یادداشت؛

آفتابه را خرج لحیم نکنید لطفاً

گیلـــــــمردای در آخرین یادداشت خود به صحبت‌های صادق زیباکلام مشاور رسانه‌ای دولت تدبیر و امید در آستانه‌اشرفیه واکنش نشان داد.

آفتابه را خرج لحیم نکنید لطفاً

به گزارش ۸دی، گیلمردای در آخرین یادداشت خود در آستان‌خبر نوشت:

یادم می‌آید که هر وقت پدربزرگم از موضوعی تعجب می‌کرد یا نسبت به موضوعی گلایه داشت و می‌خواست آن را به مخاطبش نشان دهد، همیشه جمله «لا اله الا لله» را با لحن خاصی می‌گفت و سعی می‌کرد با گفتن “الله‌اکبر ” با یک لحن تندتر، مخالفتش را محکم‌تر نشان دهد و اگر طرف واقعاً متوجه نمی‌شد و یا اطرافیان وساطت می‌کردند، یک «لعنت خدا بر جان شیطان»(جن و شیطان) می‌گفت و در اوج عصبانیت، یک جورایی خودش را کنترل می‌کرد. الآن هم حکایت من هم شده، عین همان حکایت!

هر چه می‌خواهم خودم را وارد فضای انتخابات ریاست جمهوری نکنم، نمی‌شود! بقولی: ما از خیک دست برداشتیم، خیک از ما دست برنمی‌دارد!

«لا اله الا لله»!

امروز هم بعد از سال‌های متمادی، دوباره فیل عده‌ای یاد هندوستان کرد و برای افتتاح یک دفتر ناقابل انتخاباتی! سخنران کشوری دعوت کردند! هرچند اتحادشان در این زمینه و در مقایسه با رقبای سیاسی‌شان در شهرستان که صدای طبل تفرقه و اختلافشان بر سر کسب کرسی موقتی ریاست ستاد کاندیداهای موردنظرشان، در سطح جهانی، بگوش می‌رسد! قابل‌تحسین است ولی چقدر زیبا بود که این دوستان ساده‌اندیش داعیه‌دار صلح جهانی در کوران اوج جنگ‌طلبی استکبار جهانی! برای یک‌بار در طی این چهار سال! همچنین اراده مصممی! نشان داده و همین سخنران را برای سخنرانی در باب محرومیت‌های همیشگی «پیله آستونه» دعوت می‌کردند تا برای ما لاف در غریبی نزند! و بعد پاسخی نشنیده، برود پی تکرار همین توهمات! در مناطق دیگر!

به‌هرحال از قدیم گفته‌اند: « دولتی! که تا حالا برای مردم نان نداشته! که دیگر نباید این‌همه زبان و سخنگو داشته باشد!» و بقول قدمای دیگر: «استخری که آب ندارد، این‌همه ماهی! می‌خواهد چکار!»

آن‌هم کسانی که ازیک‌طرف ادعا می‌کنند که نمی‌شود و نمی‌توانیم و نخواهند توانست! و از طرف دیگر، دوباره وارد عرصه رقابت می‌شوند! هم ترس می‌دهند و هم ترس می‌خورند!

بابا! از قدیم گفته‌اند: کسی که از گرگ می‌ترسد، گوسفند نگه نمی‌دارد! پس دولتی که دائماً از گرگ‌های غربی بترسد، مطمئناً مملکت‌داری هم نخواهد کرد! شاهد این گفته، ادعای چرخیدن هم‌زمان سانتریفیوژهای هسته‌ای و چرخ کارخانه‌هاست! هنوز یادمان نرفته که قرار بود هم چرخ سانتریفیوژها بچرخد و هم زندگی مردم و بگذریم که الآن به خاطر همان ترس همیشگی‌شان! هم صنعت هسته‌ای‌مان تعطیل شد و هم زندگی مردم!

… الله‌اکبر!

یا واقعاً نمی‌دانند! که با این پیشوندهای دکتر و مهندس! که بعید می‌دانم! یا خودشان را زده‌اند به کوچه علی چپ! تا شاید تو این «وا بَدَن ها!» به بهانه‌های واهیِ «چاره‌ای نداریم!» و «فعلاً مجبوریم!» و «ما خودمان بیشتر انتقاد داریم!» و … دوباره بر خر مرادشان سوار شوند که باید گفت: «این حرف‌ها دیگر، برای طرف تنبون نمیشه» و بقول «اوس محمود» اون مَمَه رو لولو خورد!

«…”لا اله الا لله!»

یعنی باوجود چهارساله شدن “آفتابه‌لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی!”؛ بازهم پیش قاضی و ملق بازی!

… لعنت خدا بر جان شیطان!

باور کنید اگر خودم بااین‌همه بی‌سوادی! چهار سال رئیس‌جمهور می‌شدم، حداقل در یک زمینه‌ای عملکرد و کارنامه‌ای رو می‌کردم تا سخنرانان تبلیغاتی‌ام در دوره بعدی، مجبور نشوند، برای دفاع از عملکردم، آفتابه خرج لحیم کنند!

بقول قدما، ما هم بالای شما را دیدیم و هم پایین را! پس این‌قدر برایمان از برجامِ نافرجامتان! و راه ناتمامتان! و «من نبودم، دستم بود و تقصیر آستینم بود و …» نگویید که اگر قضیه «کِرسِنت تان» برای مردم شفاف بازگو شود، باید دنبال یک سوراخ موش بگردید! چون می‌دانید که با تبیین قضیه (کِرسِنت) امید همه ما ایرانیان از غصه این بی‌تدبیری‌تان، برای همیشه؛ ناامید می‌گردد! و اگر کسی هم از این قراردادهای بدتر از ترکمانچای! و عهدنامه‌های بدتر از گلستان! در هزاره سوم میلادی دِق کند! قابل ملامت نخواهد بود!

راستی فکر نکنید که نمی‌دانیم آمار عملکردی‌تان بنا بر آمار رسمی منتشره خودتان از دوره «اوس محمود» بدتر است! پس این‌قدر مردم را از «اوس محمود» نترسانید! و این‌قدر پشت او قایم نشوید! که یکی باید هوای شما را داشته باشد که در تعاملات خارجی، گل به خودی نزنید!

سرتان را درد نیاورم و در پایان توصیه می‌کنم بجای بوسیدن دست بقول خودتان «دلواپسان»؛ بحث را عوض نکنید! و بگویید دستاوردهای شما چیست و یا کجاست؟!

و این داستان ادامه دارد…

انتهای پیام/

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه