شاهد عینی انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در شاندرمن مطرح کرد؛

جزئیات ناگفته از شهادت شهید بهشتی و یارانش/ خاطرات جالب از انتخاب استاندار گیلان / برای استاندار بپّا بگذارید

شاهد انفجار حزب جمهوری اسلامی و نماینده ۴ دوره مجلس ابعاد کمتر گفته شده‌ای از حادثه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی را تشریح کرد.

جزئیات ناگفته از شهادت شهید بهشتی و یارانش/ خاطرات جالب از انتخاب استاندار گیلان / برای استاندار بپّا بگذارید

به گزارش ۸دی به نقل از ماسال نیوز؛ ویژه برنامه‌ی خاطره گویی با موضوع حادثه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی غروب شنبه در مسجد جامع شاندرمن برگزار شد.

 

محمد تقی رنجبر شاهد عینی این حادثه و از اعضای سرشناس گیلانی حزب جمهوری اسلامی میهمان این برنامه بود. رنجبر ۴ دوره نمایندگی مردم صومعه سرا در مجلس شورای اسلامی را در سابقه خود دارد و از این جهت گنجینه ای از خاطرات ناب انقلاب اسلامی است.

بخشهایی از سخنرانی وی در برنامه شاهد عینی تقدیم خوانندگان ماسال نیوز می شود؛

 

قانونی که تنها زمان انتخابات سر و صدا می کند

 

اگر جهاد را از نظام اسلامی بگیریم برای تداوم یک حکومت اسلامی هیچ چیز نداریم. امروز دشمن روی این مساله تاکید فراوان دارد. یادم می‌آید که بعد از پیروزی انقلاب شهید مظلوم بهشتی در سخنرانی‌هایش به آمریکا می‌گفت موتوا بغیظکم(۱). یعنی آمریکا بمیر از  بغض و خشمی که از انقلاب در دل داری.

 

علت اینکه دکتر بهشتی و یارانش در مقر حزب جمهوری اسلامی شهید شدند  در وهله اول فهم استکبار از این مساله بود که ایشان نسبت به امام و محرومین و قرآن و اسلام وفادار است و در این مساله هیچ شکی نیست. مساله دوم تشکیلاتی به نام حزب جمهوری اسلامی است که به فرمان امام راحل به راه انداخته بود. در این حزب او توانست نیروهای انقلاب را وارد تشکیلات کند و آموزش بدهد گه چگونه حرکت کنند.

 

چون بدون آموزش و تشکیلات اداره یک مملکت خیلی مشکل است. یکی از مشکلاتی که امروز داریم همین موضوع است. قانونش‌اش را داریم اما انجام نمی‌شود و فقط در زمان انتخابات سر و صدایی بلند می‌کنند. منظورم ماده ۱۰ قانون تشکیل احزاب است. در قانون اساسی هم این مسایل مصوب شده است.

 

وقتی می‌گوییم در قانون اساسی مصوب شده است یعنی خبرگان ملت عموما اتفاق داشتند که مملکت باید دارای احزاب قانونی باشد و این احزاب جوانان و اقشار جامعه را که مایل باشد در درون خودش بکشاند و کلاس‌های مختلف اداره امور کشور را بر اساس شناخت برگزار کنند. چنین تشکیلاتی می‌تواند افراد را هم برای پذیرش مسئولیت آماده کند و هم برای حفظ انقلاب. می تواند فراخوان کند که نیروها را در مواقع نیاز در برابر دشمن بسیج کند. می‌تواند اعتقاد و آرمان مردم و جوانان و نوجوانان را در کلاس‌های مورد نیاز بالا بکشند. من خودم را می‌گویم اگر در آموزش قرار نگیریم ممکن است شیطان من را به جهات دیگر بکشاند.

 

 

توصیه جالب شهید بهشتی برای دادن پست به افراد

 

شهید بهشتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی حزب جمهوری را به دستور امام تاسیس کرد. حزب همه گیر شد و در همه استان‌ها و شهرستان‌ها دفتر داشتند. چرا منافقین با حزب دشمن خونی بودند؟ چون منافقین برایشان چندش‌آور بود که یک روحانی بتواند ظرف زمان کوتاه ۵۸ تا ابتدای سال ۶۰ سراسر ایران را کلاس درس کند برای آموزش جوانان در رابطه با اولا شناخت نیروهای اصیل انقلاب و امتحان آنها و آزمایش آنها و ثانیا واگذاری پست ها در نسبت با شان همان فرد.

 

 

بارها شهید بهشتی می‌فرمود که هر پستی را به هر کسی ندهید. این یکی از خاطرات من از شهید بهشتی است. می گفت اگر کسی آمد گفت به من فلان پست را بده شما اصلا به او توجه نکن و هیچگاه به او پستی واگذار نکنید چون پست را ضایع و انقلاب را لکه‌دار می کند. دوم اینکه شما اگر به کسی گفتید آقا فرماندار می شوی؟ او بلافاصله گفت آری، به او هم به هیچ وجه پست ندهید. گفتیم دیگر چرا ؟ گفت چون بلافاصله گفته آری! او نمی‌داند مسولیت چقدر سنگین است. سنگینی این بار را نمی فهمد و فکر کرده چیز ساده ای است. گفت پست را به کسی بدهید که از آن فرار می کند. هی به او میگویید بیا فرماندار بشو می گوید من نمی توانم، من از این مسئولیت سنگین بر نمی آیم. چنین فردی هر جا رفت با اصرار به او پست بدهید او پست را حفظ می کند و ضایع نمی کند چون قدرش را می‌داند و این بار سنگین را می کشد.

 

 

 

امروز معیار پست دادن فعالیت در ستاد انتخاباتی است

 

همین مساله را ببینید از زمانی که حزب تعطیل شد تا الان. حالا پست ها را به چه کسانی و چجوری می دهند؟ امروز که نگاه می کنیم پست ها را به کسی می دهند که ستاد آقای ایکس را اداره کند و تلاش کند که با دروغ و کلک و ریا و پلوکباب برایش رای جمع کند تا به کرسی مجلس برسد و صندلی ای را اشغال کند. صندلی ای که جای صالحانی است که جز برای خدا و مستضعفین کاری انجام نمی دهند.

 

 

 

خاطره جالب از استاندار گیلان

 

امروز پست‌ها را به کسی که مسئول ستاد انتخاباتی رئیس جمهور در استان فلان باشد می‌دهند. من نماینده بودم یکی از خاطراتم این بود که یکی از وزرایی که امروز در کابینه وجود دارد استاندار گیلان بود. قبلا هم در زنجان بود. یکی از افرادی که به او معتقد بودم به من زنگ زد که این آقا را برای استانداری تعرفه کنید. ما به دنبال استاندار متعهد و با سواد بودیم. گفت این آقا در زنجان خیلی خوب کار کرده است. من به واسطه اعتمادم به آن فرد باور کردم. حق می گفت که از مردم بپرسیم اما نپرسیدیم. ما از افرادی امضا گرفتیم و با همراهی هم آن فرد را در گیلان استاندار کردیم.

 

یک سالی برف سنگینی در گیلان بارید و پر شد. همین استاندار ما در تهران مصاحبه کرده بود که گیلان هیچ مشکلی ندارد! در حالی که مردم نان نداشتند. راه نداشتند.

 

بعد مشخص شد که آن آقایی که به ما پیشنهاد داده بود با همین استاندار در یک کاسه در زنجان می خوردند! ببینید انسان را نمی شود شناخت.

در مجلس اصولگراها زمان آقای احمدی نژاد همین آقا را معرفی کردند برای وزارت. اما مجلس رای نداد. دو بار این اتفاق افتاد. وقتی آقای احمدی نژاد رفت آن مجلس هم تغییر کرد. همان آقای استاندار رای برای وزارت گرفت. سوال کردیم چطور شد؟ چرا اصرار داشتند که این آقا وزیر شود؟  ایشان که پست معاونتی در جایی داشت. گفتند ایشان مسئول ستاد انتخاباتی بوده است و قرار بر این بوده که حتما وزیر شود چون در انتخابات ید طولایی دارد!

بحث انتخابات است. بحث اسلام و قرآن نیست. بحث تکمیل یاران همدل است نه بحث خدمت به مملکت.

 

 

شهید بهشتی به عربی و آلمانی و انگلیسی به صراحت صحبت می کرد و جواب دانشجویان در باب مسایل پیچیده ای همچون فلسفه و مارکسیم و مسایل اجتماعی به زبان خودشان می‌داد.

 

زمانی که کلاس ایشان در تهران بود من و سیف الله عبدالکریمی نماینده لنگرود و شهید عضدی و اصغرنیا استاندار سمنان که به تهران نزدیک بود می‌رفتیم کلاسشان. ما نیم ساعتی جلوتر می‌رفتیم که وضعیت اجتماعی را از هم بپرسیم.

 

برخی می‌گویند شهید بهشتی را منافقین گشتند نه. چه کسی اینها را تجهیز کرد و تغذیه کرد؟ موضوع این است. مثل داعش که خود آمریکایی‌ها آن را تغذیه می‌کنند.

هر جا انقلابی می‌شود و هر کسی را ترور می‌کنند ترور روی قضیه است ولی باید دید چه کسی عمل این قضایا شد؟ پشت قضیه چیت را باید بررسی کرد.

 

 

 

برای استاندار بپّا بگذارید!

 

حزب جمهوری اسلامی داشت فقاهت و تشکیلات را در مملکت رواج می داد که این تشکیلات مملکت را با دانش و علم و معرفت مدیریت کند. شهید بهشتی به ما می گفت آنچه در نهج البلاغه هست آن باید بشود. نهج البلاغه چه می گوید؟ امیر المومنین می فرماید وقتی شناختی این فرد را که می‌تواند استاندار شود این کافی نیست. یقین کنی کافی نیست. چون شیطان در کمین انسان است. باید عیون بگذاری. باید بپا بگذاری و بپا ممکن است همان آبدارچی و مستخدم باشد. بعد می گفت باید برای عیون هم عیون بگذاری. چون ممکن است استاندار آن عیون را بخرد.

 

در مملکت ما چرا ادارات اینطور هستند؟ امروزه استانداران مسئولین حراست را تعیین می‌کنند. مسئول حراست نباید با هماهنگی استاندار تعیین شود. مسئول حراست با موافقیت اطلاعات باید گذاشته شود. اگر قرار است ادارات حفظ شود نباید مسئول حفاظت و حراست را با نظر رئیس تعیین کرد خب رئیس اگر به او حقوق بدهد برایش به جای یک اضافه کار سه برابر اضافه کار میدهد!

الان برای تعیین نیروهای گزارش دهنده می گویند باید مسئول اداره هماهنگ باشد! هماهنگی همین می شود دیگر!

 

 

نمایندگانی که حتی بلیط هواپیمایشان را از بنی صدر می گرفتند!

چه کسی شهید بهشتی را شهید کرد؟ آنی که به بنی صدر رای داد و هر چه حزب و شهید بهشتی گفت به این رای ندهید اعتنا نکرد. شهید بهشتی فرمود من میشناسم ایشان در انگلیس بوده و جاسوس بوده است. به ما می گفت ما نمی توانیم زیاد سر به سر بنی صدر بگذاریم امام ما را منع کرده است شما نماینده ها این مطالب را از ما بگیرید و در تریبون ها مطرح کنید تا مردم به او رای ندهند وقتی ما صحبت های شهید بهشتی را می گفتیم تعداد زیادی از نمایندگان با ما دست به یقه می شدند که بنی صدر به این خوبی! چکارش دارید.

