به یاد شهید یعقوب دولتی؛

ماجرای اردکی که برای رضای خدا سر بریده شد/ مزد ۱۸ سال چشم انتظاری مادر + تصاویر

یکی از همسایگان به خانه ما آمد و مقداری برنج برای کودکانش درخواست کرد. یعقوب که در اتاق کناری بود صدای ما را شنید…

ماجرای اردکی که برای رضای خدا سر بریده شد/ مزد ۱۸ سال چشم انتظاری مادر + تصاویر

به گزارش ۸دی، به نقل از پایگاه خبری تحلیلی ماسال، شهید یعقوب دولتی به عنوان شهید ورزشکار شهرستان ماسال شناخته می شود.

خواهر این شهید بزرگوار با ذکر خاطره ای از این شهید می گوید:

یعقوب ازدانشگاه مرخصی آمده بود و داشت درس هایش را مرور می کرد.

یکی از همسایگان که وضعیت مالی مناسبی نداشت به خانه ما آمد و مقداری برنج برای کودکانش درخواست کرد.

یعقوب که در اتاق کناری بود صدای ما را شنید، به اتاق ما آمد و به آن خانم گفت: خاله جان ناراحت نباش. شما به منزلتان بروید. من کمی دیرتر برنجی را که می خواهید برایتان خواهم آورد.

بعد از رفتن آن زن، یعقوب گفت: مادر جان، حالا هوا روشن است و درست نیست که من با کیسه برنج به منزلشان بروم. اینطور ممکن است کسی به موضوع پی ببرد. هوا کمی که تاریک‌تر شد برنج را برایشان می‌برم.

مقداری برنج در کیسه ریخت و در تاریکی شب برایشان برد.

وقتی به خانه برگشت به من گفت: مادر! با دیدن وضعیت آنها بسیار ناراحت شدم.اگر می‌خواهیم برای رضا خدا کاری کنیم این اردک ها را برایشان ببریم.

یکی از اردک هایمان را سر برید و برایشان برد.

بعد از شهادت یعقوب، همان زن به خانه ما آمد و گفت: یعقوب هر بار که به مرخصی می آمد به ما سر میزد و برایمان غذا و پول می آورد.

 

***

%image_alt%

 

شهید یعقوب دولتی فرزند امیر در سال ۴۵ در ماسال به دنیا آمد. وی در رشته آموزش ابتدایی در مرکز تربیت معلم رودسر تحصیل می کرد. عقیده داشت چون در آینده معلم خواهیم شد باید در دوران جنگ در جبهه ها حاضر شویم. به همین خاطر همزمان در دوران دانشجویی به جبهه های جنگ علیه عراق اعزام شد.

شهید دولتی ورزشکار بود و در رشته دو میدانی صاحب مقام در سطح شهرستان و استان بود.

اخلاقیات خاصی داشت و در خانه کمک حال مادر بود.

به زبان انگلیسی علاقه داشت و دوست داشت در این رشته ادامه تحصیل دهد.

اطلاعاتش در مورد مسایل گوناگون بالا بود و به همین خاطر برای جوانان کلاس های درسی و عقیدتی برگزار می کرد.

این شهید گرانقدر ماسالی۷ اسفند سال ۶۵ در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه در حالی که ۲۰ سال بیشتر نداشت شهید شد. پیکر پاک این شهید سالها بعد در تفحص کشف شد.

 

***

 

خواهر این شهید بزرگوار درباره پیدا شدن جسد و چشم انتظاری مادر می گوید:

مادرم ۱۸ سال چشم از در خانه بر نداشت. شاید باور نکنید اما هر بار که بیرون در ماشینی بوق می زد سراسیمه از جا می پرید و در را باز می کرد تا شاید از پسرش خبری شده باشد. پیکر یعقوب چند سال بعد از وفات مادر پیدا شد. اما مادرم اجر صبرش را گرفت و در سفر زیارتی به سوریه برای همیشه میهمان حضرت زینب (س) شد.

منابع:

دانشگاه فرهنگیان گیلان.

اسناد بنیاد شهید گیلان.

انتهای پیام/

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه