وظيفه ما در برابر تحريف‌های عاشورا؛

وظیفه علما در دوره ختم ‏نبوت مبارزه با تحریفات است / خداوند ساکتان عالم در برابر تحریف را لعنت کرده است

استاد مطهری می‌گویند: وظیفه علما، در دوره ختم ‏نبوت مبارزه با تحریف است و خداوند در قرآن کریم دانایانی را که حقایق را کتمان می‌کنند را به شدت لعنت کرده است.

وظیفه علما در دوره ختم ‏نبوت مبارزه با تحریفات است / خداوند ساکتان عالم در برابر تحریف را لعنت کرده است

به گزارش هشت دی، ماه محرم نزدیک است و بازار مداحی و سخنرانی‌ها به زودی گرم خواهد شد. به همین مناسبت لازم دانستیم با گذری در جلد یکم کتاب حماسه حسینی استاد شهید مرتضی مطهری به پیشواز محرم برویم تا برخی کاستی‌ها و ضعف‌های مداحی‌ها و سخنرانی‌ها قبل آغاز برنامه‌های این ماه مطرح و در اختیار خوانندگان دوستداران اهل بیت (ع) قرار گیرد. در این بخش به موضوع وظایف علما و مردم در برابر عوامل تحریف قیام عاشورا می‌پردازیم:

بطور قطع و یقین در حادثه بسیار بزرگ‏ تاریخی کربلا تدریجا تحریفاتی در طول زمان پیدا شده است و بدون شک در اینجا وظیفه‏‌ای هست که باید با این‏ تحریفات مبارزه کرد، بلکه به تعبیر بهتر، اگر بخواهیم از خودمان‏ ستایش کنیم و تعبیر احترام‌‏آمیزی درباره خودمان به کار ببریم، باید بگوییم که نسل ما رسالتی برای مبارزه با این تحریفات دارد. ولی قبل از آنکه این وظیفه و این رسالت را چه برای علمای‏امت (به تعبیر دیگر خواص‏) و چه برای توده مردم (به تعبیر دیگر عوام) عرض کنم، مقدمتا دو مطلب دیگر را بیان می‏کنم، یکی اینکه نگاهی به گذشته کنیم و ببینیم‏ مسئول این تحریفات چه کسانی هستند. آیا خواص و علما مسئول این‏ تحریفاتند و یا توده و عوام‏‌الناس؟

 امروزه وظیفه چیست و وظیفه کیست، یک مطلب است، در گذشته مقصر و مسئول که بوده است، مطلب دیگری است‏. معمولا در اینگونه قضایا علماء به گردن عوام می‏اندازند و عوام به گردن‏ علماء. علماء می‌‏گویند تقصیر عوام‏‌الناس است، تقصیر جهالت مردم است، بقدری مردم جاهل و نادان و نالایق و ناشایسته‏‌اند که سزاوار همین مهملات هم هستند، شایسته حقایق نیستند. من از مرحوم آیت‌الله ‏صدر اعلی‏‌الله ‏مقامه شنیدم که تاج‏ نیشابوری در منبر حرف‌های مفت می‏‌گفت، کسی به او اعتراض کرد که این حرف‌ها چیست، این‏ همه اجتماع می‏‌شود چرا دو کلمه حرف حسابی نمی‏‌زنی؟ گفت مردم لایق نیستند! بعد هم با یک دلیل، به اصطلاح ثابت کرد. مردم‏ عوام یعنی توده مردم، منطقی در برابر خواص دارند، و این منطق را اغلب بکار می‏‌برند. می‏‌گویند: ماهی از سر گنده گردد نی‏زدم. علماء به‏ منزله سر ماهی هستند و ما دم‏ ماهی. ولی حقیقت این است که در این تقصیر و در این مسئولیت، هم خواص مسئولند و هم عوام. این را بدانید که عامه‏ مردم و توده مردم هم در این مسائل شریکند. در این جور مسائل این توده‏ مردم هستند که حقایق‌‏کشی می‏‌کنند و خرافات را اشاعه می‏‌دهند. حدیث معروفی است و علماء برای آن اعتبار قائل شده‏اند که شخصی از امام‏ صادق علیه‏‌السلام  در ذیل آیه شریفه: «وَمِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لاَ یَعْلَمُونَ الْکِتَابَ إِلاَّ أَمَانِیَّ»(۱) (در اینجا خدا از عوام یهود انتقاد می‌‏کند. با اینکه‏ خدا عوام را بی‏‌سواد، امی و درس‏‌ناخوانده معرفی می‏‌کند، در عین ‏حال از همین عوام در قرآن انتقاد می‏‌کند و آنها را مسئول می‏‌شناسد) سؤال می‏‌کند که‏ آقا! علمای یهود مسئول بوده‌‏اند درست، عوام چه مسئولیتی دارند؟ اینها عوام بودن‌شان عذرشان است (حدیث مفصل است) امام(ع) فرمود این‏جور نیست. مسائلی هست که احتیاج به درس خواندن دارد، فقط درس خوانده‏‌ها آنها را درک می‏‌کنند، درس ناخوانده‏‌ها درک نمی‏‌کنند. در اینجا می‌‏توان گفت عوام مسئول نیستند چون درس خوانده نیستند. گو اینکه گاهی عوام مسئولیت‌شان این است که چرا درس نمی‏‌خوانند؟ این هم یک منطقی است. ولی اگر عوام مسئولیت نداشته‏ باشند، در مسائلی است که آن مسائل احتیاج به تحصیل و درس و کتاب و معلم دارد. وقتی معلم ندیده، مدرسه ندیده، کتاب نخوانده چرا مسئول‏ باشد؟ اما بعضی از مسائل هست که بشر با فطرت‏ سلیم، آنها را درک می‏‌کند و دیگر مدرسه و کتاب و معلم نمی‏‌خواهد، به تعبیر من دیپلم داشتن‏ نمی‏‌خواهد، کلاس ‏شش را طی کردن نمی‌‏خواهد، بلکه عقل داشتن کافی است، سلامت عقل کافی است. سپس امام (ع) مثال زد، فرمود: عالمی مردم را به زهد و تقوا دعوت می‌‏کند، ولی در عین حال برخلاف زهد و تقوا عمل می‌‏کند! توبه‏ فرما است، اما توبه فرمایان خود، توبه کمتر کنند و مردم عوام هم‏ اینها را می‏بینند که بر ضد گفته خودشان عمل می‏‌کنند! امام (ع) فرمود: آیا انسان باید درس‏‌خوانده و معلم دیده باشد و کلاس طی کرده باشد تا بفهمد که چنین آدمی لایق پیروی نیست؟ عوام قوم یهود اینها را به چشم‏ خودشان می‌‏دیدند و با عقل خودشان درک می‏‌کردند، «و اضطروا بمعارف‏ قلوبهم»(۲)، با یک معرفت فطری درک می‌‏کردند که از چنین کسانی‏ نباید پیروی کرد معذلک پیروی می‏‌کردند، پس مسئولند. یک سلسله مسائل هست که احتیاج به درس خواندن ندارد، به قول معروف‏ خط سیاه و سفید خواندن نمی‏‌خواهد، عربی دانستن نمی‌‏خواهد، فارسی دانستن هم نمی‏خواهد، صرف و نحو نمی‏‌خواهد، فقه و اصول‏ نمی‌‏خواهد، منطق و فلسفه نمی‏‌خواهد. فطرت سلیم می‏خواهد و فطرت سلیم را هم همه دارند. فطرتشان درک می‌‏کند. پیغمبراکرم(ص) جمله‏‌ای دارد که‏ از پخته‌‌‏ترین جمله‌‌‏هاست، چون از فطری‏‌‌ترین جمله‌‏‌هاست. فرمود: «انما الاعمال بالنیات و انما لکل امری مانوی»(۳) عمل، به قصد و نیت‏ بستگی دارد. اگر شما کاری انجام دهید چه خوب و چه بد، اما آن کار بدون‏ قصد از شما صادر شده باشد، اگر بد است مسئول نیستید و اگر خوب است‏ پاداش ندارید. اگر کسی آمد خوابی را نقل کرد، داستانی را نقل کرد، گفت فلان‏ کس در یک جریان اضطراری، در یک عالم ‏بی‌‌‏خبری، در یک کاری که کوچک‌‌ترین قصدی‏ در آن نداشته است، بلکه قصد خلاف داشته است، در عین‌‏حال همین کار بدون‏ قصد، او را به اعلی‏علیین بالا برد و تمام گناهانش را محو کرد، آیا باید قبول کنیم؟ باید در کتاب خوانده باشیم؟ عربی باید بدانیم؟ سیاه‏ و سفید باید خوانده باشیم؟ گناهان انسان را فقط توبه پاک می‏‌کند، یک بازگشت‏ به حق پاک می‏‌کند.«ان الحسنات یذهبن السیئات»(۴)، کار نیک‏ است که اثر کار بد را می‏‌برد. اما کار بدون اختیار اینچنین نیست. ما از همین فطرت خدادادی خودمان هرگز استفاده نمی‌‏کنیم.

در بعضی از کتاب‌ها نوشته‌‌‏اند یک نفر دزد که راه را برای مردم می‌‏گرفت و آنها را می‏‌کشت، یک روز اطلاع پیدا کرد که قافله زواری‏ می‏‌خواهد به کربلا برود، آمد سر گردنه‌‏ای کمین کرد برای اینکه راه را بر زوار امام‏ حسین(ع) ببندد و مالشان را بدزدد و اگر لازم شد آنها را بکشد. منتظر بود قافله برسد که ناگهان کنار راه خوابش برد، قافله آمد، رد شد و او بیدار نشد. در همین حال صحنه قیامت را خواب دید که او را به‏ جهنم می‌‏برند؟ چرا به جهنم می‌‏برند؟ چون کوچک‌ترین عمل صالح در نامه عملش‏ نیست، هر چه هست گناه است، هر چه هست جنایت است. او را تا لبه‏ پرتگاه جهنم بردند ولی جهنم نپذیرفت و برگشت! چرا نپذیرفت؟ چون این‏ مرد سر راهی خوابیده بود که در آن قافله زوار می‌‏رفت و گرد زوار بر تن‌‏و‌لباس او نشسته بود، بدون اینکه خودش قصدی داشته باشد، بلکه قصد کشتن زوار را داشته است، قصد بردن مال آنها را داشته است، ولی علی‌‏رغم‏ گفته پیغمبر(ص) که: «انما الاعمال بالنیات و انما لکل امری‏ء ما ن »، این عمل بدون اختیار، تمام گناهانش را محو کرد:

فان النار لیس تمس جسما

علیه غبار زوار الحسین

از جنبه شعری خیلی خوب است اما از جنبه مکتب امام‏ حسین(ع) متاسفانه درست نیست.

 مطلب دومی که باید قبل از بیان این رسالت و وظیفه عرض کنم، خطراتی‏ است که در این تحریفات وجود دارد. مختصری راجع به خطر تحریف بحث‏ کنیم. انواع تحریف‌ها در واقعه تاریخی عاشورا را بدست آوردیم، عوامل‏ تحریف را هم شناختیم. ممکن است کسی بگوید مگر تحریف چه عیبی دارد؟ چه ضرری دارد؟ چه خطری دارد؟ خطر تحریف فوق‌‏العاده زیاد است. تحریف ضربت غیر مستقیم است که از ضربت‏ مستقیم کاری‌تر است. یک کتاب که تحریف می‌‏شود (چه تحریف لفظی، چه‏ تحریف معنوی) اگر کتاب هدایت باشد، تبدیل به کتاب ضلالت می‏‌شود، اگر کتاب سعادت باشد تبدیل به کتاب شقاوت می‌‏شود. اگر کتابی باشد که‏ انسان را رو به بالا می‌‏برد، در اثر تحریف رو به پائین می‌‏آورد. اساسا آن‏ حقیقت را بکلی عوض می‏‌کند. نه تنها بدون خاصیت می‏‌کند، بلکه اثر معکوس می‏‌بخشد.

هر چیزی آفتی متناسب با خودش دارد، پیغمبراکرم (ص) می‏فرماید: «”آفه الدین ثلاثه: فقیه فاجر، امام جائر، مجتهد جاهل»(۵)، سه چیز آفت دین است:  ۱- دانشمند بدعمل، فاسق و فاجر. ۲ – زعیم و پیشوای ستمکار. ۳ مقدس‏ نادان.

پیغمبر اکرم اینها را بعنوان آفت‌های دین می‌‏شمرد. همان‌طور که جمادات‏، نباتات و حیوانات آفت‌های مخصوص بخود دارند، بدن انسانها آفت‎های‏ مخصوص به خود دارد، دین، آیین و مسلک هم آفت مخصوص به خود دارد. تحریف، که بوسیله دو صنف از آن سه صنفی که پیغمبر اکرم فرمود، یعنی‏ عالم بد عمل و فاسق، و مقدس نادان ایجاد می‏‌شود، آفت دین است، دین‏ را از بین می‌‏برد. تحریف چون موضوع را عوض می‏‌کند مردم آن را بعنوان‏ حقیقت می‏‌پذیرند، اما نتیجه معکوس می‏‌گیرند.

علی علیه‏‌السلام، شخصیتی به آن عظمت، در نظر بعضی از ما مردم یک‏ شخصیت تحریف شده عجیبی است. بعضی از مردم علی(ع) را فقط و فقط به‏ پهلوانی می‌‏شناسند و بس! گاهی به وسیله اشخاص بسیار مغرض عکس‌هایی از علی علیه‏‌السلام منتشر می‌‏شود که شمشیری مانند زبان مار که دو زبانه دارد در دست اوست و بازوها و قیافه‏‌ای برای ایشان درست می‏‌کنند و نقاشی می‌‏کنند که معلوم نیست از کجا بدست آورده‏‌اند. اصلا عکس و مجسمه علی(ع) و پیغمبر(ص) قطعا در دنیا نبوده است. یک قیافه‌‏های عجیبی درست‏ می‌‏کنند که انسان باور نمی‏‌کند این همان علی(ع) عادل است، این همان‏ علی‏ای است که شب‌ها از خوف خدا می‌‏گریسته است. چون سیمای یک عابد، سیمای یک متهجد، سیمای کسی که شبها استغفار می‏‌کرده است، سیمای یک‏ حکیم، سیمای یک قاضی، سیمای یک ادیب، یک‏جور دیگر است. مطلب دیگری که مخصوص ما ایرانی‌هاست اینست که به امام چهارم علیه‏‌السلام  می‌‏گوییم امام زین‏‌العابدین بیمار! غیر از زبان فارسی در هیچ زبان‏ دیگری کلمه بیمار را دنبال اسم امام زین‏‌العابدین(ع) نمی‌‏بینیم. در زبان عربی چنین کلمه‌‏ای نیست. ایشان القاب زیادی دارند، السجاد یکی از القابشان است، ذوالثفنات یکی از القابشان است. آیا شما کتابی در دنیا پیدا می‌‏کنید که لقبی به زبان عربی به امام داده باشند که مفهوم‏ بیمار را برساند؟! امام زین‏‌العابدین(ع) تنها در ایام حادثه عاشورا بیمار بودند (شاید تقدیرالهی بود برای اینکه باید امام زنده می‌‏ماند و نسل امام‏ حسین(ع) از این طریق محفوظ می‏شد) و همان بیماری سبب نجات‏ ایشان شد. چندبار تصمیم گرفتند امام(ع) را بکشند، اما چون بیماری او شدید بود، گفتند انه لما به(۶) چرا او را بکشیم؟ او دارد می‏میرد. در دنیا چه کسی هست که در عمرش بیمار نشده باشد؟ در غیر این چند روز ببینید آیا یک جا نوشته‏‌اند که امام زین‏‌العابدین(ع) بیمار بود؟! ولی‏ ما امام زین‏‌العابدین(ع) را به صورت یک بیمار مریض زردرنگ تب‏داری‏ که همیشه عصا بدستش است و کمر خم کرده و راه می‏رود و آه می‏کشد، ترسیم‏ کرده‏ایم! همین‏دروغ، همین‏تحریف سبب شده است که بسیاری از اشخاص آه بکشند، ناله بکنند، خودشان را به موش‏‌مردگی بزنند تا مردم آنها را احترام کنند و بگویند آقا را ببینید درست مانند امام زین‏‌العابدین(ع) بیمار است! این تحریف است. امام زین‏‌العابدین علیه‏‌السلام  با امام حسین علیه‏‌السلام  و با امام‏باقر علیه‌السلام از نظر مزاج و بنیه هیچ فرقی نداشته است. امام‏(ع) بعد از حادثه کربلا چهل سال زنده بود. مانند همه سالم بود، با امام‏صادق علیه‏‌السلام  فرقی نداشته، چرا بگوییم امام زین‏‌العابدین بیمار؟!(۷) اندازه اینها به بشریت ضربه نزده است، حقایق را قلب و بدعت‌ها ایجاد نکرده است.

رسالت و وظیفه ما

مخصوصا در این عصر بدانید که وظیفه سنگینی داریم. با حادثه تحریف شده‏ نمی‌‏شود به مردم خدمت کرد، در گذشته هم نمی‏‌شد. در گذشته اگر فایده‌‏ای‏ نداشت ضررش کم بود ولی در این عصر ضررش خیلی زیاد است. ما و شما بزرگ‌ترین وظیفه‏‌ای که داریم این است که ببینیم چه تحریفاتی در تاریخ ما شده است، چه تحریفاتی در نقاشی شخصیت‌ها و بزرگان ما شده است، چه‏ تحریفاتی در قرآن شده است؟ اما تحریف قرآن تحریف‏ لفظی نیست، یعنی در قرآن نه یک کلمه کم شده است و نه یک کلمه زیاد. خطر تحریف‏ معنوی قرآن‏ به اندازه خطر تحریف‏ لفظی آن است. تحریف معنوی قرآن یعنی چه؟ یعنی‏ تفسیر غلط، توجیه غلط، قرآن را غلط تفسیر کردن، توجیه غلط کردن، همین‏ هم نباید باشد. ببینیم در تاریخ‌های ما، آن تاریخ‌هایی که باید برای ما درس آموزنده باشد و سند اخلاقی ماست، سندتربیت اجتماعی ما است، مانند حادثه تاریخی‏عاشورا، چه تحریفاتی شده است؟ باید با این تحریفات‏ مبارزه کنیم.

وظایف علمای امت و عامه مردم

وظایفی که علمای امت دارند چیست؟ وظایف عامه و توده مردم چیست؟ راجع به علمای امت یک سخن کلی را عرض می‏‌کنم: عالم نقطه انحرافش در اینجاست که همیشه خودش را در مقابل نقاط ضعف و عیب‌های مردم می‌‏بیند. نقاط ضعف روحی و اخلاقی و اجتماعی در افراد یک نوع بیماری است. در بیماری‌های جسمانی، خود بیمار معمولا بیماری خودش را احساس می‏‌کند و خودش دنبال معالجه می‌‏رود. ولی در بیماری‌های روحی آنچه که کار را مشکل‏ می‌‏کند این است که شخص بیمار است ولی خودش نمی‏‌فهمد که بیمار است! بلکه برعکس، آن بیماری را به عنوان سلامت می‏‌پذیرد! به بیماری خودش‏ علاقه دارد! چنین نیست که افراد، نقاط ضعف خودشان را به عنوان نقطه‏ ضعف بشناسند و قبول کنند، بلکه آنها را نقطه قوت در خودشان می‏‌دانند! این، عالم است که می‏‌فهمد نقاط ضعف اجتماعش چیست. عالم که در مقابل نقاط ضعف اجتماع قرار می‏‌گیرد، دو حالت دارد:۱- با نقاط ضعف مردم مبارزه می‏کند. این را مصلح می‏گویند مصلح یعنی کسی که‏ با نقاط ضعف مردم مبارزه می‏‌کند. غالبا مردم از او خوششان نمی‏آید! ۲- مبارزه کردن با نقاط ضعف مردم را کار سخت و مشکلی می‌‏بیند. مبارزه کردن‏ با نقاط ضعف مردم نه تنها منفعت ندارد بلکه ضرر هم دارد، از نقاط ضعف‏ مردم استفاده می‌‏کند! اینجاست که مصداق «فقیه ‏فاجر» می‏شود که به فرموده‏ پیغمبراکرم (ص) یکی از آفات سه گانه دین است. در سایرمسائل بحث نمی‏‌کنیم بلکه فقط در واقعه‏عاشورا بحث می‏‌کنیم. عامه‏ مردم دو نقطه ضعف در موضوع عزاداری امام‏ حسین(ع) دارند، یکی از آنها این است که معمولا مؤسس یا مؤسسین و صاحبان ‏مجالس، چه آن‌هایی که در مساجد و چه آن‌هایی که بالخصوص در منزلشان مجلسی بر پا می‌‏کنند، در حدودی که من تجربه دارم (استثناء ندارد) آن چیزی را که‏ می‌‏خواهند ازدحام جمعیت است! اگر جمعیت ازدحام کند راضی هستند اگر ازدحام نکند راضی نیستند! این نقطه ضعف است. این جلسات برای این‏ نیست که جمعیت ازدحام کند. مگر ما می‏‌خواهیم سان ببینیم، مگر ما می‌‏خواهیم رژه برویم؟! هدف، آشنا شدن با حقایق است، مبارزه کردن با تحریفات است. این یک نقطه ضعف است که گوینده در مقابل آن قرار می‏‌گیرد. آیا با این نقطه ضعف مبارزه کند یا از این نقطه ضعف مانند تاج‏ نیشابوری استفاده کند! اگر بخواهد با این نقطه ضعف مبارزه کند، با هدف صاحب مجلس و هدف مستمعین که از جمع شدن دور یکدیگر و شلوغ شدن‏ خوششان می‏‌آید، ناسازگار است، اگر هم بخواهد از این نقطه ضعف استفاده‏ کند، فقط در فکر این است که چه کار کنم تا جمعیت، بیشتر جمع شود. اینجاست که یک عالم بر سر دو راهی قرار می‌‏گیرد. حالا که این‌ها احمق‏ هستند، چنین نقطه ضعفی دارند، من از این نقطه ‏ضعف استفاده و بهره‏‌برداری‏ کنم یا علی‌‏رغم وجود این نقطه ضعف، با آن مبارزه کنم و به دنبال حقیقت‏ بروم؟

 نقطه ضعف دومی که در مجالس عزاداری هست و بیش‌تر از ناحیه عوام‌‏الناس‏ است و خوشبختانه کمتر شده است، مسئله ” شومر و واویلا ” بپا شدن است‏. منبری در آخر منبرش حتما باید ذکر مصیبت کند و در این ذکر مصیبت هم نه تنها مردم اشک بریزند، که تنها اشک ریختن قبول‏ نیست، باید مجلس از جا کنده شود و شور و واویلا بپا شود. من نمی‌‏گویم‏ مجلس از جا کنده نشود، من می‌‏گویم این نباید هدف باشد. اگر در آن مسیر صحیح با بیان حقایق و واقعیات، بدون آنکه روضه دروغی خوانده شود، بدون‏ آنکه جعلی شود، بدون آنکه تحریفی شود، بدون آنکه برای امام‏ حسین(ع) اصحابی بسازند که در تاریخ نیست و خود امام‏ حسین(ع) آنها را نمی‏شناسد چون وجود نداشته‏اند، بدون آنکه برای امام‏ حسین(ع) فرزندانی ذکر شود که‏ چنین فرزندانی در دنیا وجود نداشته‏‌اند، بدون اینکه برای امام‏ حسین(ع) دشمنانی ذکر شود که اصلا چنین کسانی وجود نداشته‏‌اند، اگر اشکی از روی‏ صداقت و حقیقت ریخت، شور و واویلا هم بپا شد، مجلس هم کربلا شد، بسیار خوب است. ولی وقتی که حقیقت و صداقت نبود، آیا باید با امام‏ حسین(ع) بجنگیم، دشمنی کنیم، دروغ ببندیم، دروغ بگوییم؟! این، نقطه ضعف مردم عوام است. با این نقطه ضعف چه باید کرد؟ آیا باید از این نقطه ضعف مردم استفاده کرد؟ باید بهره‌‏برداری کرد و سوارشان‏ شد؟ باید مانند تاج ‏نیشابوری گفت که چون این‌ها احمقند، من از حماقت‌شان‏ استفاده می‏‌کنم؟! نه، بزرگ‌ترین رسالت و بزرگ‌ترین وظیفه علماء مبارزه‏ با نقاط ضعف اجتماع است. این است که پیغمبراکرم (ص) فرمود: «اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه و الا فعلیه لعنه الله»(۹)، آنجا که بدعت‌ها و دروغ‌ها ظاهر می‏‌شود.آنجا که چیزهایی ظاهر می‌‏شود که در دین نیست، مسائلی پیدا می‌‏شود که من‏ نگفته‌‏ام، برعهده دانایان است که حقایق را بگویند ولو مردم خوششان نیاید. آن کسی که حقایق را کتمان می‌‏کند، لعنت خدا بر او باد. بالاتر از این‏ را خود قرآن کریم فرموده است: «إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلعَنُهُمُ اللّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ»(۱۰). آن دانایانی که حقایقی را که ما گفته‌‏ایم، می‏‌دانند ولی کتمان می‌‏کنند، می‌‏پوشانند، اظهار نمی‏‌کنند، لعنت خدا و لعنت هر لعنت‌کننده‌‏ای بر آنها باد. وظیفه علما، در دوره ختم ‏نبوت مبارزه با تحریف است. خوشبختانه‏ ابزار این کار در دست است و در میان علماء، بوده و هستند افرادی که با این نقاط ضعف مبارزه کرده و می‏‌کنند.

 کتاب لؤلؤ و مرجان که در همین‏ موضوع حادثه عاشورا نوشته شده از مرحوم حاجی‏نوری (رضوان الله علیه) است که درست همان قیام و وظیفه‏ بسیار بسیار مقدسی است که این مرد بزرگ انجام داده است و مصداق قسمت‏ اول آن حدیث است «اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه» وظیفه علماست که در این موارد حقایق را بدون پرده به مردم بگویند ولو مردم خوششان نیاید. وظیفه علماست که با اکاذیب مبارزه کنند، وظیفه‏ علماست که مشت دروغ‏گویان را باز کنند. فقها در باب غیبت مطلبی دارند می‏گویند غیبت مواردی دارد که استثناء مرد خوبی بوده است. واقعا نسبت به امام‏ حسین علیه‏‌السلام  مرد مخلصی بوده‏ است و نوشته‏اند هر وقت نام امام‏ حسین را می‏شنید اشکش جاری می‏شد، فقه و اصول را هم به خوبی می‏دانسته است. خودش خیال می‏کرد که از فقهای درجه‏ اول است ولی نه، از فقهای درجه دوم و سوم لااقل بشمار می‏رود. کتابی‏ نوشته به نام خزائن که یک دوره فقه است و چاپ هم شده. معاصر با صاحب‏‌ جواهر است. به صاحب‌‏ جواهر گفت اسم کتاب شما چیست؟ گفت جواهر. اسم کتاب خودش خزائن بود. گفت از این جواهر شما در خزائن ما بسیار است. اما کتاب جواهر تا به حال ۱۰ بار چاپ شده است و هیچ فقیهی‏ نیست که از این کتاب استفاده نکند، هیچ فقیهی نیست که خودش را نیازمند به این کتاب نبیند. ولی کتاب خزائن که یک دوره چاپ شده، بعد از آن احدی به سراغ آن نرفت! قیمت آن با اینکه هزار صفحه است، همان قیمت کاغذش بیشتر نیست. این مرد با اینکه مرد عالمی است ولی‏ اسرارالشهاده‌اش را نوشته که به کلی حادثه کربلا را تحریف کرده است، قلب‏ کرده است، زیرو رو کرده است، بی‏خاصیت و بی‏اثر کرده است، کتابش‏ مملو از دروغ است! حال به خاطر اینکه او عالم بوده، با تقوا بوده، مخلص امام‏ حسین(ع) بوده است، ما باید درباره‏اش سکوت کنیم؟ حاجی نوری نباید درباره أسرار الشهاده او اظهار نظر کند؟ باید جرح بشود و این وظیفه عالم است. از خداوند تبارک و تعالی توفیق می‏خواهیم که‏ دل‌های همه ما را به حق و حقیقت رهبری بفرماید.گناهانی را که از طریق تحریف یا غیر تحریف مرتکب شده‏ایم، بر ما ببخشاید. به ما توفیق بدهد که وظیفه و رسالتی را که در این زمینه داریم به خوبی‏ انجام بدهیم.

پی نوشت:

  1. آیه ۷۸ سوره بفره
  2. احتجاج طبرسی، ج ۲، ص. ۴۵۷
  3. بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۲۲۵ و جامع الصغیر، ج ۱، ص
  4. – سوره هود آیه. ۱۱۴
  5. جامع الصغیر، ج ۱، ص. ۴
  6. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۶۱ و اعلام‏الوری، ص ۲۴۶ و ارشاد شیخ‏ مفید، ص. ۲۴۲
  7. خدا رحمت کند مرحوم آیتی رضوان‏‌الله‌‏علیه را که گوهر گران‌بهایی بود و از دست ما رفت. این مرد بزرگ در پنج، شش سال پیش در جلسه‌ای از انجمن ماهانه دینی، راجع به راه و رسم تبلیغ بحث کرد که در جلد دوم‏ گفتار ما چاپ شده است. در آنجا همین موضوع را ایشان طرح کرد. گفت‏ این چه حرفی است که ما به امام زین‏‌العابدین(ع) نسبت بیماری می‏‌دهیم؟! یک لقب به امام داده‌‏ایم که هر کس بشنود خیال می‌‏کند امام در تمام عمر بیمار بوده است. بعد قضیه جالبی را نقل کرد، گفت: همین چندی پیش یکی از مجلات را می‏‌خواندم که در آن، نویسنده مقاله‌‏ای از وضع دولت و کارمندان دولت انتقاد کرده بود که اغلب کارمندان دولت و متصدیان ‏امور یا افراد بی‌عرضه‏‌ای هستند یا افراد ناپاکی. یا عرضه دارند و ناپاکند، یا پاکند و بی‌‏عرضه. عین عبارت را ایشان نقل کردند که نوشته‏ بود: اغلب متصدیان امور یا شمرند یا امام زین‏‌العابدین بیمار! و حال‏ آنکه ما نیازمندیم به افرادی که حضرت عباس باشند و کاربر! یعنی شمر کاربر بود ولی ناپاک، امام زین‏‌العابدین بیمار آدم پاکی بود ولی متاسفانه‏ کاربر نبود، (العیاذ بالله) عرضه و لیاقتی نداشت! حضرت‏ عباس هم‏ پاک بود و هم کاربر. خوب ببینید! همین یک جریان کوچک چقدر انحراف‏ بوجود می‏‌آورد.
  8. سوره کهف آیه ۱، سوره فصلت آیه. ۶
  9. سفینه البحار، ج ۱، ص ۶۳ و اصول کافی، ج ۱، ص. ۵۴
  10. سوره بقره ۱۵۹

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه