انتخابات ریاست جمهوری از 69 تا 96؛

آیا کابوس ائتلاف کنندگان، تکرار خواهد شد؟! / مردم به کدام جریان در انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری روی خوش نشان می دهند؟

چگونه است که مردم ۴ سال دیگر صبوری نمی کنند تا شاید آفتاب تابان برجام طلوع کند! و برجام به بار بنشیند و درختان ” گلابی” آن میوه دهد!

آیا کابوس ائتلاف کنندگان، تکرار خواهد شد؟! / مردم به کدام جریان در انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری روی خوش نشان می دهند؟

به گزارش ۸دی، رضا ربیعی از فعالان سیاسی استان گیلان درباره فعالیت جریانات مختلف سیاسی در انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری در یادداشتی نوشت:

زمانی که در دولت کارگزاران تورم به ۵۰ درصد رسیده بود و قشر مستضعف جامعه ایرانی در زیر چرخهای بی رحم اقتصاد مبتنی بر نگرش لیبرالی غربی وزرای آن له می شدند و فغان مردم به صورت ناآرامی های اجتماعی در برخی شهرهای کشور بلند شده بود از جریان  سیاسی به ظاهر رقیب آن -که قدرت اجرایی کشور را از آن به میراث گرفت – هیچ گونه اعتراضی به چنین شیوه مدیریت اقتصادی آنان بلند نشد آنان با پرچم “اصلاحات” و شعار “توسعه سیاسی” موفق به جلب آرای عمومی گردیدند اما مردم که چه بسا مطالبات معیشتی بر زمین مانده خود را نیز در پس این شعار کلی و مبهم “اصلاحات!” جستجو می کردند پس از گذشت دو دولت این جریان سیاسی و مطالبات کماکان بر زمین مانده خود، به دولت احمدی نژاد با گفتمان “عدالت” پناه بردند.

علاوه بر تورم، پدیده اقتصادی شوم دیگری که پایه های آن در دولت کارگزاران گذاشته شد، شکل گیری فساد سیستمی بود که در پایان کار این دولت به محاکمه کرباسچی، شهردار تهران نیز منجر شد و شبکه ای از فساد برملا شد. عاملی که فساد اقتصادی را در این دوره سیستمی کرد و قبح آن را زایل نمود نوع نگرش رئیس دولت کارگزاران به این نوع فساد بود که “فساد اقتصادی را از لوازم توسعه اقتصادی” معرفی می کرد، بنا بر نگرش رییس دولت کارگزاران و تصریح او، مثلا اگر سدی با ۵۰ میلیارد تومان ساخته می شود و در این میان ۵۰۰ میلیون تومان هم اختلاس می شود اشکالی ندارد!!

موضوع شگفت آور در این میان این بود که جریان اصلاحات که تورم کمرشکن ۵۰ درصدی دولت کارگزاران و نیز فساد اقتصادی شکل گرفته در این جریان سیاسی را به چشم دیده بود و اختلافات مبنایی در موضوعات سیاسی و … با آن داشت اما در چند مقطع زمانی حساس با کارگزاران به ائتلاف رسید که در همه آن موارد هدف واحدی را دنبال می کرد:

ائتلاف اول در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ اتفاق افتاد، زمانی که کاندیداهای اصلاحات در دور اول رقابت، ناکام ماندند و رقابت بین هاشمی و احمدی نژاد به دور دوم کشیده شد. جریان اصلاحات- که تا قبل از این ماجرا و در طول ۸ سال حاکمیت خود، شدیدترین حملات سیاسی را بر علیه هاشمی روا داشته بود، تا آنجا که با انتساب قتل های زنجیره ای به او، به ایشان لقب “عالیجناب سرخ پوش” داده و در جریان انتخابات سال ۷۸ مجلس شورای اسلامی، در رسانه های خود به لقب “آقاسی” مفتخرش! کردند- اما با هدف مغلوب کردن رقیب و پدیده ای قدرتمند به نام “احمدی نژاد”، با هاشمی و حزب متبوعش به ائتلاف رسیدند، نتیجه ائتلاف دو جریان سیاسی قدرتمند در برابر احمدی نژاد، نتیجه ای جز شکست برای آنان در پی نداشت! دلیل این شکست نیز گفتمان اصولگرایی بود که احمدی نژاد با اولویت دادن مسایل معیشتی و اقتصادی آن را نمایندگی می کرد.

ائتلاف دوم این دو جریان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ و بر سر کاندیدای مشترک مورد نظر اصلاحات و کارگزاران (میر حسین موسوی) و این بار نیز در رقابت با احمدی نژاد شکل گرفت و در پی مغلوب شدن کاندیدای ائتلاف، ادعای “تقلب” جریان بازنده این انتخابات، رفته رفته مبنای “فتنه” ای علیه نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت و با ضمیمه شدن عوامل خارجی به آن اعم از برخی از دولتهای متخاصم و اپوزیسیون های زخم خورده از نظام – که به تصریح برخی از این عوامل برنامه ریزی برای براندازی نظام را از دو دهه پیش از این تدارک دیده، مترصد فرصت مناسب عملیاتی کردن آن بودند -شعارها نیز از ادعای تقلب در انتخابات، به شعار ” انتخابات، بهانه است ، اصل نظام ، نشانه است” تغییر ماهیت داد!…

اما آیا تا حال از خود پرسیده اید، که چهره ناشناخته ای چون  احمدی نژاد چگونه توانست در سال ۸۴ بر رجال قدرتمندی چون هاشمی، کروبی و چهره های شاخص اصلاحات فایق آید، و این پیروزی را در سال ۸۸ نیز قدرتمندانه تر تقویت کند، او که در حد و اندازه های رجال سیاسی یادشده نبود!

به نظر می آید دلیل عمده روگردانی مردم از کارگزاران و اصلاحات در سال ۸۴، مطالبات متراکم بر زمین مانده مردم در طول ۱۶ سال حاکمیت آنان بود و این که این دو جریان سیاسی بدون توجه بنیادی به مطالبات مردم به عنوان “اصلی ترین رکن قدرت در نظام های مردمسالار”، با تکیه بر عوامل دیگر کسب اقتدار از قبیل ثروت، رسانه ها، غربگرایی و توسعه، تقویت و انسجام تشکیلات سیاسی و… به اعمال حاکمیت پرداختند.
نتیجه آن شد که مردم در سال ۸۴ به گفتمان “عدالت” احمدی نژاد به عنوان یکی از آرمان های برزمین مانده انقلاب اسلامی گرایش یافتند.
در واقع نگاه ایجابی مردم به احمدی نژاد، قبل از هر چیزی مبتنی بر نگاه سلبی مایوسانه آنان از کارگزاران و اصلاحات بوده است.
لذا هر دو جریان کارگزاران و اصلاحات، چاره مقابله با این پدیده قدرتمند را – علیرغم چالش های اساسی و مزمن این دو جریان -در ائتلاف خود دیدند. اما احمدی نژاد در ۴ سال اول با تلاش متراکم دولت خود توانست از عهده خدمت به مردم و تامین مطالبات آنان برآمده، علیرغم ائتلاف سنگین دو جریان سیاسی یادشده و ایجاد فضای سیاسی رعب آور علیه دولت او ، اما او توانست دولت دوم خود را نیز با تایید قدرتمندتر مردم تشکیل دهد.

در ادامه اما، احمدی نژاد نیز از سواری قدرت خوشش آمده بود و قصد پیاده شدن از آن را نداشت لذا تصمیم گرفت با تاکتیکی شبیه به تاکتیک همتایان روسی خود (پوتین و مدودف) قدرت را در دستان خود و همفکرانش جابجا کرده، استمرار دهد و از تداول قدرت بین جریانات سیاسی جلوگیری نماید! و انحراف احمدی نژاد از همین نقطه آغاز شد او که قبل از این بر پایه القائات یک جریان انحرافی شکل گرفته در دولتش، بین دولت خود و جریان سیاسی اصولگرایان و مجلس شورای اسلامی و نیز رهبری نظام زاویه ایجاد کرده بود رفته رفته به ضعف گرایید و ضعف سیاسی دولت او با ضمیمه شدن تحریمهای به اصطلاح فلج کننده ائتلاف دول غربی به بهانه فعالیت های هسته ای ایران، به ضعف اقتصادی و تورم ۴۰ درصدی در اواخر دولت دوم او انجامید و او که با قدرت، رقبایش را طی دو دوره ناکام گذاشته بود با ضعف سیاسی و اقتصادی شدید ناشی از شیفتگی قدرت، به ناچار میدان را به همان رقبا واگذار کرد!

ائتلاف سوم این دو جریان سیاسی، در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ انجام شد، و آن زمانی بود که جریان اصلاحات به دلیل وقایع فتنه سال ۸۸ با افت شدید بدنه اجتماعی هوادار خود مواجه شده بود و تنها کاندیدای موثر این جریان (محمدرضا عارف) که در پی مشاهده نتایج نظرسنجی ها فقط با اقبال ۷ الی ۸ درصدی مواجه گردیده بود لذا جریان سیاسی متبوع، به ناچار او را از ادامه رقابت ها منصرف کرده، با کاندیدای مورد حمایت هاشمی و کارگزاران (روحانی) به ائتلاف رسیدند.

این بار اگرچه احمدی نژاد مبنای شکل گیری اولیه این ائتلاف نبود اما در ادامه به دلیل ناکامی دولت یازدهم در تامین وعده های اقتصادی و معیشتی خود، یک بار دیگر کارگزاران و اصلاحات در قالب دولت “اعتدال و امید” تمامی ناکامی های دولت خود را به دولت احمدی نژاد نسبت دادند! تا ضمن توجیه ناکامی های دولت متبوع خود، زمینه های موفقیت خود را در رقابت آینده خود با احمدی نژاد فراهم نمایند.

 آنان هزاران بار از تورم حدود ۴۰ درصدی دولت احمدی نژاد در سخنرانی های رسمی و رسانه های خود داد سخن دادند و از فساد مالی مدیران دولت او آنچه توانستند گفتند اما از بیکاری بی سابقه و رکود تاریخی حاکم بر دولت برآمده از ائتلاف تا مصادره غیر قانونی میلیاردها دلار اموال بلوکه شده ملت ایران توسط آمریکا، ادامه تحریم های ظالمانه آمریکا و اروپا علیه ایران علیرغم توافق برجام، حقوق های نجومی مدیران دولت یازدهم، اختلاس تاریخی در صندوق ذخیره فرهنگیان، فجایع زیست محیطی و … نه تنها انتقادی نکردند بلکه همه آنها را میراث به جا مانده از دولت احمدی نژاد برشمردند! و همه این ها در حالی بود که از تورم ۵۰ درصدی هم کیشان خود در دولت هاشمی و فسادهای اقتصادی آن نیز کلمه ای نمی گفتند!!

سیاست یک بام و دو هوای اصلاحات، کارگزاران و دولت اعتدال و امید، با تصویب “طرح معروف دوفوریتی فراکسیون امید” در مجلس، نمایان تر شد و می رفت تا تمامی اعتبار و سرمایه باقی مانده اصلاح طلبان را نیز به تاراج دهد ولی با اعتراضات مردم و فعالان سیاسی نسبت به این طرح، به ناچار آن را مسکوت گذاشتند!

دولت روحانی، با دنبال کردن مذاکره هسته ای با غرب – این آرزوی بر زمین مانده کارگزاران و اصلاحات – راه رفته ۱۶ ساله آنان را در ۴ سال خلاصه کرد و عنقریب است که مردم به همان نتیجه ای برسند که پس از ۱۶ سال حاکمیت کارگزاران و اصلاحات رسیدند؛ یعنی :

“تکرار دولت احمدی نژاد!!”
که اگر این اتفاق بیفتد، دو پدیده نادر در تاریخ پس از انقلاب شکل گرفته است:
الف) یک دوره ای شدن یک دولت برای اولین بار پس از انقلاب (دولت روحانی)
ب) تکرار یک دولت برای بار سوم (دولت احمدی نژاد و یا همفکرانش)

در این صورت احمدی نژاد، دوبار و هر بار پس از  کارگزاران و اصلاح طلبان ظهور کرده است با این تفاوت که کارگزاران و اصلاح طلبان، اگر قبل از ظهور دولت اول احمدی نژاد، هر کدام مستقلا ۸ سال و مجموعا ۱۶ سال قدرت را در دست داشتند اما این بار هر دو جریان، ۴ سال توامان و در یک دولت ائتلافی قدرت را در دست دارند.
باید از خود بپرسیم که مردمی که قبلا ۱۶ سال شکیبایی کردند، چگونه است که ۴ سال دیگر هم صبوری نمی کنند تا شاید:
– آفتاب تابان برجام کاملا طلوع کند!
– برجام به بار بنشیند و درختان “سیب و گلابی” آن میوه دهد!
– ۲۰۰ هواپیمای ایرباس و بویینک وارد کشور شود و با نوسازی ناوگان ترابری هوایی، به رونق صنعت گردشگری بینجامد!
– سرمایه گذاری های شرکت های خارجی در اقتصاد ایران محقق شود و باعث رشد اقتصادی و ایجاد اشتغال گردد!
– میلیاردها دلار از سرمایه های بلوکه شده ایران نزد بانکهای خارجی به کشور بازگردد!
– کنگره، کاخ سفید و اتحادیه اروپا، کلیه تحریم ها را بردارند و از تحریم های احیا شده و جدید خود پشیمان شوند!
– و اقتصاد به چنان رشد و بالندگی برسد که مردم داوطلبانه قید یارانه را بزنند!

و …

واقعیت این است که مردم در طی ۴ سال گذشته، به تمامی تواناییهای این دو جریان ائتلافی و همه آثار و نتایج مذاکره با کدخدا و مباشران او پی برده، تا آخر قضیه را خوانده اند!! و دانسته اند که از تنور این ائتلاف و ازدواج نامبارک، آبی برای مردم گرم نخواهد شد!

اما این تمام ماجرا نیست که بیان شد، یک بخش از حکایتی که نقل شد، نه بیان یک واقعیت در حال وقوع، که آرزوی ۴ ساله دولت “ائتلاف” بود که احمدی نژاد بیاید و دوقطبی مورد نظر شکل بگیرد و ضمن این که دولت روحانی تکرار می گردد، انتقامی سخت نیز این بار از احمدی نژاد گرفته شود و …!!

این ماجرا، با ورود به موقع رهبری نظام و توصیه به احمدی نژاد مبنی بر عدم ورود به انتخابات، تغییر مسیر داد، و اگر دولتی ها کماکان سعی دارند با ورود بقایی و میدان داری احمدی نژاد این قضیه را جدی تلقی کنند برای رسیدن به همان هدف قبلی است تا از گل آلود کردن آب، ماهی مراد خود را بگیرند، با علم به این که رقیب اصلی آنها به تصریح تجربه تاریخی و سیاسی قبلی، این بار احمدی نژاد نیست بلکه یک جریان “جهادی و انقلابی نوظهور” به مراتب قدرتمندتر از احمدی نژاد است که بنا دارد هر آنچه از مطالبات مردم، رهبری و آرمانهای انقلاب در حوزه های اقتصاد، معیشت مردم، علم و فناوری و فرهنگ و تمدن اسلامی… را که بر زمین مانده است به جایگاه شایسته ملت ، نظام و انقلاب برساند.

اما علاوه بر ظهور این جریان قدرتمند، شواهد و تجارب قبلی نیز موید این قضیه می باشد:

۱) مطالعه سیر حرکت سیاسی کشور موید این واقعیت است که دولتها در ایران پساانقلاب هیچگاه پس از دو بار، تکرار نشده اند اگر چه تلاش کرده و بخت خود را آزموده اند!

۲) مردم با افراد و جریان هایی که به دلیل شیفتگی قدرت، با انقلاب، آرمان های آن و رهبری زاویه می گیرند هیچگاه روی خوش نشان نداده اند زیرا این نظام را فراهم آمده مجاهدت ها و خونهای دهها هزار شهید و خون دلهای صدها هزار رزمنده و مقاومت ۳۸ ساله خود می شمارند و همان قدر که در مقابل هجوم و خطر بیگانگان از آن حراست می کنند شدیدتر از آن در برابر فتنه های داخلی ، حساس هستند.

۳) مردم ایران پس از انقلاب همواره در انتخاباتها، هوشمندی خود را به منصه ظهور رسانده اند و اگر چه در برهه ای فریب برخی وعده ها را خورده اند اما حوادث شکل گرفته در انتخابات ها و تجارب برخاسته از دولتها، نبوغ نهفته آنان را بیدار نموده، هوشیاری شان را تقویت کرده تا در ادامه انتخابهای خود جبران مافات نموده، به افق بلندی که حضرت امام (ره) و رهبری (حفظه الله) برایشان ترسیم کرده اند برسند و همانگونه که از کارگزاران در سال ۷۶ و از اصلاحات در سال ۸۴ و از احمدی نژاد در سال ۹۲ عبور کردند، این بار نیز از دولت ائتلافی و گفتمان “مذاکره با کدخدا” ، همان آرمان! ۳۸ ساله لیبرالهای وطنی عبور خواهند کرد اما این بار، عبور از اینها به معنی بازگشت به احمدی نژاد نخواهد بود زیرا نتیجه تلخ چنین بازگشتی را قبل از این، در بازگشت به ترکیب کارگزاران و اصلاحات (دولت ائتلافی) تجربه نموده اند، بنابراین، بار دیگر آن را تجربه نخواهند کرد و از یک سوراخ دو باره گزیده نخواهند شد! (یعنی بازگشت به اشخاص و جریاناتی که امتحان خود را پس داده اند) زیرا بخوبی به این درک رسیده اند که احمدی نژاد سال ۹۶ با عبور از نصیحت رهبری و پیگیری “خط انحراف” خواه یا ناخواه دقیقا همان مسیری را طی خواهد کرد که “خط فتنه” در سال ۸۸ طی کرده بود و هنوز هم از آن تبری نجسته و بازنگشته است، اگر چه برخی از آنان ناآگاهانه به این وادی کشیده شدند اما لجاجت برخی و مستی قدرت برخی دیگر، آنان را به وادی همزبانی و همراهی با دشمنان نیز کشانید.

نامه مشایی به کسی که او را لیدر اصلاحات می نامند، حکایت از این “تجانس در ماهیت انحراف و فتنه” دارد. اما مردم به تاسی از بنیانگذار نهضت، حفظ نظام برایشان از برخی خواص، بسیار با اهمیت تر است بالاخص خواصی که ثابت کرده اند قدرت برایشان “هدف”ی است که برای رسیدن به آن هر وسیله ای را “موجه” می شمارند!
البته مردم، در این مسیر همواره خدمات انجام شده در همه دولت های پس از انقلاب را قدر می شمارند و به نسبت خدمات آنها، بزرگشان می شمارند، ولی آن خدمات را هیچگاه عامل چشم پوشی از خطاهای بعضا بزرگ برخی از آنان نمی شمارند.

مردم ایران در اتخاذ تاکتیک های خود همواره از سیاستمداران خود سبقت گرفته اند و به جای دنباله روی از آنان، پیشرو بودن را تاکتیک خود قرار داده اند بدین لحاظ، انتخابهای آنان با پیش بینی های سیاستمداران ایران و جهان هیچگونه همخوانی نداشته است ، و این در

حالی بوده که برخی رجال و جریانات سیاسی، همچنان با تاکتیکهای ۲۰ – ۳۰ سال قبل خود در میدان سیاست حضور داشته، قدرت کمترین تغییر در تاکتیکهای خود و ایجاد خلاقیت در آن را ندارند!!!

رضا ربیعی – ۸ فروردین ۱۳۹۶

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه