برف شادی!

امسال برای بارش برف بسیار دعا کرده بودم. اما اکنون از خود بیزارم که چرا دعا کردن را از کسی نیاموختم…!

برف شادی!

به گزارش سرویس وبلاگستان ۸دی، راپا در بروزرسانی خود نوشت:

از کجا باید شروع کرد؟

چگونه می بایست بازگفت دردنامه ها را؟

اصلاً مخاطب کیست !

پست های وبلاگم از جنس کمبود هایم شده. در اینجا از دردها، دغدغه ها، آنچه نادیده گرفته شد از روی کسلت و آنچه نادیده ماند از روی غفلت می نویسم. می دانم که صدای این حنجره ی خسته به جایی نمی رسد جز عده ای محدود، اما گاهی” کم” برای دلی رنجور “بسیار” است.

روزی که بر ما گذشت خداوند نعمت بارش برف را بر ما ارزانی داشت. هم سنگری در وبلاگش نوشته بود که «چقدر دلم برای برف تنگ شده بود». در حقیقت که حرف دلم را زد، چرا که امسال برای بارش برف بسیار دعا کرده بودم. اما اکنون از خود بیزارم که چرا دعا کردن را از کسی نیاموختم…! نمی گویم که بارش برف امسال حاصل دعای من بود، اما خداوند نامم را در زمره ی خواهانِ مجرایی جهت بی بند و باری در این شهر ثبت گردانید. شهری که زیبایی و طراوت برف را از صفحه ی ناخودآگاه ذهنم پاک کرده و جایگزینش مُشتی بی عفتی و شادی های کذایی را قرار داد.

36

آن سوی قصه نیز باید از آقایانی نوشت که بر صندلی های چرخدارشان تکیه زده و از فرهنگ و تمدن به اغماء رفته می گویند که باید چنین و چنان کرد. پس کجاست نتیجه ی همایش ها و نمایش های تان. پس کجاست ماحصل کاغذ پاره هایی که با خود نویس های uropen و cenator امضاء کرده اید. مدتی ست که دیگر حالم از کار فرهنگی به سبک مرقوم تان بهم می خورد. آقایان، جنس اجراهایتان کمی نم گرفته است و در این میان مظلومانه ترین فریاد، فریادِ قلمی ست که در این دو قطبی ای که شما ساخته اید، اگر بچر خد محکوم است به جمود و افراطی نویسی . تنها جرم این قلم این است که خدا را تنها برای خدا می خواهد نه گزارش کار و پر کردن ساعت کاری. اگر منظور از خواص شما هستید پس بر حذر باشید که تا خواص مملکتی اصلاح نشوند، عوام آن اصلاح نخواهند شد. لطفاً همان قدر که به فکر میخ تان بر مقام های مربوطه اید، کمی به فکر ایران اسلامی باشید که دیگر معلوم نیست چه مقدار از اسلامش باقی مانده باشد…

و اما از این برف شادی آفرین برایم تنها حیرتی بر چهره مانده است که بار خدایا از این پس چه دعایی کنم که نه سیخ بسوزد نه کباب…

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
ضامن
برادر از درد دلمان گفتی. ولی به امید افراد بر صندلی چرخدار نشسته دردی از دردمان دوا نمیکند. باید دست به کار شد نه با حرف بلکه با عمل.اینجا جاییست که مرکز اجرایی امر به معروف باید وارد عمل شود طبق قانون.
. در پاسخ به ضامن
همش برخورد چکشی برای اصلاح فرهنگ جامعه کدام کار ایجابی را انجام داده ای آقا یا خانم ضامن که صحبت از مرکز اجرایی میکنی؟ این برف بازی ها نتیجه همان تفکر چکشی است، و بدبختی ما این است که امثال شما روح مقاله فوق را درک نمیکنید درضمن از مقاله خوبتان متشکرم
در حاشیه