از القابشان است، ذوالثفنات یکی از القابشان است. آیا شما کتابی در دنیا پیدا میکنید که لقبی به زبان عربی به امام داده باشند که مفهوم بیمار را برساند؟! امام زینالعابدین(ع) تنها در ایام حادثه عاشورا بیمار بودند (شاید تقدیرالهی بود برای اینکه باید امام زنده میماند و نسل امام حسین(ع) از این طریق محفوظ میشد) و همان بیماری سبب نجات ایشان شد. چندبار تصمیم گرفتند امام(ع) را بکشند، اما چون بیماری او شدید بود، گفتند انه لما به(۶) چرا او را بکشیم؟ او دارد میمیرد. در دنیا چه کسی هست که در عمرش بیمار نشده باشد؟ در غیر این چند روز ببینید آیا یک جا نوشتهاند که امام زینالعابدین(ع) بیمار بود؟! ولی ما امام زینالعابدین(ع) را به صورت یک بیمار مریض زردرنگ تبداری که همیشه عصا بدستش است و کمر خم کرده و راه میرود و آه میکشد، ترسیم کردهایم! همیندروغ، همینتحریف سبب شده است که بسیاری از اشخاص آه بکشند، ناله بکنند، خودشان را به موشمردگی بزنند تا مردم آنها را احترام کنند و بگویند آقا را ببینید درست مانند امام زینالعابدین(ع) بیمار است! این تحریف است. امام زینالعابدین علیهالسلام با امام حسین علیهالسلام و با امامباقر علیهالسلام از نظر مزاج و بنیه هیچ فرقی نداشته است. امام(ع) بعد از حادثه کربلا چهل سال زنده بود. مانند همه سالم بود، با امامصادق علیهالسلام فرقی نداشته، چرا بگوییم امام زینالعابدین بیمار؟!(۷) اندازه اینها به بشریت ضربه نزده است، حقایق را قلب و بدعتها ایجاد نکرده است.
رسالت و وظیفه ما
مخصوصا در این عصر بدانید که وظیفه سنگینی داریم. با حادثه تحریف شده نمیشود به مردم خدمت کرد، در گذشته هم نمیشد. در گذشته اگر فایدهای نداشت ضررش کم بود ولی در این عصر ضررش خیلی زیاد است. ما و شما بزرگترین وظیفهای که داریم این است که ببینیم چه تحریفاتی در تاریخ ما شده است، چه تحریفاتی در نقاشی شخصیتها و بزرگان ما شده است، چه تحریفاتی در قرآن شده است؟ اما تحریف قرآن تحریف لفظی نیست، یعنی در قرآن نه یک کلمه کم شده است و نه یک کلمه زیاد. خطر تحریف معنوی قرآن به اندازه خطر تحریف لفظی آن است. تحریف معنوی قرآن یعنی چه؟ یعنی تفسیر غلط، توجیه غلط، قرآن را غلط تفسیر کردن، توجیه غلط کردن، همین هم نباید باشد. ببینیم در تاریخهای ما، آن تاریخهایی که باید برای ما درس آموزنده باشد و سند اخلاقی ماست، سندتربیت اجتماعی ما است، مانند حادثه تاریخیعاشورا، چه تحریفاتی شده است؟ باید با این تحریفات مبارزه کنیم.
وظایف علمای امت و عامه مردم
وظایفی که علمای امت دارند چیست؟ وظایف عامه و توده مردم چیست؟ راجع به علمای امت یک سخن کلی را عرض میکنم: عالم نقطه انحرافش در اینجاست که همیشه خودش را در مقابل نقاط ضعف و عیبهای مردم میبیند. نقاط ضعف روحی و اخلاقی و اجتماعی در افراد یک نوع بیماری است. در بیماریهای جسمانی، خود بیمار معمولا بیماری خودش را احساس میکند و خودش دنبال معالجه میرود. ولی در بیماریهای روحی آنچه که کار را مشکل میکند این است که شخص بیمار است ولی خودش نمیفهمد که بیمار است! بلکه برعکس، آن بیماری را به عنوان سلامت میپذیرد! به بیماری خودش علاقه دارد! چنین نیست که افراد، نقاط ضعف خودشان را به عنوان نقطه ضعف بشناسند و قبول کنند، بلکه آنها را نقطه قوت در خودشان میدانند! این، عالم است که میفهمد نقاط ضعف اجتماعش چیست. عالم که در مقابل نقاط ضعف اجتماع قرار میگیرد، دو حالت دارد:۱- با نقاط ضعف مردم مبارزه میکند. این را مصلح میگویند مصلح یعنی کسی که با نقاط ضعف مردم مبارزه میکند. غالبا مردم از او خوششان نمیآید! ۲- مبارزه کردن با نقاط ضعف مردم را کار سخت و مشکلی میبیند. مبارزه کردن با نقاط ضعف مردم نه تنها منفعت ندارد بلکه ضرر هم دارد، از نقاط ضعف مردم استفاده میکند! اینجاست که مصداق «فقیه فاجر» میشود که به فرموده پیغمبراکرم (ص) یکی از آفات سه گانه دین است. در سایرمسائل بحث نمیکنیم بلکه فقط در واقعهعاشورا بحث میکنیم. عامه مردم دو نقطه ضعف در موضوع عزاداری امام حسین(ع) دارند، یکی از آنها این است که معمولا مؤسس یا مؤسسین و صاحبان مجالس، چه آنهایی که در مساجد و چه آنهایی که بالخصوص در منزلشان مجلسی بر پا میکنند، در حدودی که من تجربه دارم (استثناء ندارد) آن چیزی را که میخواهند ازدحام جمعیت است! اگر جمعیت ازدحام کند راضی هستند اگر ازدحام نکند راضی نیستند! این نقطه ضعف است. این جلسات برای این نیست که جمعیت ازدحام کند. مگر ما میخواهیم سان ببینیم، مگر ما میخواهیم رژه برویم؟! هدف، آشنا شدن با حقایق است، مبارزه کردن با تحریفات است. این یک نقطه ضعف است که گوینده در مقابل آن قرار میگیرد. آیا با این نقطه ضعف مبارزه کند یا از این نقطه ضعف مانند تاج نیشابوری استفاده کند! اگر بخواهد با این نقطه ضعف مبارزه کند، با هدف صاحب مجلس و هدف مستمعین که از جمع شدن دور یکدیگر و شلوغ شدن خوششان میآید، ناسازگار است، اگر هم بخواهد از این نقطه ضعف استفاده کند، فقط در فکر این است که چه کار کنم تا جمعیت، بیشتر جمع شود. اینجاست که یک عالم بر سر دو راهی قرار میگیرد. حالا که اینها احمق هستند، چنین نقطه ضعفی دارند، من از این نقطه ضعف استفاده و بهرهبرداری کنم یا علیرغم وجود این نقطه ضعف، با آن مبارزه کنم و به دنبال حقیقت بروم؟
نقطه ضعف دومی که در مجالس عزاداری هست و بیشتر از ناحیه عوامالناس است و خوشبختانه کمتر شده است، مسئله ” شومر و واویلا ” بپا شدن است. منبری در آخر منبرش حتما باید ذکر مصیبت کند و در این ذکر مصیبت هم نه تنها مردم اشک بریزند، که تنها اشک ریختن قبول نیست، باید مجلس از جا کنده شود و شور و واویلا بپا شود. من نمیگویم مجلس از جا کنده نشود، من میگویم این نباید هدف باشد. اگر در آن مسیر صحیح با بیان حقایق و واقعیات، بدون آنکه روضه دروغی خوانده شود، بدون آنکه جعلی شود، بدون آنکه تحریفی شود، بدون آنکه برای امام حسین(ع) اصحابی بسازند که در تاریخ نیست و خود امام حسین(ع) آنها را نمیشناسد چون وجود نداشتهاند، بدون آنکه برای امام حسین(ع) فرزندانی ذکر شود که چنین فرزندانی در دنیا وجود نداشتهاند، بدون اینکه برای امام حسین(ع) دشمنانی ذکر شود که اصلا چنین کسانی وجود نداشتهاند، اگر اشکی از روی صداقت و حقیقت ریخت، شور و واویلا هم بپا شد، مجلس هم کربلا شد، بسیار خوب است. ولی وقتی که حقیقت و صداقت نبود، آیا باید با امام حسین(ع) بجنگیم، دشمنی کنیم، دروغ ببندیم، دروغ بگوییم؟! این، نقطه ضعف مردم عوام است. با این نقطه ضعف چه باید کرد؟ آیا باید از این نقطه ضعف مردم استفاده کرد؟ باید بهرهبرداری کرد و سوارشان شد؟ باید مانند تاج نیشابوری گفت که چون اینها احمقند، من از حماقتشان استفاده میکنم؟! نه، بزرگترین رسالت و بزرگترین وظیفه علماء مبارزه با نقاط ضعف اجتماع است. این است که پیغمبراکرم (ص) فرمود: «اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه و الا فعلیه لعنه الله»(۹)، آنجا که بدعتها و دروغها ظاهر میشود.آنجا که چیزهایی ظاهر میشود که در دین نیست، مسائلی پیدا میشود که من نگفتهام، برعهده دانایان است که حقایق را بگویند ولو مردم خوششان نیاید. آن کسی که حقایق را کتمان میکند، لعنت خدا بر او باد. بالاتر از این را خود قرآن کریم فرموده است: «إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلعَنُهُمُ اللّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ»(۱۰). آن دانایانی که حقایقی را که ما گفتهایم، میدانند ولی کتمان میکنند، میپوشانند، اظهار نمیکنند، لعنت خدا و لعنت هر لعنتکنندهای بر آنها باد. وظیفه علما، در دوره ختم نبوت مبارزه با تحریف است. خوشبختانه ابزار این کار در دست است و در میان علماء، بوده و هستند افرادی که با این نقاط ضعف مبارزه کرده و میکنند.