 

خوبی اش چه بود؟ دفتر هماهنگی بنی صدر در همه استان ها از جمله گیلان وجود داشت. بنی صدر دو تا نماینده داشت به نام غضنفرپور و سلامتیان. این دو نفر در مجلس نمایندگان را می کشیدند در ریاست جمهوری با بنی صدر رفیق می کردند بعد می گفتند هر مشکلی در حوزه ات داری ما انجام می دهیم ولی طرفدار ما باش. بعد از این که بنی صدر فرار کرد معلوم شد که بلیط هواپیمای خیلی از نمایندگان را برای رفتن به حوزه انتخابیه بنی صدر می داد.

 

 

بنی صدر ۱۰۰ درصد!

شهید بهشتی را کسانی کشتند که به حرف او گوش نکردند. در همین ماسال و شاندرمن و صومعه سرا پشت این کانال آب نوشته بودند بنی صدر ۱۰۰ درصد! چه کسانی نوشته بودند؟ منافقین. چه کسی تایید کرده بود؟ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم! جامعه مدرسین بنی صدر را تایید کرده بود. آنها را هم فریفته بود. ملت ایران را هم فریفت. با منافقین  مناظره میکرد و می گفتند به به عجب استادی است آنها را در مناظره محکوم کرد! هر چقدر شهید بهشتی می گفت این جاسوس است گوش نکردند. بعد وزیرش کردند. وقتی وزیر دارایی شد ۴ درصد وام مسکن مردم را بخشید. ۴ درصد زیاد بود. مردم گفتند این شد وزیر!  الناس عبید الدنیا.

 

 

 

اصرار عامل انفجار برای ماندن رنجبر در دفتر / حاشیه های انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی

آن شب که انفجار بود من در حزب بودم. در دفتر نشستم اما چون صبح خودم رانندگی کرده بودم برای تهران و بعد جلسه مجلس و بعد از ظهر هم در کمیسیون بودم خسته بودم. از ۴ بعد از ظهر که جلسه کمیسیون تمام شد تا سرچشمه محل دفتر رفتیم. همین ۴ نفر گیلانی که گفتم صجبت کردیم. نشستیم که شهید بهشتی بیاید. من به شهید عبدالکریمی گفتم عزیزم دکتر هرچه گفت شما بنویس من صبح فردا در مجلس از شما می گیرم. نمی توانم بمانم. طاقت ماندن ندارم. همان دقیقه مرحوم هاشمی هم آمدند در حزب. جایگاهی که شهید بهشتی می نشست ته کلاس بود و کلاس به اندازه همین مسجد بود. کرسی ای گذاشته بودند بلند و دو طرف کرسی هایی که منشی ها می نشستند و سوالات را می گرفتند. آقای هاشمی دم در نشستند. هرچه گفتند بفرمایید بالا گفتند نخیر همین جا می نشینم. من ۱۰ دقیقه نشد که تا تاکسی بگیرم بروم خانه صدای انفجار بلند شد.

 

مسئول تدارکات کلاس شخصی به نام کلاهی بود.من داشتم از در می رفتم بیرون جلوی در ایستاده بود. گفت آقای رنجبر کجا می روی؟ گفتم من خوابم می آید به آقای عبدالکریمی گفته ام برایم بنویسد. گفت امشب شب مهمی هست ها! گفتم مهم هم باشد من گفته ام بنویسند به من بدهند. همین شخص برای تعداد زیادی شاید قریب به ۱۵ نفر از افرادی که حزبی نبودند و نمی آمدند زنگ زده بود که دکتر بهشتی شما را کار دارد و حتما بیاید داخل حزب. از جمله شهید محمد منتظری. من می‌دیدم که چند نفری آمده بودند که حزبی نبودند و قبلا نمی آمدند.

 

 

وفتی حزب منفجر شد حدود ۷ یا ۸ نفر در گوشه و کنار دیوار بودند، سقف بریده شده بود مورب آمده بود پایین و آن چند نفر در گوشه و کنار زخمی شدند. از آنها سوال کردیم درباره حادثه. یک نور افکنی داخل حزب بودکه داخل حیاط را شب ها روشن می کرد.  گفتند وقتی دکتر آمد نشست روی صندلی این نور افکن که روشن بود خاموش شد و دوباره روشن شد گویا این علامتی بود. که دکتر آن داخل است تا کسی که باید انفجار را بزند بفهمد. این علامت را دادند و دفتر منفجر شد.

 

 

جاسازی مواد منفجره در کولر و سطل آشغال

 

من ظهرها می آمدم در حزب برای گرفتن اقلام تبلیغاتی. همان روز اتفاقا آمدم دفتر حزب دیدم  دو نفر با ساک های جوال مانند برزنتی بزرگ دارد داخل دفتر می آیند . آن موقع مثل حالا کسی جلوی اینها را نمی گرفت. با کسی از کارمندان حزب آمدند و رفتند پشت بام. پرسیدم اینها چکار می‌خواهند بکنند گفتند می خواهند پوشال کولر را عوض کنند. این نامرد بجای پوشال ۴ کولری که بالای حزب مواد منفجره کار گذاشته بود. بعد در صحن، زیر پایه تریبون را مواد منفجره گذاشته بود که مستقیا به شهید بهشتی بخورد. همین طور هم شد. چهار زباله دانی بزرگ در ۴ گوشه بود که کاغذ ها را می ریختند. زیر کاغذها را هم مواد منفجره گذاشته بودند که بتواند دیوار را ببرد که همین کار هم شد و دیوار از وسط دو نیم شد و افتاد پایین.

 

 

 

اولین سوال خبرنگار آسوشیتدپرس پس از انفجار

گفتم من در راه خانه بودم که انفجار رخ داد. ما برگشتیم آمدیم سمت دفتر. با جرثقیل قلاب انداختند که سقف فرورخته را بالا ببرند کمی بالا رفت و دوباره افتاد پایین و از نو چند نفر را شهید کرد.

خبرنگاران که آمدند اولین خبرنگاری که پرسید دکتر بهشتی داخل حزب بوده یا نه خبرگزاری آسوشیتدپرس آمریکا بود! آنها انگار می‌دانستند حزب می‌خواهد منفجر شود.

 

 

سر مملکت خراب است!

 

من در دوره ۴ دوره نمایندگی ام در مجلس شب و روز نشناحتم و درب خانه را حتی شب ها نمی بستم. عابران رد می شدند درب را می بستند. هیچگاه در دفتر کارم محافظ نداشتم. در طول این مدت با جیب خالی رفتم و با جیب خالی برگشتم. از روستایم رفتم و به روستایم برگشتم. در هیچ جای ایران زمین نداشتم و الان هم ندارم فقط زمین پدری ام هست.

 

فقر این مملکت از آنجا ناشی می شود که سرش خراب است. سر انسان وقتی خراب شد تنش هم خراب می شود.  این مملکت سری دارد به نام مجلس. امام فرمود مجلس راس امور است. وقتی نمایندگان مجلس خدای نکرده پولی شدند ممکلت خراب می شود. پس باید انتخابات را درست کرد تا مملکت درست شود. که البته نمی گذارند! هر وقت انتخابات درست شد، پولکی و تیمی و جناحی نشد ممکلت درست می شود.  با این شرایط چه اصولگرا و چه اصلاح طلب وضع همین است.

 

جز تعداد اندکی وضعیت زندگی نمایندگان محترم را ببینید . چی دارند؟ خدا لعنت کند سرمایه گذارانی که کاندیداها را کمک می کنند و معمولا دو تا سه نفر را کمک می کنند چون فکر می‌کنند که اینها احتمال پیروزی دارند.

۱)  آیه ۱۱۹ سوره آل عمران

انتهای پیام /

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه