پایگاه خبری تحلیلی 8دی نیوز
https://www.8deynews.com
نگاهی به کتاب جدید وجیهه سامانی؛
رمان خواب باران؛ روایتی از قضا و قدر الهی
رمان “خواب باران” بهقلم وجیهه سامانی؛ با نثر و بیانی لطیف و روان و نگاهی واقعبینانه؛ مسائل اخلاقی اجتماعی جوانان را بازگو میکند.
به گزارش ۸دی، به نقل از «فرهنگ نیوز»، گذشته برایش زمان و مکان نبود که پشت سر جا مانده باشد و زیر گردوغبار فراموشی، محو و ناپدید شود. گذشته تمام خاطرات و احساساتی بود که وجودش را پر کرده بود، مثل آینه ای که تصویرها را در خود منعکس می کرد، همه جا مقابلش بود و مدام در ذهنش تکثیر می شد.
نمی توانست از آن فرار کند. نمی توانست آن قسمت از زندگی اش را بکند و دور بریزد و انگار که هرگز نبوده، به جریان سیال و بی دغدغه زندگی بپیوندد.
برای یک لحظه دلش هوای آغوش گرم مادرش را کرد. دلش می خواست حالا مادرش آنجا بود تا سر روی شانه اش بگذارد و یک دل سیر گریه کند. دست های زبر و کارکرده اش را توی دست بگیرد و به سر و صورت بکشد. اما مادرش مرده بود و این آرزویی محال بود. باید با این واقعیت کنار می آمد. نمی توانست انتظار معجزه داشته باشد. خاک سرد بود و خاک های انباشته شده روی مزار، مصیبت دیده را دل کن و صبور می کرد. اما هما هنوز مزاری ندیده بود که خاکش او را سرد کند، هنوز خاکی ندیده بود که سرمایش او را دل کن کند. هنوز داغ مادرش تازه بود، مثل روز اول …
رمان «خواب باران» بهقلم وجیهه سامانی؛ با نثر و بیانی لطیف و روان، و نگاهی واقعبینانه به مسائل اخلاقی اجتماعی جوانان، تلاش میکند در پس قصهای عاشقانه، تعریفی درست و واقعی از سرنوشت و قضا و قدر ارائه کند و مرز باریک میان تردید و ایمان را بهدرستی به تصویر بکشد.
سامانی درباره نوشتن این کتاب می گوید: نویسندهها معمولاً موضوعاتی که دغدغه ذهنی خودشان و مورد علاقهشان است انتخاب میکنند. این سوالی بود که همیشه از کودکی در ذهنم بود؛ مسئله قضا و قدر و امتحانات و ابتلائاتی که آدمها در مسیر زندگیشان با آن برخورد میکنند و این اختلاف در داشتن امکانات و به ظاهر تقسیم ناعادلانه نعمت ها و دشوار و سخت بودن ابتلائات که البته در نظر ما به این شکل است و در کنه قضیه بر اثر هندسه منظمی از حکمت و مصلحت و رحمت الهی طراحی شده، از کودکی ذهنم را به شدت درگیر کرده بود.
رفته رفته در گذر سالها و با به دست آوردن تجربیات و بالا رفتن اطلاعات و آگاهی، به خیلی از جواب هایم در این زمینه رسیدم. بعد یاد سالهایی افتادم که ذهنم درگیر این سؤالات بی جواب بود و مرجعی هم برای رفع ابهامات و دغدغه های ذهنی ام پیدا نمیکردم . فکر کردم شاید در قالب داستان خیلی راحتتر و مفهومی تر بتوانم این موضوع را به نسل جوانتر منتقل کنم.
سرنوشت بازیهای عجیب و غریبی دارد، مثلاً اگر آن نیمهشب بهاری، «هما» پشت در هر خانه دیگری رگ دستش را زده بود؛ شاید سرنوشتش چیز دیگری میشد.
شاید اصلاً زنده نمیماند تا بین شک و یقین و ایمان به مهربانی خدا، عاجزانه دست و پا بزند و با تمام تلخیها و سیاهیهای کفر و عنادش، اسیر چهاردیواری تنگ و تاریکی میشد که مشتی خاک او را از دنیای زندگان جدا میکرد.
اما اینکه دست سرنوشت او را از میان تمام در و دیوارهای سنگی و سیمانی، و از میان آنهمه کوچه پسکوچههای شهر، پشت در خانهای کشیده بود که آدمهای قصهاش عزیزخانم و حسام بودند، برای این بود که مسیر زندگیاش جور دیگری رقم بخورد.
«خواب باران» رمانی است در ۲۰۰ صفحه با مضمون دینی ــ اجتماعی که انتشارات کتابستان آن را منتشر کرده است.
انتهای پیام/
نظرات