کتاب لؤلؤ و مرجان که در همین موضوع حادثه عاشورا نوشته شده از مرحوم حاجینوری (رضوان الله علیه) است که درست همان قیام و وظیفه بسیار بسیار مقدسی است که این مرد بزرگ انجام داده است و مصداق قسمت اول آن حدیث است «اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه» وظیفه علماست که در این موارد حقایق را بدون پرده به مردم بگویند ولو مردم خوششان نیاید. وظیفه علماست که با اکاذیب مبارزه کنند، وظیفه علماست که مشت دروغگویان را باز کنند. فقها در باب غیبت مطلبی دارند میگویند غیبت مواردی دارد که استثناء مرد خوبی بوده است. واقعا نسبت به امام حسین علیهالسلام مرد مخلصی بوده است و نوشتهاند هر وقت نام امام حسین را میشنید اشکش جاری میشد، فقه و اصول را هم به خوبی میدانسته است. خودش خیال میکرد که از فقهای درجه اول است ولی نه، از فقهای درجه دوم و سوم لااقل بشمار میرود. کتابی نوشته به نام خزائن که یک دوره فقه است و چاپ هم شده. معاصر با صاحب جواهر است. به صاحب جواهر گفت اسم کتاب شما چیست؟ گفت جواهر. اسم کتاب خودش خزائن بود. گفت از این جواهر شما در خزائن ما بسیار است. اما کتاب جواهر تا به حال ۱۰ بار چاپ شده است و هیچ فقیهی نیست که از این کتاب استفاده نکند، هیچ فقیهی نیست که خودش را نیازمند به این کتاب نبیند. ولی کتاب خزائن که یک دوره چاپ شده، بعد از آن احدی به سراغ آن نرفت! قیمت آن با اینکه هزار صفحه است، همان قیمت کاغذش بیشتر نیست. این مرد با اینکه مرد عالمی است ولی اسرارالشهادهاش را نوشته که به کلی حادثه کربلا را تحریف کرده است، قلب کرده است، زیرو رو کرده است، بیخاصیت و بیاثر کرده است، کتابش مملو از دروغ است! حال به خاطر اینکه او عالم بوده، با تقوا بوده، مخلص امام حسین(ع) بوده است، ما باید دربارهاش سکوت کنیم؟ حاجی نوری نباید درباره أسرار الشهاده او اظهار نظر کند؟ باید جرح بشود و این وظیفه عالم است. از خداوند تبارک و تعالی توفیق میخواهیم که دلهای همه ما را به حق و حقیقت رهبری بفرماید.گناهانی را که از طریق تحریف یا غیر تحریف مرتکب شدهایم، بر ما ببخشاید. به ما توفیق بدهد که وظیفه و رسالتی را که در این زمینه داریم به خوبی انجام بدهیم.
پی نوشت:
- آیه ۷۸ سوره بفره
- احتجاج طبرسی، ج ۲، ص. ۴۵۷
- بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۲۲۵ و جامع الصغیر، ج ۱، ص
- – سوره هود آیه. ۱۱۴
- جامع الصغیر، ج ۱، ص. ۴
- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۶۱ و اعلامالوری، ص ۲۴۶ و ارشاد شیخ مفید، ص. ۲۴۲
- خدا رحمت کند مرحوم آیتی رضواناللهعلیه را که گوهر گرانبهایی بود و از دست ما رفت. این مرد بزرگ در پنج، شش سال پیش در جلسهای از انجمن ماهانه دینی، راجع به راه و رسم تبلیغ بحث کرد که در جلد دوم گفتار ما چاپ شده است. در آنجا همین موضوع را ایشان طرح کرد. گفت این چه حرفی است که ما به امام زینالعابدین(ع) نسبت بیماری میدهیم؟! یک لقب به امام دادهایم که هر کس بشنود خیال میکند امام در تمام عمر بیمار بوده است. بعد قضیه جالبی را نقل کرد، گفت: همین چندی پیش یکی از مجلات را میخواندم که در آن، نویسنده مقالهای از وضع دولت و کارمندان دولت انتقاد کرده بود که اغلب کارمندان دولت و متصدیان امور یا افراد بیعرضهای هستند یا افراد ناپاکی. یا عرضه دارند و ناپاکند، یا پاکند و بیعرضه. عین عبارت را ایشان نقل کردند که نوشته بود: اغلب متصدیان امور یا شمرند یا امام زینالعابدین بیمار! و حال آنکه ما نیازمندیم به افرادی که حضرت عباس باشند و کاربر! یعنی شمر کاربر بود ولی ناپاک، امام زینالعابدین بیمار آدم پاکی بود ولی متاسفانه کاربر نبود، (العیاذ بالله) عرضه و لیاقتی نداشت! حضرت عباس هم پاک بود و هم کاربر. خوب ببینید! همین یک جریان کوچک چقدر انحراف بوجود میآورد.
- سوره کهف آیه ۱، سوره فصلت آیه. ۶
- سفینه البحار، ج ۱، ص ۶۳ و اصول کافی، ج ۱، ص. ۵۴
- سوره بقره ۱۵۹
نظرات