آقای هاشمی امامت اهل بیت (ع) بحث تاریخی نیست که بتوان در آن خدشه وارد کرد

آقای هاشمی رفسنجانی در سخنرانی اختتامیه کنفرانس اسلامی سخنانی بر زبان آوردند که به نظر می رسد سهوا یا عمدا اشتباه بوده و می بایست آن را اصلاح کرد.

آقای هاشمی امامت اهل بیت (ع) بحث تاریخی نیست که بتوان در آن خدشه وارد کرد

به گزارش ۸دی نیوز به نقل از بولتن، آقای هاشمی رفسنجانی در سخنرانی اختتامیه کنفرانس اسلامی سخنانی بر زبان آوردند که به نظر می رسد سهوا یا عمدا اشتباه بوده و می بایست آن را اصلاح کرد.

 

به گزاش بولتن نیوز، ایشان در این کنفرانس با بیان اینکه اگر اخبار فجایعی که امروز در کشورهای اسلامی به گوش می رسد درست باشد، باید بر حال خود بگرییم، تاکید کرد: اینکه چه کسی اولین خلیفه بوده یا نبوده، مسئله تاریخی است که هیچ سودی برای ما ندارد و نتیجه‌ای از آن نخواهیم گرفت. اینکه آنها چگونه وضو می‌گیرند و نماز می‌خوانند، منطق عقلانی برای تبدیل شدن به اختلاف ندارد و سندی از قرآن و سنت برای اینکه ما با هم اختلاف داشته باشیم وجود ندارد.

 

در مورد این دیدگاه ایشان نکات فراوانی می توان ذکر کرد که به چند نکته به صورت اختصار اشاره می کنیم:

 

اول اینکه اتفاقات و حوادثی که در حال حاضر در کشورهای اسلامی در حال وقوع است، در مرتبه اول، جنگ میان دو گروه شیعه و سنی نیست بلکه جنگ میان گروه های تکفیری با مسلمانان است. جریان های تکفیری هم خوب می دانیم که اساسا اعتقاد چندانی نه به باورهای اهل تسنن دارند و نه به باورهای شیعه. آنها گروه های جعلی و تقلبی هستند که اگر چه نام اسلامی را یدک می کشند اما هیچگونه نسبتی با معارف اسلامی ندارند.

 

با مراجعه به تاریخ و اخبار منتشرشده پیرامون این گروه ها به وضوح می توان دریافت که اکثر آنان سربازان مزدور و مواجب بگیر جریان های عربی- غربی هستند. این گروه ها در بعد بین المللی توسط کشورهایی چون آمریکا و انگلیس و فرانسه پشتیبایی مالی می شوند، و از حیث منطقه ای توسط کشورهای عربستان و قطر و اسرائیل.

 

از این منظر، اساسا موضوع جنگ و کشتار این گروه ها، ارتباطی با مباحث عقیدتی چون انتخاب خلیفه یا چگونگی اختلاف در احکام عبادی ندارد. آنها با موضوع مهم تری به نام “خط مقاومت” مشکل دارند و درصدد ضربه زدن به آن هستند.

 

دوم اینکه ایشان گفته اند”اینکه چه کسی اولین خلیفه بوده یا نبوده، مسئله تاریخی است که هیچ سودی برای ما ندارد و نتیجه‌ای از آن نخواهیم گرفت” نیز سخن نادرستی است. چرا که درست است که این موضوع در بستر تاریخ شکل گرفته و می توان به آن “نگاه تاریخی” داشت اما “ماجرای سقیفه”، بیش و پیش از آنکه یک حادثه تاریخی باشد، یک “رخداد اندیشه ای” و معرفتی است. سقیفه در مرتبه اول، محل تنازع دو اندیشه و دو گفتمان مهم در جهان اسلام است: گروهی که برای جانشینی بعد از پیامبر، قائل به امر الهی هستند و هرآنچه که توسط پیامبر و نص قرآن گفته شده است را قبول دارند، و گروهی که ملاک جانشینی را موضوعی چون “شیخوخیت” دانسته اند. این دو اندیشه است که ماجرای تاریخی چون سقیفه را رقم زده است. بنابراین اینگونه نیست که ما چنین حادثه ای را صرفا به یک رخداد تاریخی تقلیل دهیم.

 

در ماجرای سقیفه، طرفداران شیخوخیت با سیاستی که به خرج دادند و در نبود کسانی چون حضرت امیرالمومنین علی (ع)، توانستند در یک محفل چند نفره، کسی را به عنوان خلیفه مسلمین معرفی کنند. و از همین جا بود که به صورت علنی، دو جریان در جهان اسلام به نام های شیعه و سنی به وجود آمد. بنابراین شناخت تقابل این دو اندیشه با هم، لازم و ضروری است و نمی بایست از آن چشم پوشی کرد.

 

سوم اینکه اتفاقا اگر موضوع سقیفه را از یک موضوع اعتقادی و معرفتی به یک مساله صرفا تاریخی فروکاست دهیم، بسیاری از حوادث دیگری که در حال حاضر مبتلابه جهان اسلام است نیز شکل خواهد گرفت. برای مثال می توان به مدل “نظام سیاسی اسلام” اشاره کرد. در اندیشه اهل تسنن، بر سر انتخاب حاکم مسلمین، مدل هایی چون خلافت، جانشینی، شورا مطرح می شود. حتی برخی از اندیشمندان مهم اهل تسنن نظیر “ماوردی” بر این اعتقادند که غلبه و قهر و استیلا نیز می تواند مدلی برای انتخاب حاکم باشد. بدین معنا که آنان با پذیرش این گزاره که “الحق لمن غلب” (حق با کسی است که بر دیگران غلبه کرده باشد)، حکومت را از آن کسی می دانند که توانسته است بر سایرین استیلا پیدا کند، خواه آن شخص عادل باشد، خواه ظالم، مسلمانان هم چاره ای جز تبعیت ندارند و حق ندارند علیه چنین حاکمی (ولو ظالم) دست به قیام بزنند. بر همین مبنا در دوران جدید هم اهل تسنن هنوز نتوانسته است مدل نظام سیاسی خاصی که بتواند پاسخگوی شرایط عالم جدید باشد معرفی کند و همچنان مدل پادشاهی است که در اکثر کشورهای اهل تسنن غلبه دارد.

 

در مقابل شیعه معتقد است که اساسا حکومت از آن خداست که خداوند آن را به پیامبر اکرم (ص) و پس از آن به دوزاده امام که دارای مقام عصمت هستند تفویض کرده است. (برای این موضوع می توان ادله زیاد عقلی و نقلی آورد که در این مجال محل طرح آن نیست) مقام عصمت بدان دلیل مهم است که حاکم مسلمین می بایست الگو و اسوه همه مردم باشد و بنابراین باید عاری از هرگونه خطا و اشتباه و گناهی باشد.

 

در دوران غیبت نیز که شیعه دسترسی به امام معصوم (ع) ندارد، اختیارات امام(ع) بر مبنای سخن معصوم (ع)، به فقیه عادل و جامع الشرایط داده می شود. بر همین مبنا است که علمای شیعه قائل به “حکومت فقها” در دوران غیبت هستند. امام خمینی نیز بر همین مبنا بود که مدل “نظام سیاسی ولایت فقیه” را تکمیل و با توجه به مقتضیات و شرایط زمانه، آن را تئوریزه کرد.

 

با این توضیحات معلوم است که بر خلاف سخن جناب آقای هاشمی، اتفاقا موضوع تعیین خلیفه نیز امر مهمی است که می بایست حتما بدان پرداخته شده و اشکالات و معایبی که پس از آن در جهان اسلام به وجود آمده را مورد بررسی قرار داد.

 

چهارم و در نهایت اینکه معنای “وحدت شیعه و سنی” یا جهان اسلام هم آنی نیست که جناب آقای هاشمی گفته اند. وحدت به معنای نادیده گرفتن مبانی و مبادی اعتقادی و معرفتی نیست بلکه به معنای اتخاذ “رویه مشترک” در حوزه مسائل سیاسی و در برخورد با موضوعات جهان اسلام و مسائل مهم بین المللی است. در حقیقت وحدت به معنای پافشاری بیشتر بر اشتراکات است نه نادیده گرفتن اعتقادات. بدین معنی که اشتراکات زیادی در میان مسلمانان وجود دارد (نظیر پیامبر مشترک، قرآن مشترک، قبله مشترک و…)  که با توجه به آنان می توان به وحدت رویه رسید. معنای وحدت امت اسلامی در کلام امام خمینی و رهبرانقلاب نیز به همین معنا است. یعنی با صرف پذیرفتن اختلاف در برخی موارد عقیدتی، در حوزه “عمل سیاسی”، بر روی اشتراکات تاکید کرده و از یک رویه مشترک پیروی کنیم.

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه