پایگاه خبری تحلیلی 8دی نیوز
https://www.8deynews.com
آخرین یادداشت گیلمردای؛
واکاوی هفتتیرکشی قورباغهها در شهرهای شلوغ گیلان
گیلـــــــمردای درباره اتفاقات اخیر مربوط به لغو برگزاری جشنواره نوروزی شهرستان آستانهاشرفیه نوشت.
به گزارش ۸دی، به نقل از آستانخبر؛ روزی و روزگاری ماهی کوچکی که در حال شنا کردن بود، احساس کرد که مثل قبل نمیتواند شنا کند و بهاجبار مسیر حرکتش عوض میشود و او هرچه تلاش میکند، نمیتواند در مسیر دلخواهش حرکت کند.
کمی که دقت کرد، دید که آب در حال بالا رفتن است و او به سطح آب نزدیک میشود. در همین حال صدای آوازی را شنید و دید که قورباغهای در حال آواز خواندن است. در این حال با خود فکر کرد که وقتی در این اوضاع عجیبوغریب آب سربالا رفت، خب قورباغه هم آوازخوانی میکند دیگر!
بههرحال از همینجا بود که کمکم، قورباغه نقش مهمی در ضربالمثلهای ما پیدا کرد و در هر دوره تاریخی، از برکه به حوض و جنگل، بیابان و شهر راه یافت:
«تو حوضی که ماهی نباشه قورباغه سالاره
وقتی شیر تو جنگل نباشه، قورباغه میشه هفتتیرکش…
شتر را میخواستند نعل کنند، قورباغه هم پایش را بالا گرفت.»
شهر که (شلوغ یا خلوت یا بی کلانتر) بشه قورباغه هفتتیرکش میشه!»
حال برای اینکه متوجه شوید:《این ضربالمثل، چه ربطی به شهرستان ما دارد؟ و مراد از قورباغه و شهر و … چیست؟》توجه شما را به حکایت ضربالمثل «حاجی ما هم شریکیم» جلب میکنم:
در روزگاران گذشته طولانیترین سفر مردم سفر حج بود. در یکی از آن روزگاران گروهی از مسافران مکه از صبح تا عصر سوار بر اسبها و قاطرهایشان بودند و کلی خسته شده بودند. تا اینکه در نزدیکی مقصد درجایی چادر زدند و برای اینکه غذا آماده شود، هر کدام کاری انجام دادند. بالاخره غذا آماده شد و بوی خوش آنهمه جا پیچید. همینکه آماده خوردن آن شدند گروهی به آنها نزدیک شدند و گفتند: «حاجی ما هم شریکیم»! آشپزباشی گفت: «ولی این غذا کم است و هر کس چیزی برای درست کردن آن آورده است.»
آنها هم بدون درنگ یک موش داخل دیگ انداختند و گفتند: «ما هم شریکیم چون ما هم گوشت آوردهایم.» با دیدن این صحنه حاجیها ناراحت شدند و حالشان بد شد و گفتند: «گوشت موش حرام است و اصلاً ما غذا نخواستیم.» با دیدن این وضع، آن گروه سوءاستفاده کردند و غذا را تا ته قابلمه خوردند و گفتند; چون خودمان باعث شدیم غذای شما حرام شود خودمان همه را میخوریم.
امیدوارم تا اینجا متوجه شده باشید که قورباغه داستان ما چه ربطی به غذا آماده حاجیان حکایت دارد ولی اگر متوجه نشدید، زحمت بکشید و مثل من در مسیر همیشگی ما آستانهایها به لاهیجان جهت خرج پول! چنددقیقهای هم در محل نمایشگاه نوروزی که امسال پس از سالها که «تقی به توقی» خورده و شنبه به نوروز افتاده و گوش شیطان کر، در آن محل دایر شده و قرار بود! به دنبال آن جشنواره باشکوهی هم در آنجا برگزار شود، چنددقیقهای توقف کنید! و کمی هم پولهایتان را در محدوده شهرستان، خرج کنید!
البته قبل از رفتن، توصیه میکنم که از خلوتی آنجا، زیاد شوکه نشده و احیاناً مثل من، هرلحظه در پی دیدن قورباغه یا قورباغههای هفتتیر به دست! در آنجا نباشید!
بههرحال از خدا که پنهان نیست و از شما هم نمیخواهم، پنهان کنم؛ اما از قدیم گفتند: یک سوزن به خودت بزن و بعد یک جوالدوز به دیگران! لذا قبل از اینکه، توپ را به اتاق! ببخشید به زمین! تعداد اندکی از قورباغههای بهروزرسانی شده مهربان بدون هفتتیر! با پنبه سَربُر! همیشه حاضر در حوضهای نساخته شده! بیندازیم! باید کمی به خودمان آمده و یاد بگیریم تا با حضور خود، صحنه را برای عدهای قلیل بادمجان دور قاب چین زوردار همیشه درصحنه! خالی نگذاریم تا بعدها ناچار نباشیم که انگشت حسرت بر دندان بگزیم!
خلاصه، امسال هم مثل همهسالهای دیگر گذشت و ما ماندیم با همان هفت دست آفتابه و لگن معروف خودمان و باز از شام و ناهار خبری نیست! و شایسته است! بگوییم: سالبهسال، دریغ از هیچ سال!
یادمان باشد: حرمت امامزاده، با متولی است و کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من.
و این داستان ادامه دارد…
انتهای پیام/
نظرات